برچسب: افسردگی

قطعِ طنابِ دارم، نما که من غریبم

 

ای وای که این مذهب ما قاتل است
حکم به افسار دهد، ضایع است

قطعِ طنابِ دارم، نما که من غریبم
بی کس و کارم ای زور، نگر که من ضعیفم

عدل است به معنا که به تبعیض شده آدم بدبخت
هم ظلم که عدل آمده رنگش به همه سخت

دم به دم ناله کُند این بشرت
گله از وضع خود و داغ چنین دفع خودت

از هول و هراس غول غیبت
بی جان شده آدمت، به فطرت

مست‌های این دیار بدمزه
عقل دادند و به غیرت چون گزه

گرفتارم به این تقدیر ناجنس
کشیدم از نحوست، شوم بدجنس

این نفَس‌های نفَس‌گیر زمان
آیدم بند آن هوای اندران

مردم از بیچارگی، دائم خدا را خوانده‌اند!

از مجموعه تحریم سخن

افسرده شدم ز دست الله
درمانده شدم، چه شد یدالله؟

➖«یَدُالله فَوْقَ اَیْدِیهِم» (۱۰ فتح).

این ضربان قلبم، شاکیِ این خدا شد
ز بس که تقدیر بد، نوای مضطران شد

جواب این ملت بینوا چرا نیامد؟

➖ای «اَسْمَعَ اَلسَّامِعِينَ، اَقْرَبُ الاَقْرَبین، اَبْصَرالنَّاظِرین، اَقْوَی الاَقْويَاء»!

جواب این ملّت بینوا چرا نیامد؟
به درد و غم، چاره چرا نیامد؟

مردم از بیچارگی، دائم خدا را خوانده‌اند
لیک در پاسخ نگر نیزار و تیرش داده‌اند

➖به به، بهتر از این نمی‌شود! خدای فابریک، آنتیک!

در این دیار پر از نکبت و بلا چه کنم؟

➖جواب بده ای خدا، با تو هستیم! می‌فهمی؟ چرا خلق کردی؟ بقول مردم عوام چرا خودت را زدی به کوچه علی چپ!

در این دیار پر از نکبت و بلا چه کنم؟
خرابه‌های امیدم به چرخ و من چه کنم

➖چرخ و فلک زندگی همه‌اش در خرابه می‌چرخد گلستان ندارد، اگر گلستان باشد که فقر نیست، درد نیست، ناامنی نیست، غصه نیست، رنج نیست، افسردگی نیست، قرص اعصاب نیست، قرص خواب نیست!

سدّ است برای همگان نام خدا
چون می‌فشرد مردم و او داده بلا

شروع شراب خواری من ز آن ازل بوده

آن جهنّم را که گفتی، عارضم
اسفل آمد در حیاتم؛ خائفم

سافلِ من، فقر و هم بیماری است
چون درَک آید، بسانم گوری است

بگو به من که کجا رفته حُسنایت
به دل نگر، نیامد آن جودت

در فراق وعده‌ات مجنون شدم
عقل و علمم را وِداعی دیگر است
نام و یادت در حصار یارب است

یا رب از این بارِ بنهاده به دوش
خسته گردیدم، نیامد آنچه هوش

ای سَرور امکان به کجایی؟
ای ماه‌تر از ماه، چه جایی؟

خورشید که شمع است برایت
ناید چو به من، نور هدایت

هر کسی را در فرازی، منزل است
جنبشی در خِلقتش در بازی است

شهر مشهور است این دل در کُنش
شهره در آفاق آید واکنش

روی ما بر در چنان میخ آمده
کز فراغت می‌خرد درد آمده

Read More