برچسب: بینوایان

چون تولد یافت این مرغ سحر

📎 از مجموعه تحریم سخن

چون تولد یافت این کاشف حسین
می‌رود رُود نویدش در حُزین

➖«حزن»، یعنی همهٔ وجود ما امید و نوید بود به این الله، طی سی و پنج سال که ما مدافعش بودیم، من از همه چیز گذشتم و سرمایه کردم؛ جوانی، سلامتی، امنیت!

چون تولد یافت این مرغ سحر
دست و پایش آمده اندر شرر

جشن تولد نگر، خاک به سر شد
آفت عمرست و مه، جامه به سر شد

زنده کدام است در این بارگه
هیچ نبودست به جز مرده در این نارگه

اوضاع همه دربه دران، پر ز بلا شد
چون عاقبت امر بشر، نی به نوا شد

خسارت‌های این مردم به رنگ است

 

 

📎 از مجموعه تحریم سخن

خسارت‌های این مردم به رنگ است
که رنگارنگ آمد، در قضایش چون به سنگ است

گریهٔ انسان بلادیده را، دیده‌ای؟
نالهٔ آدم که به وقت کتک خوردنش، دیده‌ای؟

خودکشی می‌کند این طفل زبان بسته چرا
آرزو بر لب بامش به هوا رفته چرا

ای ناله شنو، غصهٔ من سنگین است
بر سفره من آب و غذا ننگین است

شبم در تفکر و، روز به حیرت است
نازم خدای مذاهب که چسان در خسارت است

صبح و شامم همه نیزار شده
چون الفبای وجودم، به سرِ نار شده

فرآوردهٔ زندگی، در جهنم نما شد
به داد بشر نامده مصلحی، منهدم شد

بیکارم و بی‌ پولم، عید آمده در خوابم

از مجموعه تحریم سخن

در مسلخ تقدیر، بشر بر دار است

➖مثل آن شعر است:
در مسلخ عشق جز نکو را نکشند
روبه صفتان زشت خو را نکشند
این را شاعر گفته است. حالا ما چه می‌گوییم؟ می‌گوییم که:

در مسلخ تقدیر، بشر بر دار است
صبر است و امید، بنگر بر باد است

➖تقدیر همهٔ ما اینطوری رقم خورده است! الان شیرینی‌ها را آماده کرده‌اند جهت حملهٔ مردم به شیرینی فروشی‌ها، آیا همه می‌توانند شیرینی به این گرانی‌ بخرند؟! همه می‌توانند آجیل بخرند؟ همه می‌توانند میوه بخرند؟ نه. لااقل نصف این جمعیت در تهران و کل ایران قادر به خرید نیستند.

هرچه داد است و فریاد، بزن بر الله
همه عمرم شده درد و همه غصه، ز این بسم الله

همین که در شهر چند طبقهٔ معارض و متضاد زندگی می‌کنند؛ درجهٔ یک و دو و سه و چهار و پنج، درجهٔ پنج را می‌بینی که رفته در آلونک زندگی می‌کند، نه برق دارد، نه گاز دارد، نه آب دارد و نه تلفن دارد.

نوروز شده عزای مردم
بی پولی و بینوایی‌اش یک اسب بی دُم

بیکارم و بی‌ پولم، عید آمده در خوابم
رنجور شدم دائم، نکبت شده اندامم

عید آمد و مستضعف بی‌ حال، فغان کرد
از ضجّهٔ او مُلک و فلک را چه نشان کرد

از کرب و بلای این وطن ناله رسیده

از مجموعه تحریم سخن

فریاد و هوار کین حیاتم به درَک شد
از ظلمت ادیان و مذاهب، به خطر شد

صدای غُرّش خشم و غضب همی آید
که از خلق گرفتار بلا، خون جگر همی آید

از ترس و هراس این رعایا
کابوس شده ز این بلایا

از کرب و بلای این وطن ناله رسیده

➖برای چه می‌روی کربلا زیارت کنی؟ در همین کوچه‌های شهرت کربلاست، در خیابان‌ها کربلا است. کرب و بلا، مکروبات و بلایا. کرب و بلا چیست؟ غم و غصه است، اندوه است، رنج است، فقر، درد و ناامنی است.

از کرب و بلای این وطن ناله رسیده
در هر قفسی بلبل جزغاله نگر خسته خمیده

➖دیگر بلبل‌ها نمی‌خوانند، چه بخوانند؟ باید درد و غم مردم را بگویند؟ دیگر عادی شده، چرخهٔ روزانه است که خدا بزند ما بخوریم.