با ما بِه از این باش که در جبر جهانی
– بابا یک رفاقتی بکن! گرچه این خدای زمین رفاقت حالیش نمیشود، یعنی رقیقتر از پیغمبر؟ چقدر آزار و اذیتش کرد. رفیقتر از علی؟ رفیقتر از فاطمه؟ رفیقتر از حسین؟ چون «دستساز» است! چون اسماء ایذائی را در خودش جمع کرده، اسمش را خدای مردمآزار بگذارید!
با ما بِه از این باش که در جبر جهانی
هرگز ننما قهر که شمسِ دو دیاری
– واقعاً آدم محاسبه میکند طبق فرمول قرآن دیگر «اَفَلَا تَعْقِلُون، لَا تَشْعُرُون، اَفَلَا یَتَدَبَّرُون» میبینیم اصلاً جای جبر نیست! ببینید این کره خاکی هفت هشت میلیارد آدم دارد که در این کره پخش هستند، بعد خود این کره زمین در کهکشانی که هست اصلاً «نیست» است! اینقدر کوچک است اصلاً وجود ندارد، حالا چطوری خدا از آن بالا آمده نگاه میکند که تو روزه داری خوشش بیاید اگر روزه نداری تو را به جهنم میبرد! اینها از مواردی است که «وَ لَا يَغُرَّنَّكُمْ بِالله الْغَرُورُ» است یعنی به آنچه که به نام خدا به تو رسیده مغرور نباش که حتماً این خداست.
– در کتابهای دینی ما نوشته که هر کس سه روز با یکی قهر باشد عباداتش بر باد میرود، خب حالا ابتدا به ساکن باید خود خدایی که چرخاننده خلقت است، واضع این قوانین است؛ قوانینی که به وسیله ادیان و مذاهب آسمانی تنظیم شده، او باید با ما قهر کند؟
یک کوچک با یک بزرگ دعوایش میشود رفقایشان میآیند به بزرگ میگویند ول کن بابا تو آخر با این دهن به دهن میشوی؟ این خیلی کوچک است!
من که مُردارم و در پی شدهام چون قاصد
– مردار نیستیم؟ اگر یک چند روزی عطر و ادکلن و مام؛ مامک زیر بغل را از خودت دور کنی میبینی چه بوی بدی میدهی؟ ها؟ بشر اشیاء منسوب به بوی خوب را اختراع کرد تا آن حقیقت مردار بودن بشر نمایان نشود!
حالا یک سؤال: این آقا که عطر زده، این خانومی که ادکلن و مامک؛ مام زده اگر اعصابش خراب بشود مثل آن عطر بوی خوب میدهند؟ ها! اگر احساسش جریحهدار بشود مثل گلاب میشود یا نه، نیش عقرب و مار و افعی میشود؟ در این امتحانات بد جور پوست را از بدن جدا میکند.
– یادت هست یک حدیث داشتیم مال چند سال قبل بود که میگفت انسان حامل فضولات است یعنی به مستراح میرود اگر اینها دفع نشود آثار بد آن اطرافیان را احاطه میکند.
من که مُردارم و در پِی شدهام چون قاصد
از نبودم چه شود، کس نکند این فاسد
– مردار هستیم بعد فاسد میشویم! چطور است که آن کسی که قند گرفته میگویند خورده به پایت و باید از بالای آن قسمتی که بر اثر بیماری قند فاسد شده ما ارّه کنیم ببریم، حالا انسان هم همین است، این خشونت و این جنگهای عظیمی که در بین بشریت است، آن روی انسان را علنی کرده.
مردار در زندگیمان است.
قاصد هشدار است
فاسد انتهای راه است.
چرا بدن را سریع دفن میکنند؟ ها؟ برای اینکه سریع بو میگیرد حالا روی این بدن اینقدر ادکلن و عطر بپاش فایده ندارد، مستراح را هر کاری میکنند بوی بد میدهد هر کاری میکنند؛ اسپری خوشبو کننده!
ای دربِ همیشه باز، قفل از چه دهی
از رخصتِ تو، بلبل حیران بزند ضجّه، جوابش ندهی
– تاریخ شاهد است که من در مأموریتم؛ چهل سال، کم سِنی نیست! چهل سال از جوانیام، از سلامتیام و از خانوادهام مایه گذاشتم، چرا جواب نمیدهی؟
از رخصتِ تو، بلبل حیران بزند ضجّه، جوابش ندهی
– این رخصت چیست؟ رخصت یعنی اجازه.
اجازه نداد اسماءالحسنی بیاید، اجازه داد اسماءایذائی بیاید.
Podcast: Play in new window | Download