برچسب: ایران

با حال خراب و جیب خالی چه کنم؟

یکی بود، یکی نبود، غیر بلا هیچی نبود
یه خدای قلدری، تو تقدیرات همه بود

خنده‌های این بشر، رسوایی‌ است
تار و پودش را نگر، بی‌ بانی‌ است

عصرِ پدر سوخته، کُشته بشر را ببین
نازکش ما شده، قاتل مظلوم و دین

شعله‌های این جهان، سوزاندنی‌ست
غصه‌هایش در پی آشفتگی‌ست

پول ندارد بشر، ساز کُند سفره‌اش
زور ندارد که کُند ناله‌اش

با حال خراب و جیب خالی چه کنم؟
با بخت بد و عیال چندان، چه کنم؟

سر ما بر لب دار است، خدایا چه کنم؟
سفره‌ها پُر ز عذاب است، خدایا چه کنم؟

طوفان جدال آمده از راه
این مردم بیچاره، مُعذّب شده در آه

صبح و شامم همه ویرانه شده
کشف هر جرم به جانم، همه بیگانه شده

این شکواییه همه است از دست خدای غیبت که ادیان و مذاهب آوردند روی سر مردم گذاشتند:

یکی بود، یکی نبود، زیر گنبد کبود، یه خدا نشسته بود
کار این خدا چه بود؟ فقر و هم مریضی بود

کجا شد لطف و کرم، همه‌اش قلابی بود
همه‌اش درد و غم و غصه می‌داد
همه وعده‌هاش ببین مسخره بود

ما از این اللهِ ادیان، جز ضرر کِی دیده‌ایم

 

به هر طرف که بنگری، آتش ظلم است به این آدمی
کی شود این خلق تو، راحتی یک دمی

تولیّتِ خدایی، سوءالقضا، به خَلقت
عاقبتِ دیانت، گمراهی و خباثت

بوی جنگ آمد مشام هموطن
اضطرار و اضطراب آید به تن

جدال آمد به ملت از فلاکت
ز دست این قضای بی‌ نزاکت

ریاست می‌کند الله بر ما
فضاحت داده این والی سر ما

➖ غیر از این است؟ تو وجدان داری ای متشرع!؟ جیب‌هایت پر از پول است، سفره‌ات پر از غذاست، رختخوابت نرم است، مشکلی نداری، همه چیزت آماده است، بعد دفاع می‌کنی از الله؟! پس ملت ایران چه بگویند  که خود مسئولین می‌گویند نصفی از این جمعیت هشتاد و پنج میلیونی در فقر سیاه به سر می‌برند. این «سیاه» را جدیداً اضافه کردند.

ما از این اللهِ ادیان، جز ضرر کِی دیده‌ایم
زندگی را مُردگی داد و عذابی دیده‌ایم

خدای جنگ و فقر و هم کسالت
بیفتاده به جان بخت برگشته، ز ملت

خالق ما کیست، در زیر لحاف
آمده وحی الهی در ضِعاف

هی بگفتا با توکل، رستگاری آیدت
تکیه‌گاهی آسمانی آیدت

لیک ما از این خدا بیگانه‌ایم
چون که در وعده و قولش، آفتیم

قطعِ طنابِ دارم، نما که من غریبم

 

ای وای که این مذهب ما قاتل است
حکم به افسار دهد، ضایع است

قطعِ طنابِ دارم، نما که من غریبم
بی کس و کارم ای زور، نگر که من ضعیفم

عدل است به معنا که به تبعیض شده آدم بدبخت
هم ظلم که عدل آمده رنگش به همه سخت

دم به دم ناله کُند این بشرت
گله از وضع خود و داغ چنین دفع خودت

از هول و هراس غول غیبت
بی جان شده آدمت، به فطرت

مست‌های این دیار بدمزه
عقل دادند و به غیرت چون گزه

گرفتارم به این تقدیر ناجنس
کشیدم از نحوست، شوم بدجنس

این نفَس‌های نفَس‌گیر زمان
آیدم بند آن هوای اندران

ملت ما اسیر الله شده

چه گویم به ادبار عصر حجر
که جان بُرده و طاقت از این ضرر

➖«عصر حجر» عصر سنگ، مربوط به ادوار گذشتهٔ کره زمین است. الان هم عصر حجر است، قلب‌ها سنگ شده در همه جوانب؛ در معاملات، در روابط خانوادگی، در برخورد با حقایق.

حلوا نتوان خورد از این خار که کِشتی
خرما که نبودست مرا، زین شجر ظلم که رشتی

از عجایب در دیار لعنتی
ثروت آمد در ید بی‌ غیرتی

➖همیشه بین فقرا و ثروتمندان جنگ درونی هست، ثروتمندان در تحقیر فقرا می‌کوشند و فقرا در خشم به دارا مدارا

من به آن خشم و غضب، شکوه به یزدان دارم
دائماً در خم این عمر فنا گشته، خجالت دارم

اصطلاح ما همه، حیرانی‌ است
جدول این زندگی، چون فانی‌ است

 

یازده سال چو به حبس آمده‌ام

📎 از مجموعه تحریم سخن

یازده سال چو به حبس آمده‌ام
که ندامتگه من، درس و به بحثی ز وقوفم شده‌ام

➖چقدر خوب است که انسان از حوادث تلخ آموزش بگیرد، از فشارهای زندگی درس بگیرد، بهترین جایی هم که می‌شود درس گرفت زندان است، بیمارستان است، گورستان است، وقتی می‌روی سر قبر عزیزت برای او گریه نکن برای خودت ناله کن، او از قفس پرید مثل پرنده‌ای راحت شد، تو هستی که گرفتاری، تو هستی که دربندی، تو هستی که معلوم نیست چه چیزی می‌خواهد بر سرت بیاید.

علت دردم بگو، کاشف اهل زمین
چیست مرا این چنین، آمده بر ما غمین

➖چرا مردم همه غم دیده‌اند، غمباد دارند، غم و غصه هلاکشان کرده؟

➖علت درد این است، علت رنج و فشار این است:

پاسخ آن را خدا، داده به قرآن یقین
خشم و غضب، کوفته کلهٔ ما را حزین

بایکوت چه دهی خلایق خود
با نغمهٔ غم، فشار سرخود

➖زندگی بایکوت شدهٔ اسماءایذایی است.

خرّمی رفت و نیامد ثمری
خوشی مردم ما شد حرجی

➖می‌گوید ای جوانی کجایی که یادت بخیر! همه چیز را باید بگوید، سلامتی کجایی که یادت بخیر، عمر کجایی که یادت بخیر، امنیت کجایی که یادت بخیر، ثروت کجایی که یادت بخیر.

خُفتگانیم در این عصر فلاکت پیشه
که به آرامشِ بر باد شده، سوخته بینم سینه

➖همه خواب هستند، عامهٔ مردم هوشیار نیستند، از ضربت سیلی سوءالقضا جامعه مدهوش شده است.

چون تولد یافت این مرغ سحر

📎 از مجموعه تحریم سخن

چون تولد یافت این کاشف حسین
می‌رود رُود نویدش در حُزین

➖«حزن»، یعنی همهٔ وجود ما امید و نوید بود به این الله، طی سی و پنج سال که ما مدافعش بودیم، من از همه چیز گذشتم و سرمایه کردم؛ جوانی، سلامتی، امنیت!

چون تولد یافت این مرغ سحر
دست و پایش آمده اندر شرر

جشن تولد نگر، خاک به سر شد
آفت عمرست و مه، جامه به سر شد

زنده کدام است در این بارگه
هیچ نبودست به جز مرده در این نارگه

اوضاع همه دربه دران، پر ز بلا شد
چون عاقبت امر بشر، نی به نوا شد

خسارت‌های این مردم به رنگ است

 

 

📎 از مجموعه تحریم سخن

خسارت‌های این مردم به رنگ است
که رنگارنگ آمد، در قضایش چون به سنگ است

گریهٔ انسان بلادیده را، دیده‌ای؟
نالهٔ آدم که به وقت کتک خوردنش، دیده‌ای؟

خودکشی می‌کند این طفل زبان بسته چرا
آرزو بر لب بامش به هوا رفته چرا

ای ناله شنو، غصهٔ من سنگین است
بر سفره من آب و غذا ننگین است

شبم در تفکر و، روز به حیرت است
نازم خدای مذاهب که چسان در خسارت است

صبح و شامم همه نیزار شده
چون الفبای وجودم، به سرِ نار شده

فرآوردهٔ زندگی، در جهنم نما شد
به داد بشر نامده مصلحی، منهدم شد

غلط کردم که عمری را به راه دین سپردم

از مجموعه تحریم سخن

غلط کردم که عمری را به راه دین سپردم
خیالم این چنین بودست، حق را می‌ستاندم!

این حسینی که به تبلیغ، ستایش می‌کرد
این زمان، توبه کنان، لعن به آنها می‌کرد

گوسفند است به قربانگه نفْس آمده از بهر قتال
بی‌ گناه است که عیدش شده از بهر خیال

➖آن متشرع عید می‌گیرد، این گوسفند باید چاقو را حس کند در حنجره‌اش!

اوضاعِ خلایق، تو نگر نارمدار است
در کشمکش عصر ببین، فاز به زار است

روستایی بنگر، دربه در و خون‌جگر است
از بساطِ ستم و ظلمِ قضا، ناله‌سر است

➖ روستاییانی که عریضه می‌دهند، قشر فقیر جامعه، آنهایی که از خیلی نعمت‌ها محروم هستند.

فقیران و اسیران زمان، درمانده‌اند
از فضای التهاب عصرمان، پس مانده‌اند

پاسخ این ملت افسرده چیست؟
در جواب مردم نالان بگو، در بام کیست؟

ای لاشخوران زمن سوء بمیرید

از مجموعه تحریم سخن

از ولای این خدای خاکیان
خون ببارد بر زمین و آمده ظلمش عیان

➖ولایت الله بر مردم چیست؟ کشور درب داغون، مردم مستأصل بیچاره، بشریت و بیماری‌های عجیب غریب!

ای لاشخوران زمن سوء بمیرید
از مرگِ دلانِ فسَقه، زوزه بگیرید

➖سوءالقضا لاشخور دارد، آنهایی که به مردم رحم نمی‌کنند.

اقتصاد مردم ما آتش است
افتضاحی از خدای مذهب است

یکی می‌گفت تکرار است اَشعار
که دائم درد و فقر و رنج اِشعار

➖«اِشعار»؛ شعور.

بگفتم ناگزیر آمد چنین حال
چرا؟ چون لایزال آمد به بدحال

➖تا وقتی جمعیت عظیم مستضعفین، مضطرین، مضطربین، منتظرین، مغرمین و محرومین تحت بمباران مشکلات هست، این ناله‌ها ادامه دارد.

شعرم همه خون است و شکایت ز برِ من

از مجموعه تحریم سخن

شعرم همه خون است و شکایت ز برِ من
نامد به چنین شاکله جز این حرج من

این همه خانه که در شهر، نمایان دارد
پس چرا باب اجارات چنین وحشت دائم دارد

سیل آمد و خانمان ما بُرد
از عکس عمل، نگر که جان بُرد

عکس‌العمل حفاظت خدا از بندگانش؛ «اللهُ یَحْفَظونَهُ». عکس عمل هم یک طور دیگر تفسیر می‌شود به اینکه یا باران نمی‌آید خشکسالی می‌شود یا آنقدر می‌آید که پدر مردم را دربیاورد.

دردهای این بشر، گلگونی است
رنج‌هایش زخم‌های کُهنه است

ای میوه فروش، میوهٔ خود پنهان کن
تا هموطنت غم نخورد، مال خودت پنهان کن

آجیل فروش را بگو متاع تو دل‌فریب
لیک فقیران شهر آمده‌اند در لهیب

➖این میوه فروشی، این رستوران، این آجیل فروشی، این شیرینی فروشی، اینها با دکورهای قشنگ پشت شیشه جلوه‌گری می‌کند، همه دلشان می‌خواهد. طرف رفته دکتر، دکتر می‌گوید فقط ماهیچه بخور. به من عریضه می‌دهد می‌گوید رویم نشد به دکتر بگویم که خاک بر سرم ماهیچه کجا بوده پول ندارم. در یک کشور، در یک شهر، سیستم طبقاتی خیلی بد است، یعنی یک نفر خیلی خیلی دارد، یک نفر خیلی دارد، یک نفر دارد، یک نفر هیچ چیزی ندارد، یک نفر هم هیچی هیچی ندارد، شد پنج تا!

تو ای قصاب جانداران مظلوم
نگاه بینوایان را نگر شوم

➖آن قصاب هم بیچاره شغلش است مگر چقدر درمی‌آورد، ولی از کنارش که فقیر رد می‌شود بچه به مادرش می‌گوید مامان چقدر نان و سیب زمینی بخوریم؟ از اینها بخر، همسایه‌مان بار می‌کند چه بوی خوبی دارد. متاسفانه سیستم آپارتمان نشینی هم هست، دیگر همه توی هم هستند، بوی آشپزخانهٔ همه می‌رود اینطرف و آنطرف، خیلی وضع خرابی است.

چو بوی این کباب آید ز مطبخ
به کودک‌های بدبخت می‌شود اخ

➖«اخ» یعنی چه؟ یک چیزی می‌خورد کثیف است به او می‌گوید اخ کن اخ کن، تا از دهانش درمی‌آوری، چشمش می‌بیند، دماغش حس می‌کند. این اخ یعنی همین، یعنی اخم خانواده به او، او می‌خواهد می‌رود روبرویش می‌ایستد و می‌گوید از اینها می‌خواهم، عجب! پدر جان می‌کند، مگر چقدر درمی‌آورد که کباب بخرد؟ مادر هم سرکار می‌رود. عریضه داریم که پدر و مادر، زن و شوهر سرکار می‌روند باز جوابگو نیست، هزینهٔ سنگین اجاره‌خانه و تغذیهٔ منزل و تأمین لوازم درس خواندن بچه‌ها و هزینهٔ نسخه پیچی، چهارتا امر مهم است.

چو خالق آمده در وصف اشرار
دگر جایی نمانده از خفای رمز و اسرار

➖حالا این دیگر تمام این عریضه‌ها رفت سمت خدای ادیان که می‌گوید بروید ازدواج کنید، نه یک چیز جلوتر، بالاتر، خودش خلق می‌کند، خلق می‌کند بعد می‌گوید ازدواج کنید و بعد بچه بیاورید. اصلاً بهترین صفت خدا من فکر می‌کنم امروز «اللهُ يَسْتَهْزِئُ (١۵ بقره)» است، یعنی خدا همهٔ ما را مسخره کرده، همهٔ ما را سرکار گذاشته، از آن به دنیا آوردنش تا ازدواجش تا شغلش تا حاجت دادنش تا شفای بیمار تا درمان فقر و نکبت و نداری.

➖یعنی اینکه دیگر راز و رمزی برای الله نمانده، سر تا پایش را شما شناخته‌اید، برای همین مردم ثانیه به ثانیه از جبههٔ خدا خارج می‌شوند.