آخرین پادکست ها

کشته‌های کشورم از دست توست

📎 از مجموعه تحریم سخن

کشته‌های کشورم از دست توست
قتل و غارت از یَم الطاف توست

➖ علی‌رغم اینکه اسم تو لطیف است ولی می‌کُشی!

دین و آیینم همه شلّاقی است
مذهب و ایمان من قلّابی است

حساب توحید زمین، پاک شد
عاقبت خدای آن، زور شد

کج‌دار و مریضم شده این فکر خدایی
از نی نشنیده است به جز مکر الهی

این منزل ادیان که تو بینی همه نار است
از شأن شرف دور و به ایمان همه قال است
➖جهنم میلیاردها سال قبل، خود ادیان و مذاهب هستند.
➖ همه‌اش حرف است!

مرگ، مرا، فقر، مرا، ذلّتِ آزار مرا
قدر تو را، زور تو را، ثروتِ جانانه تو را

امان از دست دیندارِ ستمگر
که هر چه می‌کند، فرمان ز اشرر

خسته از این خدا، همه گشتن
ناامید از دیانتش گشتن

چه ظلمی کرده‌ای بر مردم ما

📎 از مجموعه تحریم سخن

خدایی می‌کنی بر ملّت ما
چه ظلمی کرده‌ای بر مردم ما

عظيم آمد به ما این ظلم مطلق
ز این دینی که ما را کرده چون طلق

➖ طلق دیده‌ای؟ مقاومت دارد؟ نه، اگر فشار بیاوری می‌شکند؛ دین با ما اینطوری کرده است.

گفته بودی رزق آدم می‌دهی
لیک فقر و هم فلاکت می‌دهی

➖این دوتا باهم چطوری سازش دارد؛ رزاق است و هم هلاک کننده!

گفته هر پیغمبری، کُلّش خداست
این چه کلّی باشدش، عبدش عزاست

➖ یعنی «همه‌ کاره، خداست». باشد، روی چشم‌مان!

➖ «اَلْکُلُّ مِنَ الْکُلّ اِلَی الْکُلِّ فِی الْکُلِّ لِکُل»! یعنی همه‌ کاره اوست، چه فایده؟ تو به دیوار بگو همه کاره، باز به دیوار می‌شود تکیه داد، باز دیوار از سرما و گرما نگه‌ات می‌دارد.

هر چه تعریفی ز این الله شد
غير آنرا خلق او، در یاد شد

➖ ادیان ذکر خیر کردند ولی خلقُ‌الله جز شر ندیدند!

حیف این آدم که در مذهب شده
باورش بر سنگ و تیغ و نی شده

رنج یک ملّت بدیدی، آن چنان بی‌ غیرتی


📎 از مجموعه تحریم سخن

حکومت می‌کند این ربّ جبّار
بر این انسانِ بی جان گشتهٔ زار

شعرِ غمگین آمده در ذهن من
تا کند افشای این اخبار من

ای خدای هر ستمدیده، چرا بی پاسخی

➖ خدا را محاکمه کنید! ما آن اعتقادات توحیدی را داریم‌ محاکمه می‌کنیم . ما به آن حمله می‌کنیم وگرنه ما خدا را که ندیدیم، یک چیزی ترسیم کردند و گفتند «این خداست» ناکارآمد هم بوده، ما داریم به آن افکار و آن ایدئولوژی که ما و آباء و اجدادمان را ساخته حمله می‌کنیم.

رنج یک ملّت بدیدی، آن چنان بی‌ غیرتی

➖ بعد در حدیث داریم، یادتان هست در درس‌ها داشتیم «اِنَّ الله غَیُورٌ، خدا خیلی غیرت دارد»؟
«خدا غیرت دارد » را یک گوشه‌ای بگذار و بعد «اَلنَّاسُ عَیالُ الله» را هم یک گوشه بگذار، چه می‌شود؟ مردم بی‌ آب، بی‌ نان، بی‌ غذا، گرفتار و مریض هستند، تو چطور خدایی هستی؟ چطور غیرت داری؟ ناموس فروشی می‌کند. آن‌ وقت این زنی که خلق کردی، به غیرتت برنمی‌خورد؟

چه گویم ز این ربِّ بی حاصلش
که خلقش شده کافرِ ظلمتش

هی داد زنم ربّا، این لِه شده انسان است
از خشم و ستم مُرده، یک آدمِ بی‌ جان است

مردمی کز لطف حق، بیمار و سرگردان شدند
چون به ماتم آمدند، هر لحظه در غوغا شدند

این‌ ملّت ما، آه دگر سینه ندارد

📎 از مجموعه تحریم سخن

فرو رفته در گِل، تمام بشر
ز این غصّه‌های پیاپی شرر

این‌ ملّت ما، آه دگر سینه ندارد
➖ دیگر از آه گذشته است.
از کثرت تخریبِ عصب، چاره ندارد

فرو کرده‌ای در دهانم، نیِ نینوا
نگفتی، نفَس مانده‌ام در کویر عزا

دین و ایمانم، برون کرد از خدایم
که مذهب آمدم نفرت اساسم

بر وظائف آمده شکر اِله
➖از خدا تشکر کن.
از نِعَم تا نقمتش نامد به راه

➖ نعمت را می‌خواهی سپاس بگویی؟ پس دیواره‌های نقمت را چه می‌کنی؟

چون کفیل آمد خدا بر این بشر
پس چرا نآمد عطا غير از شرر

ای که گفتی من خدایم در کجایی

➖همه جا دنبال تو گشتیم، نه رحمتگاه بودی، نه مغفرتگاه بودی و نه لطیفگاه بودی!

ملّت آشفته را ول کرده و نادیده آهی

لیک این اللهِ ما، خالی ز هر مخزن شده

📎 از مجموعه تحریم سخن

بی‌پول شده مردم ایران
بی‌مایه شده خلق، به یک آن

هر چه خواهی از خدایت می‌طلب
زآنکه او آمد برایت در غَلَب

لیک این اللهِ ما، خالی ز هر مخزن شده
او همانند خلایق، در جهان رسوا شده

➖ بی‌خودی درب را نزن! دربِ «ادْعُونِي اَسْتَجِبْ لَكُمْ» را هم گِل بگیر!
➖ برای دین آبرو نمانده است.

آب و هوا و غذا به انهدام آمده

➖ ببین از زندگی چه برای تو مانده است!

حس و امید بشر به انزوا آمده

بنی‌ آدم اعضای این دوزخند

📎 از مجموعه تحریم سخن

این خلق گرفتار، عزادار تو باشد
از سوء مقادیر، به امحای تو باشد

از روز ازل این بشرت زار نمودی
تا آن ابدت، خلق خودت داغ نمودی

دنیا همه لعنت است و عُقبی که دروغ

➖واقعاً، داستان دین خیلی بامزه است!
«رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنْیَا حَسَنَه وَ فِی الْآخِرَةِ حَسَنَه» هم اینجا به ما خوبی کن و هم آنجا! اینجا خوبی تو را دیدیم، بقول مردم «مشت نمونه خروار است»، «تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل»!
عقبای تو هم مشخص است، اینجا که دم دست است «اُدْعُونِی» تو «لَا اَسْتَجِب» دارد وای به حال اینکه یک میلیارد سال دیگر قرار است محشر کبری برقرار بشود، زندگی مردم محشر کبری است.

این رعیّت ناله‌اش غوغا کند
در معیشت بشکند، زاری کند

بنی‌ آدم اعضای این دوزخند

➖ برگرفته از آن شعر سعدی:
«بنی آدم اعضای یکدیگرند
که در آفرینش ز یک گوهرند»
آنکه که عملی نشد واقعیتش این است، من فکر می‌کنم باید شعرا از خاک بلند شوند و یکی یکی اشعار خودشان را در رابطه با اعتقادات توحیدی تصحیح کنند.

که در آفرینش، لِه غیبتند

فقر و فلاکت شده، قلبِ تپنده

➖ قلب ضربانش می‌زند، هر تیک تاکی که می‌کند مثل ساعت، تمام مشکلات را یادآوری می‌کند؛ فقر، بیچارگی، نداری، توسری‌خور بودن، خانه به دوش بودن، ورشکست بودن و ناامنی.

رزقِ به یغما شده، پاسخ بنده

➖ می‌دانی چرا به یغما شده؟ خود خدا روزی را داده بعد دزدیده و پیش خودش برده است، قرآن می‌گوید: «وَ فِی السَّمَاءِ رِزْقُکُمْ وَ مَا تُوعَدُونَ»، رزق را این پایینی‌‌ها می‌خواهند، مردم باید روزی بخورند، به آن بالا برده و می‌گوید اگر مرد هستی بیا آن بالا بگیر. خیلی زیبا است، حکایت دین خیلی محل تأمل شده است.

کیست این جانی که ما را می‌کُشد؟

📎 از مجموعه تحریم سخن

این گرانی را خدا آورده است
داد ملّت را ز جان آورده است

میوه‌های شب چله، همه کشک!

گل و شیرینی و آجیل به رشک

چشمان ترم بین که نزول قطرات است
این قلبِ سکوتم، همه از شومِ قضاء است

کیست این جانی که ما را می‌کُشد؟
ناله‌ها در حلقمان سد می‌کند

کیست آن ثروت‌مَدار حق کُشم؟
از فقیران پشته کرده، ناخوشم

کیست آن رحمان که داعی می‌کند؟
رحمتش خشک و عذابم می‌کند

کیست لطفش، چون سراسر نافی است؟
چونکه الطافش همه، افسانه است

کیست آن صاحب که مردم می‌زند؟
زور خود را بر رعیّت می‌تپد

کیست کز دین شاخص است؟
خود بساط زورگویی بر سر است

➖ جواب این ابیات بالا این است:

نیست اینها جز یکی الله ما

➖ شناسنامهٔ خداست، کارنامهٔ خداست، هویّت خداست.

قاتلان را او مددکار عزا

خداوند بی‌خاصیت، رو شده پیش ما

📎 از مجموعه تحریم سخن

فقر، همچون یک چکش بر فرق مردم آمده‌

➖ از آن بالا نمی‌بینی به سر این پایینی‌ها چه آمده!

این خدای دین و مذهب را نگر، خواب آمده

➖ خوش خواب است، خوابیده!

زمستانِ سخت است، در پیش ما
خداوند بی‌خاصیت، رو شده پیش ما

➖ هنوز زمستان نیامده زمزمهٔ مشکلات گرمایشی است. آقا خدا تو که جایت گرم است، گور پدر مردم، ها؟ بعد می‌گوید خدا بخشندهٔ مهربان است!

مچل کرده این‌ خلقِ افسرده را

➖ این دعا را بخوان آن می‌شود، این نماز را بخوان این می‌شود! اگر من سی و پنج سال کارشناس دینی نبودم اینقدر دلم‌ نمی‌سوخت، بیست سال است که بقول علما «مستبصر» شدیم و چشم‌هایمان باز شده است.

حقیر و فقیر و صغیرش به نیزار را

➖ یک مشت بندگان مفلوک و فلک‌زده! تو افتخار می‌کنی که خدای اینها هستی؟ با چه پُزی هم‌ گفت: «فَتَبَارَکَ الله اَحْسَنُ الْخَالِقِینَ» باریک الله به خودم، چه خلقی کردم.

خدایی که دردم دوا می‌کند

➖ به ادعای دین!

به فقرم، فنائی به جِد می‌کند
ندانم چرا ظلم بی‌حد کند
بشر را به نکبت، روا می‌کند

ملت بیچارهٔ در خون شده
از خدایش می‌رسد هر لحظه قدرِ له شده

ای که گفتی «منم صمد»، چه شدی؟

➖ هر چه می‌خواهی از خدا بخواه، عجب بی‌ آبرو شد خدا!

«بی‌ نیازی دهم بشر»، نشدی!

ای وای که این خالق ما، لطف ندارد

➖ کشکی آورده‌اند در این کتاب قرآن که «اللهُ لَطِيفٌ بِعِبادِهِ»! یعنی لطیف ظلم می‌کند؟

بر نسل بشر نار دهد، نور ندارد

➖ «اَللهُ نُورُ السَّمَوَاتِ وَالْاَرْضِ» آیه نور در سوره نور. این نور خدا چیست؟ کجاست؟ خب این نور باید باعث بشود که آدم مریض نشود بخاطر اینکه انسان نمی‌داند چه بخورد، ویروس کجاست، باکتری کجاست، میکروب کجاست، نور باعث می‌شود که اینها را ببیند دیگر، چشمش باز بشود، نور باعث می‌شود که جلوی پایش را ببیند تا در چاه اقتصاد نیفتد. پس چرا می‌افتد؟

من ز این الله شِکوا می‌کنم
از بَده ايّامِ خود، هر لحظه زاری می‌کنم

عجب آبرویی ز دینم برفت

📎 از مجموعه تحریم سخن

به جای باران بدهی سیل خون
خاطر اَلله شده، قدرِ دون

اشتهای خلق بی‌ نان را ببین
مرگ را خواهان و جودت را ببین

عجب آبرویی ز دینم برفت
که باغش به نیزار و عشقم برفت

مسافرخانه‌ام گردیده خانه

➖ بلاتکلیف هستیم. صاحبخانه هستی؟ مسافر هستی؟ مستأجر هستی؟ چه هستی؟ هیچ چیزی معلوم نیست!

سفارش خانه‌ام شد یک بهانه

کرم شب تابم شده افکار من
قُل قُلانی می‌کند در ذهن من

رعیّت، سر به دار و بس غمین است

📎 از مجموعه تحریم سخن

اعدام بکن یا رب
هر روز شده کارت

➖ چه کسی اعدام می‌کند؟ خدا.
به چه دلیل؟
قرآن می‌گوید: «فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ ولٰكِنَّ اللهَ قَتَلَهُمْ» (١٧ انفال)

سؤال ملّتِ در خون تپیده
ز این ربّش بیامد چون رهیده

چرا خلقم نمودی ای کُشنده
کدامین جرم من آمد، جهنده

➖ برای چه طناب دار را به گردن ما می‌اندازی؟ هر لحظه مستضعف بیچاره در حال جان دادن است!

دلم خوش بود ربّم، اقربین است

➖«وَ نَحْنُ اَقْرَبُ اِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرید».

که نجوایم شنید و اسمعین است

➖«اَسْمَعَ السَّامِعِینَ».
➖ این بیت جواب بیت قبل است:

رعیّت، سر به دار و بس غمین است
ز جور سرنوشتش، اسفلین است

مردم بیچاره را، گریان نمودی ای خدا
دربه‌ در در کوچه‌ها کردی، بلایی ای خدا

➖اسم خدا را باید گذاشت «بلا»!

خدا خواهانِ عصرِ بی‌خداییم
نوا جویانِ دورِ بی‌کسانیم

در سفرهٔ مسکین چو غذایی که نیامد
در جیب فقیران چو ریالی که نیامد

➖ همه را لخت و پتی کردی!