دسته: ترک معادلات تکراری

بهترین نیکوکاری این است که انسان دست محتاج را بگیرد، امروز که خلق خدا گرفتار هستند، آیا نباید خدا جواب گرفتاری‌های مردم را بدهد؟

«خَیرُ البِرِّ ما وَصَلَ اِلَی المُحتاجِ» بهترین نیکوکاری این است که به اهلش برسد، به محتاج برسد. حالا این اول خودِ خدا را زیر سؤال می‌بَرد، یکی از اسامی خدا خِیر است؛ «بَقِيَّةُ اللهِ خَيْرٌ لَكُمْ». خدا خیِّر است؛ بسیار خیر رساننده اما فقط در معادلات و محاسبات و آمار و ارقام ولی اجرایی هیچ!

«خَیرُ البِرِّ ما وَصَلَ اِلَی المُحتاجِ» بهترین نیکوکاری و نیک‌ورزی این است که انسان دست محتاج را بگیرد. آقا، خلق خدا گرفتار هستند بعد خدا هم اسم خودش را گذاشته خیِّر؟ چه کسی باید جواب گرفتاری‌های مردم را بدهد؟ ماشین خراب شده به تعمیرگاه بردی، نگاه می‌کند می‌گوید که باید ببری همان جایی که تولیدش کرده ما نمی‌توانیم دست بزنیم. حالا ما درب خانه هر کس که می‌رویم به ما می‌گویند برو پیش همان کسی که خَلقت کرده است.

«خَیرُ البِرِّ ما وَصَلَ اِلَی المُحتاجِ» بندگانش محتاج، آن هم خیِّر، بِرّ هم مضاعف شده، قوز بالا قوز یعنی دو قبضه. بِرّ به معنای مهرورزی و خیر هم به معنای نیک‌خواهی است.

  • مدت زمان: 3:33
  • منبع:کتاب غررالحکم صفحه ۴۲۵ از امیر

فقاهت باید به روز باشد و فقیه می‌بایست کلیّت دیانت را بشناسد.

 

فقه؛ به چارچوب‌های شرعی فقه می‌گویند، ورودی و خروجی مناسک را فقه می‌گویند و دانای آن را فقیه می‌گویند، جمعش فقها و برترینش اَفقه است.
«لَا خَيْرَ فِي فِقْهٍ لَيْسَ فِيهِ تَفَهُّمٌ» فقه الکی است مگر اینکه با فهم انجام بشود.

ببینید، امیر چقدر قشنگ کاسه کوزهٔ دکانداران دینی را برهم می‌ریزد و می‌گوید این که به عنوان شریعت آوردید اگر در آن فهم نباشد بدرد نمی‌خورَد. فهم یعنی چه؟ یعنی وقتی مردم سؤال می‌کنند جوابشان را بدهی، نگویی که فلان فلان شده سؤال می‌کنی؟ به مرز ارتداد رسیدی؟ ای حرامزاده، برو گمشو، می‌روی به جهنم!

متأسفانه تا الان جواب مردم این بوده برای همین هم خیلی‌ها می‌ترسند و می‌گویند برای چه سؤال کنیم! اصلاً مخاطبین رجال ظهوری که سؤال نمی‌کردند و هر چه آنها دوست داشتند می‌گفتند سر همین بود، می‌گفتند که «به جهنم می‌رویم»، عجب چراغ قرمز قشنگی در تقاطع زندگی!
فهم در فقه یعنی بداند که امروز مصلحت زمان‌ چیست، بداند که آن مباحثی که در گذشته بوده یعنی در صدر اسلام بر اساس «كَلِّمَ النَّاسَ عَلى قَدْرِ عُقولِهِمْ» بوده، بفهمد این سلسلهٔ رجالِ حدیث بر پایهٔ تقیه عمل کردند، همهٔ این چیزها را بداند «قَطْعِی الصُدُور وَ ظَنِّیُ الدِّلَالَه»ی قرآن را و «ظَنِّیُ الصُدُور، قَطْعِی الدِّلَالَه»ی روایت را، همه اینها را بفهمد و اگر بر اساس این باشد به اینجا نمی‌رسیدیم.

  • مدت زمان: 4:07
  • منبع: کتاب کنزالعمال جلد ۱۰ صفحه ۲۶۱

«صدیق» و «فاروق» اگر واقعی بود، ادیان و مذاهب به انحراف نمی‌رفتند!

اینجا یک بحث جزئی و یک مبحث کلی دارد،‌ یک نگاه جزئی دارد و یک نگاه گسترده دارد. آن چیزی که ما روی آن کار نداریم و می‌خوانیم و با آن کنار می‌آییم این است که پیغمبر گفت «برای هر ملتی صدیق و فاروقی هست، و صدیق و فاروق اسلام علی ابن ابیطالب است»، خیلی خب این به کنار! آن چیزی که به تجزیه و تحلیل و کشف حقایق می‌رسد این است؛ «لِكُلِّ اُمَّةٍ صِدِّيقٌ وَ فَارُوقٌ».

صدیق کیست؟ کسی که همهٔ حرف‌هایش راست است.
صدیق صیغه مبالغهٔ صادق است یعنی کسی که نفَس می‌کشد به راستی چشم بهم زدنِ به درستی.

فاروق هم تمیز دهنده است بقول شما ممیز یا سرممیز، فاروق با حرکتش با عملش با زندگی‌اش با حیاتش با مواضعش بین حق و باطل فرق می‌گذارد. پس دیدی که این دوتا «صدیق و فاروق» خیلی مقامات بلندی است.

خب حالا برویم بالاتر؛ «لِكُلِّ اُمَّةٍ صِدِّيقٌ وَ فَارُوقٌ» برای هر امتی!
امت؛ پیروان هر پیغمبر اولوالعزمی را می‌گویند. الان اینجا در عهد ما امت محمدی است.

هر امتی یک بزرگ‌راستگویی و خورشید‌ممیزی داشتند، خب اگر داشتند چرا به انحراف رفتند؟ این سؤال را باید جواب بدهند!

چطور شد پیغمبر و قرآن می‌گویند امت‌های گذشته به انحراف رفتند؟
چطور شد پیغمبر با پیروان ادیان مبارزه کرد از آنها کُشت و آنها را به زنجیر کشاند، چرا؟ برای اینکه می‌گفت اینها منحرف شدند. حتی کتاب‌های آسمانی قبلی را می‌گویند «منسوخ شده»؛ انجیلِ منسوخ، توراتِ منسوخ، زبورِ منسوخ، صحفِ منسوخ، اوستای منسوخ.

خب اگر ترازودارِ راستگویی و فاروقی که بین راه و چاه برای مردم تشخیص دهد کارشناس باشد تمیز دهد چگونه این امت خراب می‌شود؟ حالا برای امت پیغمبر هم علی ابن ابیطالب است.

حالا سؤال روی خود علی می‌آید؛ آقا، علی فاروق است؟ صدیق است؟ بله درست.
خب نقش او در اسلام چیست؟ یعنی علیِ راستگو، پشت دیوارهای بسته به چه درد می‌خورد؟ علی که می‌آید در مسجد و می‌گوید شما حقّ غدیر را ضایع کردید و کسی حرفش را قبول نمی‌کند این چه امتی است؟ یعنی علی دروغ گفت؟ علی که بعد از شهادت نبوی آمده و کتاب خودش را آورده می‌گوید اگر به این کتاب عمل کنید در اقیانوس حیرت نابود نخواهید شد و همه او را از مسجد بیرون کردند او را هُو کردند، این تاریخ است دیگر، و دست رد به سینهٔ او زدند این چه فاروقی است؟

ببینید مسئله اینجاست که ائمه ما مصلح بودند منجی بودند اما پشت درهای بسته! خب به چه درد مردم خورد؟ الان می‌گویند که این آقا «حجت ابن الحسن العسکری» است؛ امام زمان، صاحب‌ الزمان است، یک قطار تأییدی و تعریف دارد، خب الان به چه درد می‌خورد؟ الان مردم گرفتار هستند، الان کرونا دارد غوغا می‌کند، الان فقر و نابودی ملت را از پا درآورده، حالا ایشان آفتاب باشد مهتاب باشد روی سر ما باشد، همه جوره ما قبول داریم ولی پاسخ وجدانِ تاریخ را چه می‌دهید؟

  • مدت زمان: 11:57
  • منبع:کتاب اثبات الهُداة بالنصوص و المعجزات از محدث بزرگ حرّ عاملی

خدایی که دچار شک و‌ سهو می‌شود،تکلیف زیرمجموعۀ آن معلوم است

از امام رضا سؤال کرد که آیا پیغمبر در نمازش اشتباه می‌کند؟
«فَقَالَ كَذَبُوا» امام رضا گفت دروغ گفتند، «لَعَنَهُمُ اللهُ» لعنتش کرده. خیلی جالب است، این بحث را هم ملحق کنید به مباحثی که دربارهٔ بزرگنمایی پیامبر کرده‌اند و صادر نمودند.

«فَقَالَ كَذَبُوا لَعَنَهُمُ اللهُ» دروغ گفتند، خدا اینها را لعنت کند. «اِنَّ الَّذِي لَا يَسْهُو هُوَ اللهُ الَّذِي لَا اِلَهَ اِلَّا هُوَ».

داریم کم کم وارد تونل می‌شویم، در جاهایی که اسباب بازی و شهربازی است تونل وحشت شنیده‌اید؟ داریم کم کم داخل آن تونل می‌رویم.

امام رضا چه فرمود؟ گفت بابا فقط خدا شک و سهو ندارد. اصلاً گفتن این درست است؟ یعنی باید مثلاً احتمال داد فرض کرد فکر کرد که خدا اشتباه می‌کند؟ بله! مخاطب شما می‌گوید بله! شما می‌گویید به چه دلیل؟ او می‌گوید که به دلیل قانون مهم و محکم ناسخ و منسوخ! حالا بیا و درستش کن.

پیامبر می‌گوید خدا گفت «مشروبات الکلی حلال است، بخورید نوش جانتان»، درست؟ از خودش که نگفت. سال آینده گفت خدا گفته مشروبات الکلی حرام است اگر بخوری به جهنم می‌روی. معنای این چیست؟ تو بگو، متدیّن و متشرع بگوید، یعنی این آقا خدا یادش رفته که پارسال چه گفته است! حقیقت ناسخ و منسوخ همین است‌ و غیر از این نیست، بقیهٔ آن دیگر رنگ کاری، ماستمالی و ماله‌کشی است.

خب امام رضا چه فرمود؟ گفت پیغمبر شک و سهو و اشتباه و فراموشی دارد ولی خدا ندارد، بعد هم ناسخ و منسوخ هم اعلام کرد خدا هم دارد! اصلاً غیر از ناسخ و منسوخ اینکه می‌گوید «اُدْعُونِي اَسْتَجِبْ لَكُمْ» یادش رفته که بابا تو گفتی اُدْعُونِي، اَسْتَجِبْ لَكُم! فراموش کرده، شاید هم دخالت کُتّاب بوده، کُتّابی بزرگوار مثل حضرت مستطاب خلیفهٔ سوم و جناب آقای معاویه عمداً خدا را یکطوری تعریف کردند که مطالبات مردم بالا برود بعد که انجام نشد می‌گویند، یعنی «فِي بَطنِه» این است!

گفت سؤال دوم را کردم و گفتم شیعیان معتقدند که حسین ابن علی کشته نشده «وَ اَنَّهُ اُلْقِيَ شِبْهُهُ عَلَى
حَنْظَلَةَ ابْنِ اَسْعَدَ الشَّامِيِّ» یک کسی شبیه به او شد مثل ابی‌عبدالله او قطعه قطعه شد، او ذرّه ذرّه شد و او نابود شد.

«وَ اَنَّهُ رُفِعَ اِلَى السَّمَاءِ كَمَا رُفِعَ عِيسَى اِبْنُ مَرْيَمَ» او به آسمان رفت.

خب، می‌گوید حسین کشته شد یا نشد؟ یا مشابه او آمد و خدا چیزی برای او درست کرد و خودش را (ابی‌عبدالله را) برد مثل عیسی مسیح که یوسف نجّار هم به قیافه‌ او در آمد و او اعدام شد، او حلق‌آویز شد و عیسی مسیح بالا رفت یعنی به شهر نور رفت.

خب، گفت دلیل اینها چیست؟ دلیلش بامزه است، دلیلش از همان حرف‌هایی است که الآن بحثش بود که خدا گفته یادش رفته چه گفته است.
می‌گوید اینها دلیلشان این آیه است: «وَ لَنْ يَجْعَلَ اللّٰهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلاً» خداوند کافر را بر مؤمن سوار نمی‌کند.

چه چیزهای عجیبی در این قرآن نوشته، واقعاً حضرت عثمان ابن عفان دستش درد نکند، زحمت کشیده، لطف کرده منّت گذاشته. آیه چه می‌گوید؟ می‌گوید که خداوند آنقدر از مؤمن حمایت می‌کند که کافر غلط می‌کند او را اذیّت کند. Read More

اسم فیل و زنبور و مورچه در قرآن آمده است اما اسم اهل بیت نیامده است!

“اسم فیل و زنبور و مورچه…. در قرآن آمده است اما اسم اهل بیت نیامده است!”

– «نَزَلَ الْقُرْآنُ اَثْلَاثاً ثُلُثٌ فِينَا وَ فِي عَدُوِّنَا وَ ثُلُثٌ سُنَنٌ وَ اَمْثَالٌ وَ ثُلُثٌ فَرَائِضُ وَ اَحْكَام‏».

«نَزَلَ الْقُرْآنُ اَثْلَاثاً» قرآن به سه بخش تقسیم می‌شود؛
«ثُلُثٌ فِينَا» امیرمان گفت یک سوم آن در ما است. حالا این «در ما» را چرا گفته است؟ باید بگوید «لَنَا»، «فِينَا» مسئله ساز است. منظور از «فِينَا» می‌تواند این باشد که آن قرآن که مخفی شده، او پتهٔ معارضین را روی آب انداخته است. «وَ فِي عَدُوِّنَا» یک سوم در دشمنان ماست.

«وَ ثُلُثٌ سُنَنٌ وَ اَمْثَالٌ» یک سوم قرآن هم سُنن گذشتگان و امثال آنهاست، مثال‌هایی که قرآن زده، مصادیق و تماثیل در قرآن زیاد است حالا مثال از انبیاء گذشته دارد، مثال کوچک و بزرگ دارد، از پشه مثال دارد.

«وَ ثُلُثٌ فَرَائِضُ وَ اَحْكَام‏» یک سوم آن واجبات است و احکامی که نازل شده است.

قرآن سه بخش است:
– یک بخش در رابطه با رجال و معارضینش است.
– بخش دوم هم سنّت‌ها و مثال‌ها است.
– بخش دیگرش هم فرائض و احکام است.

حالا الآن در این کتاب رایج، یک سوم، از اهل‌بیت نیست، اسمی از آنها نیست، چطور اسم گاو آمده؛ سوره بقره! اسم مورچه آمده؛ سوره نمل! اسم زنبور آمده؛ سوره نحل! اسم فیل آمده؛ سوره فیل! بعد چطور شده؟ برای همین است که علی کتابت خاص داشت و بعد هم اینجا در آن کتاب نَسخ نشده دشمنان را نام برده است.
دشمنان چه کسانی هستند؟ اگر قرار بود که دشمنان را بگوید دیگر کودتا معنا نداشت، تمام آنهایی که با نفاق در غدیر با علی بیعت کردند. این فراز و احکام هم در واحد فروع دین می‌رود.

«کَاِنْ لَمْ يَكُنْ شَيْئاً مَذْكُوراً، انگار چیزی نبوده»، فرقی نمی‌کند علی گفته دربارهٔ ماست و حذف شده، کانّه نیست! الان خیلی‌ها هم همین را می‌گویند، می‌گویند اگر اینها حق هستند پس چرا اسامی اینها در قرآن نیست؟ سوره عنکبوت هست اما نام اینها نیست، سوره زنان هست اما نام اینها نیست، این بخاطر همین است که آنچه که در خانه‌های مسلمین هست او نمی‌تواند به یک منبع ماورایی متّصل باشد.

 

  • مدت زمان: 5:33
  • منبع:کتاب اصول کافی جلد ۲ صفحه ۶۲۷ 

شکنجه های قرون وسطایی در جزای کسی که به جنگ خدا برود! آیا کسی می تواند به جنگ خدا برود؟


«اِنَّمَا جَزَاءُ الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللهَ» بایست! پاداش آنهایی که با خدا می‌جنگند. آیا با خدا می‌شود جنگید؟ ها؟ مرد حسابی، حضرت خلیفهٔ سوم، که این کتاب را جمع‌آوری کردی آیا با خدا می‌شود جنگید؟ تو بگو! مگر در همین قرآن نگفت که ابابیل حمله کردند و فیل سواران را که هنوز به مکه نرسیده از پای درآوردند؟

«جَزَاءُ الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللهَ» پاداش آنهایی که می‌جنگند، حرب. خب این کوچک‌سازی خداست.
«وَ رَسُولَهُ» و پیغمبرش، شاید هم این الله را آورده که رسول را به آن بچسباند وگرنه رسول خالی که جا نمی‌افتد، همه جا باید اسمِ الله بیاید.

«وَ يَسْعَوْنَ فِي الْاَرْضِ فَسَاداً» سعی می‌کنند در زمین اِفساد کنند؛ مفسد فی الارض.
«اَنْ يُقَتَّلُوا اَوْ يُصَلَّبُوا» یا او را بکُشید یا او را به صلیب بکِشید.

حالا خوب است عیسی مسیح را به صلیب کشیدند و بقیه یاد گرفتند. یک چوب صاف که یک چوبِ قسمت بالا، قطعش می‌کند بعد دوتا دست‌ها را به اینطرف و آنطرف آن چوبی که پایین‌تر است می‌بندند، اگر جانور بیاید اذیّتش کند یا او را بسوزانند دیگر نمی‌تواند فرار کند.

Read More

این است اسلام زوری که چنین نتایجی دارد

بخشی از پادکست:

حضرت آقای عمر گفت من وقتی مسلمان شدم تمام عاداتم را، همه را کنار گذاشتم، شسته رفته، و در خدمت اسلام عزیز قرار گرفتم.

تمام شد؟ نه. اینجا تاریخ را سیاه می‌کند که مسلمین چقدر بدبخت هستند که کتابِ در خانه‌شان باید از زیرِ دست اینها دربیاید.

خب عمر چه گفت؟ گفت از همه چیز دست کشیدم اما از یک چیزی نه، که در جاهلیت داشتم و الان نمی‌توانم نداشته باشم. این چیست؟
«لَسْتُ اُبَالِي» برایم مهم نیست، «اِلَى اَيِّ النَّاسِ نَكَحْتُ وَ اَيِّهِمْ اَنْكَحْتُ» چه من مردم را بکنم و چه مردم من را بکنند! می‌شنوی؟ خیلی مهم است ها!

Read More

نمونه ای از برخورد با مرتد در اسلام

بخشی از پادکست:

یک زنی نمی‌خواهد اسلام را قبول کند، دین آبا و اجدادی را نمی‌خواهد قبول کند، مگر زور است؟ همه جا می‌شود ورود ممنوع زد اما فکر را که نمی‌شود ورود ممنوع زد.

بعد می‌گوید او را نکُشید ولی زندانی کنید و از او بیگاری بکِشید و به حدّ کم به او آب و غذا بدهید و لباس خشن تن او کنید. الان شما ببینی در لباست یک مویی یا چیزی هست یا مارک لباس است، مدام بدن می‌خارد، آن وقت لباسِ خشن یعنی شلوار و پیراهن، خشن! پارچهٔ خشن چیست؟ از همان که بدن می‌خارد.
بعد هنگامی هم که نماز شروع می‌شود او را تازیانه بزنید. اِ! یعنی چه؟ یعنی پنج وعده که اذان می‌گویید، اول به او تازیانه و شلاق بزنید و شکنجه‌اش کنید.

Read More

دستورات دینی مبنی بر احترام کردن به زنان با حقوق از دست رفته آنان مغایرت دارد.

بخشی از پادکست:

پیغمبر می‌گوید «لَمْ یَزَلْ یُوصِینِی بِالنِّسَاءِ»، دائماً، «لَمْ یَزَلْ» یعنی لایزال، یعنی همیشه، بی‌وقفه، مرا وصیت کردند به زنان «حَتَّى ظَنَنْتُ اَنْ لَا یَحِلَّ لِزَوْجِهَا اَنْ یَقُولَ لَهَا اُفٍّ» تا آنجایی که گمان کردم آدم به زنش نباید بگوید «اُف».

در عربی اُف و در فارسی «آخ! اوه! آی!» است یعنی مثلاً کمترین برخورد تند. این چقدر خوب است و چقدر دین طرفدار زنان است! خیلی جالب است، در شریعت همه قوانین علیه زنان است؛ در ارث و در حاکمیّت در خانه، «اَلرِّجالُ قَوّامُونَ عَلَی النِّساءِ» مرد بر زن حاکم است که هر طوری خواست حسابش را برسد، «نِسَاؤُكُمْ حَرْثٌ لَكُمْ» زن باغچه است هر طوری دوست داری بیلش بزن. این اعتبار زن است، این آبرو و تعریف زن است!

Read More

عمّامه گذاشتن ملائکه چه تفسیری دارد؟

بخشی از پادکست :

می‌گوید امیر گفت پیغمبر در روز غدیر عمامه سر من گذاشت، همین عمامه را در روزهای خطیر و حساس جنگ بدر و حنین، فرشتگان بر سرِ خودشان گذاشته بودند.
حالا سؤال من این است که مَلک عمامه را می‌خواهد چه بکند؟ اگر نور است، این نور این پارچه را چگونه می‌خواهد دور خودش ببندد؟ اگر فرشته خلق جسد کرده، هیکل ایجاد کرده که این یک حرفی است!
مثل جبرائیل که گاهی نور است و گاهی وقت‌ها هم دحیة ابن خلیفه کلبی است که به خانه عایشه می‌آید شام می‌خورد می‌خوابد بگو بخند می‌کند خوش و بِش می‌کند و پیغمبر هم از او تعریف می‌کند و می‌گوید به کمر عمویتان دحیه پشتی بگذارید که کمرش با دیوار آزرده نشود.
بعد تشخیص آن خیلی سخت است، از این طرف دحیه دائماً به خانهٔ عایشه می‌آید و از این طرف هم گفته‌اند که خانهٔ عایشه خانهٔ وحی است، معلوم نیست چه ارتباطی جبرائیل و وحی و دحیة ابن خلیفه کلبی باهم دارند!

  • مدت زمان: 4:42
  • منبع: کتاب سنن ابی داوود از طیالسی قرن دوم هجری جلد ۱ صفحه ۲۳، کتاب سنن الکبری اثر بیهقی قرن ۴ هجری جلد ۱۰ صفحه ۲۴ است. کتاب کنزالعمال متقی هندی از قرن ۱۰ جلد ۸ صفحه ۶۰، از امیر است.