نعرههای ملّت دربند توست
– جاهایی که انسان نعره میکشد یعنی صدای بلند، داد میزند؛ قبرستان است، محل ورود سیلاب است، بیمارستان است، خانه سالمندان است، تیمارستان و زندان است. نعرههای ملّت دربند توست این ترانه در حصول خشم توست تهیدستم، تهیدستم، تهیدست امان از این همه، آزار یکدست!
– میگوید این روغن خالص است؟ میگوید بله یکدست است. حالا عذاب هم دیگر چیزی از اسماءالحسنی باقی نگذاشته، یکدست خالص! از مملکت وجود، آمد چو صدایی در قالب سیل است و همه قتل و جنایی
– یک نفر آدم ربایی میکند، میگویند جنایت کردی، یک نفر آدمکشی میکند، میگویند جنایت کردی، یک نفر مال مردم را بالا میکشد، میگویند جنایت کردی، حالا خدا جنایت نمیکند؟ نه؟ اینکه چند ماه شیرهای آب آسمان را بست تا مزارع خشک شد حیوانها مُردند و آدمها مجبور شدند که از شهرشان به شهر دیگر کوچ کنند بعد که مدام ناله کردیم آب آب آب، بعد گفت شیر را تا ته باز کنید. حالا این وضعی است که دارید میبینید دیگر، حالا تازه میگویند اولش است. فقرست که غوغا کند و صبر نداند
– مدام میگوید صبر کن، چه چیزی را صبر کنیم؟ اگر راست میگویی یک دقیقه از آن بالا بیا پایین و ببین مردم چه میکشند! آی بیا نگاه کن چقدر از مقام صبر در مقام صابرین حدیث و روایت داریم که دروازهای در بهشت است به نام بابالصّابرین، جمع کن بابا، مردم نابود شدند. فقرست که غوغا کند و صبر نداند زجریست که زخم آورد و فصل ندارد – فصل یعنی فاصله، یعنی تمام بشو نیست، از آن وقتی که چشم باز کردی متوجه شدی که چه کسی هستی تماماً در گرفتاری و بیچارگی بودی.
Podcast: Play in new window | Download