برچسب: عدم تطابق

اصلاً سر تا پای ادیان دارای بافت کلاهبرداری و دروغ است!

می‌گوید شک نکن! می‌شود آخر؟ می‌شود امامی که دیده نمی‌شود، حرفش شنیده نمی‌شود، اسم و عنوانش را نباید گفت، کسی او را نمی‌بیند که بگوید دیده‌ام، باید دهانش را گِل گرفت.

«لَا تَشُكَّنَّ» شک نکن! ابراهیم با آن عظمتش شک کرد، «رَبِّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِي الْمَوْتَىٰ قَالَ أَ وَلَمْ تُؤْمِنْ قَالَ بَلَىٰ وَلکِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبِ (٢۶٠ بقره)»، ابراهیم خلیل الرحمان بُت شکن معروف تاریخ ادیان، شک و تردید می‌کند، می‌گوید خدایا قیامتی که می‌گویی کجاست؟ نشان بده! بعد داستان درست می‌کنند که چهار تا پرنده را بگیر بکُش و گوشت‌هایشان را باهم قاطی کن، بعد خدا هر کدام را زنده می‌کند سوای از بدن دیگری! این چیست؟ آخر چه شد؟

اولاً این را چه کسی دیده؟ آیا ابراهیم دیده؟ ابراهیم دروغگو نیست، نه! خب ابراهیم به چه کسی گفته است؟ ابراهیم که «کَانَ اُمَّةً واحدةً»، ابراهیم مرید و پیرو نداشت. ابراهیم به چه کسی گفته، که آن شخص به تاریخ انتقال داده و به ادیان منتقل کرده است؟ به چه کسی گفته است؟

اصلاً سر تا پای ادیان دارای بافت کلاهبرداری و دروغ است! ببین دیگر من دارم از خود ائمه حرف می‌زنم، از دیانت صحبت می‌کنم، مستدرک من مذهب است، آیا می‌تواند کسی بگوید خفه شو؟ آیا به من کسی می‌تواند بگوید؟ متشرع می‌تواند بگوید؟ «خفه شو» یعنی به ائمه گفتی دهانتان را ببندید. چندین هزار سند از مستندات دینی درآوردم و در کتاب دایرةالمعارف ظهور جمع کردم، تمام از اهل بیت، قرآن و حدیث قدسی است.

«لَا تَشُكَّنَّ»، با توبیخ گفته؛ «شک نکنی ها!» شک نکنی به چه؟ که من نیستم؟ خب آخر چطوری شک نکنند؟ مگر با چراغانی، غذا دادن، جشن گرفتن، مسجد درست کردن به نام ایشان، اینها می‌تواند شک مردم را برطرف کند؟ مردم باید ببینند، مکتب ما مکتب ابراهیمی است.

قرآن می‌گوید این مذهب و این دین مربوط به ابراهیم است، کتاب را بخوانید! ابراهيم، بزرگ انبیاء است، پدر انبیاء است، ابراهیم می‌گوید «أَرِنِي»، آیا شیعه حق ندارد به حجة ابن الحسن العسکری بگوید «أَرِنِي»؟

او به خدا گفته، شیعه به نایب خدا نمی‌تواند بگوید «أَرِنِي»؟

مباحث خیلی سنگین است، خدا را شکر کنید که کلاه دین از سرتان برداشته شد. خداوند همهٔ دین باوران را از خواب غفلت بیدار کند‌ و همه بدانند که پشت پرده خبری نیست!

مدت زمان:6:06
منبع:کتاب اصول کافی جلد ۱ صفحه ۵۱۷- ۵۱۸، کتاب الحجة باب مولد الصاحب ۱۲۵ حدیث ۴، از کلمات امام دوازدهم

عصیان عمدی امام!

خوب توجه کن، آن که برای سوژه‌گیری می‌آید گوش کند این کلام امام است، منتها من جرأت می‌کنم بگویم چون از همهٔ خانه‌های جدول زندگی رد شدم و الان آمدم روی خانهٔ مرگ ایستادم و هیچ نیازی هم به مردم ندارم، نه می‌خواهم رهبر بشوم، نه می‌خواهم مرجع بشوم، نه می‌خواهم رئیس جمهور بشوم، نه می‌خواهم به مجلس بروم، دورم را زده‌ام و همه جا را گشته‌ام، لشکر هم داشتم، به تو گفتم که بیست سال قبل چه خبر بود. الان آمده‌ام ته خانه نشسته‌ام و دارم این زیرخاکی‌های دینی را درمی‌آورم برای خودم و برای تو که می‌پذیری، آن کسی هم که دشمن است با زین‌العابدین دشمنی کند، چون من که نگفتم، از صحیفهٔ کاملهٔ سجادیه است، برو! از مال دنیا هم تهی هستم، هر کس چیزی به من بدهد رد می‌کنم. بچه‌هایم از بی‌ کسی به خانهٔ من آمده‌اند و به من پناهنده شده‌اند. یک بچه‌ام که کار می‌کند و یک شرکت کوچولو موچولو دارد آنقدر شرکتش بازدهی ندارد که فقط به اندازهٔ اجارهٔ آن محل درمی‌آید و حقوق کارمندانش، همین! اگر داشت یک ماشین سواری زیر پایش بود مال خودش، اگر داشت با این دخترش اینجا در این جای تنگ پیش من زندگی نمی‌کرد، او سر سفرهٔ من نشسته، نه اینکه او کمک من کند.

♦️ما کالبدشکافی لغات و کلمات ائمه را داریم.
«اَنَا اَلَّذِي عَصَاكَ مُتَعَمِّداً» من کسی هستم که به عمد تو را نافرمانی کردم. چه کسی می‌گوید؟ زین‌العابدین، سید الساجدین، پدر بیست و هفتم من!

♦️خب چطور عصمت اینقدر محکم شده است؟ از طرف خود ائمه عصمت را قبول ندارند، ولی بادمجان دور قاب‌چین‌ها برای اینکه از امام سجاد یک نانی دربیاورند اینقدر مهم جلوه می‌دهند، مهم‌ هستند بله، معلمین ما هستند، اساتید حوزهٔ انتظار هستند، در همین حد!

♦️ببین چقدر واضح توضیح می‌دهد، اصلاً احتیاج به معنا کردن ندارد؛ «اَنَا اَلَّذِي عَصَاكَ» من کسی هستم که عصیان کردم بر تو، «مُتَعَمِّداً» اشتباه نشده، عمداً شمشیر روی تو کشیدم. «مُتَعَمِّداً»! ها! می‌گوید من صحیفهٔ سجادیه را از اول تا آخرش خوانده‌ام چرا اینها را متوجه نشدم؟ بله، نگاه فرق می‌کند! نگاه من تا بیست سال قبل با الان فرق می‌کند، آن موقع نگاه دینی داشتم بر اساس اینکه مبلّغ دین بودم، محقق دین بودم، منادی دین بودم، فریادگر دین بودم، به زندان که رفتم از برکت این حکومت، تازه متوجه شدم که راه را اشتباه رفتم، «اَنَا اَلَّذِي عَصَاكَ مُتَعَمِّداً»!

مدت زمان:3:59
منبع:کتاب صحیفه سجادیه

دینی که با آدم‌کشی سر کار می‌آید چگونه‌ می‌تواند برای حیات بشر دسته گل بیاورد؟

چگونه زندگی به دین متصل است؟

– «وَ مِنْ ذَلِكَ قَوْلُهُ عَلَيْهِ اَلسَّلامُ: لَا حَيَاةَ اِلَّا بِالدِّينِ وَ لَا مَوْتَ اِلَّا بِجُحُودِ اَلْيَقِينِ …».

«لَا حَيَاةَ اِلَّا بِالدِّينِ» زندگی نیست مگر به دین. جالب است؟ من نمی‌دانم، تو می‌دانی؟ نه. به سراغ تاریخ برویم، لحظات ثبت شده. این که گفتم سند است، ثبت چه می‌گوید؟ آیا دین باعث حیات و زندگی مردم است؟ ها؟ ای تاریخ چه می‌گویی؟ تاریخ یک کتاب دارد که هزار و چهارصد و چهل و چهار سال ورق در آن است، می‌گوید دینی که با آدم‌کشی سر کار می‌آید چگونه‌ می‌تواند برای حیات بشر دسته گل بیاورد؟

«لَا حَيَاةَ اِلَّا بِالدِّينِ»، اجرای حدود، دست بشر را قطع می‌کنی، شلاق به بشر می‌زنی، بدنش را لخت می‌کنی، تا نیمه در گودال می‌کنی، از هر سو سنگش می‌زنی، آیا این زندگی به وسیلهٔ دین است یا مرگ به‌ وسیلهٔ دین؟

«وَ لَا مَوْتَ اِلَّا بِجُحُودِ اَلْيَقِينِ» و مرگ و نابودی نیست جز به سبب انکار یقین. یقین چیست؟ توحید. توحید کدام است؟ خداشناسی. خداشناسی کدام است؟ پیغمبر به علی می‌گوید «من و تو فقط خدا را شناختیم». حالا چگونه می‌خواهی این یقین را به جامعه مسلمین انتقال بدهی؟ تقیه یک دیوار بلند است که نمی‌گذارد مردم به یقین برسند.

«وَ لَا مَوْتَ اِلَّا بِجُحُودِ اَلْيَقِينِ»، مردم چگونه باید یقین کنند؟ با عقل. عقل چه می‌گوید؟ می‌گوید مبنای من برای تشخیص و تأیید، حواس پنج‌گانه است، چشم ببیند، گوش بشنود، ذائقه تأیید کند، بینی بویایی داشته باشد. خب، دارد؟ همه اینها ضدّ دین است!

مدت زمان: 4:53
منبع:کتاب ارشاد شیخ بزرگوار اسلام، مفید، که متأخرین بر سر سفرهٔ او غذای معنوی می‌خورند، از امیرالمؤمنین

غلط کردم که عمری را به راه دین سپردم

از مجموعه تحریم سخن

غلط کردم که عمری را به راه دین سپردم
خیالم این چنین بودست، حق را می‌ستاندم!

این حسینی که به تبلیغ، ستایش می‌کرد
این زمان، توبه کنان، لعن به آنها می‌کرد

گوسفند است به قربانگه نفْس آمده از بهر قتال
بی‌ گناه است که عیدش شده از بهر خیال

➖آن متشرع عید می‌گیرد، این گوسفند باید چاقو را حس کند در حنجره‌اش!

اوضاعِ خلایق، تو نگر نارمدار است
در کشمکش عصر ببین، فاز به زار است

روستایی بنگر، دربه در و خون‌جگر است
از بساطِ ستم و ظلمِ قضا، ناله‌سر است

➖ روستاییانی که عریضه می‌دهند، قشر فقیر جامعه، آنهایی که از خیلی نعمت‌ها محروم هستند.

فقیران و اسیران زمان، درمانده‌اند
از فضای التهاب عصرمان، پس مانده‌اند

پاسخ این ملت افسرده چیست؟
در جواب مردم نالان بگو، در بام کیست؟

با این همه معارضات در دین، چگونه می توان رستگار شد؟

آدم عاقل با موعظه ادب می‌شود. عاقل از دیدگاه دین «اَلَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ (۳ بقره)» است، کسی است که تو می‌گویی الان روز نیست شب است، می‌گوید بله شب است. چرا؟ چون وحی گفته! سیب می‌خوری، این سیب نیست، این گلابی است. چرا؟ چون وحی گفته!

«اِنَّ اَلْعَاقِلَ يَتَّعِظُ بِالْاَدَبِ وَ اَلْبَهَائِمَ لَا يَتَّعِظُ اِلَّا بِالضَّرْبِ» در این تهدید هم هست، می‌گوید حیوان موعظه سرش نمی‌شود فقط بزنش، می‌خواهد بگوید اگر عاقلی و عقلت در خدمت وحی است، پس تو حرف گوش کن هستی، کتک به تو نمی‌زنیم، اگر حیوان هستی کتکت می‌زنیم. کتک چیست؟ حدود، قطع ید، حدّ زنا، لواط، زنای محصنه.

«ضرب» به همه چیز می‌خورد؛ به شلاق می‌خورد، به سنگسار می‌خورد، به اعدام هم می‌خورد. حالا بفرمایید که این خیل گرفتاری که در معرفت دین مجازات می‌شوند، اینها انسان هستند یا حیوان هستند؟ یعنی کسی که زنا می‌کند حیوان است؟ شهوت را چه کسی داده است؟ آیا آقا خدا نداده است؟ «فَاَلْهَمَها فُجُورَها (۸ شمس)» چیست؟

آدم دلش می‌خواهد کلهٔ خودش را خُرد کند! بابا این همه معارضات در دین، بعد چگونه می‌تواند این دین «قُولُوا لَا اِلَهَ اِلَّا الله تُفْلِحُوا» باشد؟ باعث پیروزی و فتح و ظفر انسان باشد؟ قواعد دینی کارهایی با این بشر می‌کند که نهی شده با حیوان نکنید.

رسول خاتم می‌گوید حیوان را مثله نکن. بعد قرآن چه می‌گوید؟ می‌گوید «دست راست را قطع کن، پای چپ را قطع کن». اُف بر ما که یک عمری کنار این چشمهٔ گِل‌آلود نشستیم و آب خوردیم، از این طرف می‌گوید حیوان را مثله نکن، بعد انسان را مثله می‌کند! آیا «دست قطع کردن» مثله نیست؟ نه؟ «گردن زدن» مثله نیست؟

مدت زمان: 4:42
منبع:کتاب غررالحکم صفحه ۲۳۶، از امیرالمؤمنین

عقلانیّت در قرآن نیست!

حالا باز هم این کتاب را در خانه‌ات بر سرت می‌گذاری و‌ آن را می‌بوسی؟ بله؟ باز هم احکامش را، حدودش را، فرامین به قتلش را بر اساس وجدان و عقل می‌دانی؟

ای جابر هیچ چیزی مثل آن از عقل مردم دور نیست. قرآن را می‌گوید‌ ها! ای امام صادق عزیز چرا عقلانی نیست؟ «زیرا اول آیه درباره یک چیز است، وسط آن درباره چیز دیگر است و آخر آن درباره چیز سومی است». این را هر کس می‌گفت، واجب القتل بود ولی امام صادق گفت و زیر خاک قایمش کرد برای کاشف تا مردم مسلمان خفته در جهالت را از خواب بیدار کند.

می‌گوید «قرآن را عقلانی ندان چون اول و آخر و وسط آیه به هم نمی‌خورد» یعنی شلم شوربا شده، یعنی این قرآن را در اتاق تشریح در شام شهادت رسول الله آنقدر دستکاری کرده‌اند، اینقدر آن را بالا و پایین کردند، این طرف و آن طرفش کردند که عقل درکش نمی‌کند، «أَ فَلَا تَعْقِلُون (۸۰ مومنون)» در قرآن داد می‌زند که این کتاب بر اساس عقل تنظیم نشده چون ورودی‌های بسیار دارد، از هر جا به فکر رسول خاتم رسوخ کرده نفوذ کرده، تبدیل به آیه شده، برای همین از نظر اعراب از نظر کلام و از نظر معانی اشتباهات زیادی در این کتاب هست، غلط‌های زیادی در این کتاب هست.

مدت زمان: 7:50
منبع:کتاب تفسیر عیاشی جلد ۱ صفحه ۱۲، از امام صادق

پس قیامت کی برپا می‌شود؟

در تفسیر این آیه (سوره معارج آیه ۴) که می‌گوید «در روزی که به قدر پنجاه هزار سال است»، در این آیه می‌گوید: قیامت را می‌گوید، سر پل صراط را می‌گوید. می‌گوید پنجاه هزار سال سر پل صراط حرکت می‌کنی روی پنجاه میزان، هر میزانی هزار سال باید جواب بدهی! اصلاً ببین بقول آقا بزرگ چقدر قصهٔ دده بزم آراست، کلثوم ننه! برای خاطر پنجاه سال میانگین عمر دنیا آدم باید پنجاه هزار سال روی پل صراط بماند! آخر اینها چیست؟ بابا یا نگو زنده باد عقل، یا اگر می‌گویی، عقل رد می‌کند! این حرف‌ها عقلانی نیست.

☑️ امام صادق می‌گوید: این پنجاه هزار سال مال قیامت نیست بلکه مال رجعت است. امام صادق خواست مشکل را حل کند به ذائقهٔ عقلا بچسبد ولی بدتر شد، برای اینکه اگر عمر رجعت پنجاه هزار سال است، بگیریم سال کره زمین، نه سال نوری، خیلی خب! از خلقت آدم تا انتهای غیبت چقدر است؟ هم ده هزار سال داریم و هم صد هزار سال داریم.

☑️ حالا این چه می‌شود؟ پنجاه هزار سال آنجا، این هم ده هزار سال، می‌شود شصت هزار سال! پس چه وقت می‌خواهد قیامت بشود؟ اصلاً دین یک معمایی را چیده که حل نشدنی است و خودش هم نمی‌تواند حل کند. الان نگاه کن مدافع دین امام صادق آمده حل کند بیشتر گره زده به این نخ‌های دَرهم پیچیده و کلاف دَرهم رفته!

مدت زمان: 4:31
منبع:کتاب مختصر البصائر حلی صفحه ۱۶۷، از امام صادق

ای لاشخوران زمن سوء بمیرید

از مجموعه تحریم سخن

از ولای این خدای خاکیان
خون ببارد بر زمین و آمده ظلمش عیان

➖ولایت الله بر مردم چیست؟ کشور درب داغون، مردم مستأصل بیچاره، بشریت و بیماری‌های عجیب غریب!

ای لاشخوران زمن سوء بمیرید
از مرگِ دلانِ فسَقه، زوزه بگیرید

➖سوءالقضا لاشخور دارد، آنهایی که به مردم رحم نمی‌کنند.

اقتصاد مردم ما آتش است
افتضاحی از خدای مذهب است

یکی می‌گفت تکرار است اَشعار
که دائم درد و فقر و رنج اِشعار

➖«اِشعار»؛ شعور.

بگفتم ناگزیر آمد چنین حال
چرا؟ چون لایزال آمد به بدحال

➖تا وقتی جمعیت عظیم مستضعفین، مضطرین، مضطربین، منتظرین، مغرمین و محرومین تحت بمباران مشکلات هست، این ناله‌ها ادامه دارد.

«به دشواری انداختن، نشانهٔ نفاق است»، آیا خدا چنین است؟

فرمود: «اَلتَّكَلُّفُ مِنْ اَخْلاَقِ اَلْمُنَافِقِينَ».
فرق بین تکلیف و تکلّف چیست؟
➖«تکلیف»؛ برنامه‌ریزی‌های معین است در حوزهٔ خاص، که حالا مثلاً بچه مکلّف می‌شود یعنی به سن بلوغ می‌رسد یک سری تکالیف، یک سری وظایف به او موکول و منتقل می‌شود
➖ولی «تکلّف» یعنی زورکی، به دشواری انداختن.

«اَلتَّكَلُّفُ مِنْ اَخْلاَقِ اَلْمُنَافِقِينَ» از خلق و خوی دو چهرگان است. آدم وقتی که اسم منافق را می‌شنود یاد تقیه می‌افتد، منافق یعنی دو چهره، تقیه کننده هم دو چهره است. مثل بحث قبل!

چه کسی مردم را به تکلّف می‌اندازد؟ اول خدا! برای اینکه بشر را مجبور می‌کند در یک خط فکری خاص قرار بگیرد؛ «بُعِثْتُ اَنْ اُقَاتِلَکُم» آمدم شما را بکُشم تا اینکه بگویید «لَا اِلَه الَّا الله»! علی‌رغم شعار درونی قرآن که در آیة‌الکرسی می‌گوید «لَا اِکْراهَ فِی الدِّینِ (۲۵۵ بقره)» ولی در دین اکراه زیاد است؛
➖در بدو ورود به زور است،
➖آدم از این دین خسته می‌شود می‌خواهد برود باز به زور او را نگه‌ می‌دارند،
➖او را به تهدید قتل، به داخل می‌آورند و به تهدید قتل هم نمی‌گذارند دربرود.
خب این تکلّف نیست؟

آیا نماز خواندن، تکلّف نیست؟ نماز صبح در بهترین وقتی که انسان خواب است وظیفه اعلامش می‌کند که بلند شو نماز بخوان، دیگر بعد از آن خوابش نمی‌برد، از آن مهمتر نماز شب است، بعد نیمهٔ شب، بعد از نیمهٔ شب!

در بهترین اوقات خواب که خودِ خواب را قرآن می‌گوید نعمت است: «وَ مِنْ آياتِهِ مَنامُكُمْ بِاللَّيْلِ وَ النَّهارِ (۲۳ روم)» از این نعمت جدا شدن به نقمت رسیدن است، از این بدتر در این اسناد و مدارکی که در دایرةالمعارف هست ثبت شده که «آب بریزی روی صورت کسی که اهل خانه‌ات هست و خواب است »، این احتمال سکته می‌رود، چرا باید با یک کسی که خواب است این‌گونه رفتار بشود؟

«تکلّف در روزه»؛ ولو اینکه خودش می‌گوید «هر کس مریض است روزه نگیرد» ولی چنان مردم را از جهنم ترسانده‌اند که خیلی‌ها بیمار هستند و روزه می‌گیرند. مهمترین بیماری، مشکل عصبی است
که همه دارند، نصف اهالی تهران دارند قرص اعصاب می‌خورند.

طرف بیمار است مهمترین دلیل بر بیماری انسان بی‌ صبری است، وقتی بی‌ صبری آمد بداخلاقی می‌آید، اعصاب خراب می‌آید، داد و فریاد می‌آید، فحش و ناسزا می‌آید، تهدید می‌آید، درگیری می‌آید، دعوا می‌آید، بزن و بکوب می‌آید، طلاق می‌آید، همهٔ اینها تکلّف است!

طرف بدهکار است آنقدر او را از جهنم ترسانده‌اند که می‌آید خمس می‌دهد، آخر کسی که بدهکار است خمس به او وارد است؟ زکات می‌دهد! آن مزرعه‌دار بیچاره که دسترنج یک سالش در معرض آفات مختلف قرار دارد، می‌‌گوید باید یک دهمش را بدهی. وقتی که ضرر می‌کند چه کسی باید جواب بدهد؟ فقط موقع گرفتن، شما حضور دارید؟

مدت زمان: 6:26
منبع:کتاب غررالحکم صفحه ۴۷۸ حدیث ۱۰۹۷۱، از امیرالمؤمنین

شعرم همه خون است و شکایت ز برِ من

از مجموعه تحریم سخن

شعرم همه خون است و شکایت ز برِ من
نامد به چنین شاکله جز این حرج من

این همه خانه که در شهر، نمایان دارد
پس چرا باب اجارات چنین وحشت دائم دارد

سیل آمد و خانمان ما بُرد
از عکس عمل، نگر که جان بُرد

عکس‌العمل حفاظت خدا از بندگانش؛ «اللهُ یَحْفَظونَهُ». عکس عمل هم یک طور دیگر تفسیر می‌شود به اینکه یا باران نمی‌آید خشکسالی می‌شود یا آنقدر می‌آید که پدر مردم را دربیاورد.

دردهای این بشر، گلگونی است
رنج‌هایش زخم‌های کُهنه است

ای میوه فروش، میوهٔ خود پنهان کن
تا هموطنت غم نخورد، مال خودت پنهان کن

آجیل فروش را بگو متاع تو دل‌فریب
لیک فقیران شهر آمده‌اند در لهیب

➖این میوه فروشی، این رستوران، این آجیل فروشی، این شیرینی فروشی، اینها با دکورهای قشنگ پشت شیشه جلوه‌گری می‌کند، همه دلشان می‌خواهد. طرف رفته دکتر، دکتر می‌گوید فقط ماهیچه بخور. به من عریضه می‌دهد می‌گوید رویم نشد به دکتر بگویم که خاک بر سرم ماهیچه کجا بوده پول ندارم. در یک کشور، در یک شهر، سیستم طبقاتی خیلی بد است، یعنی یک نفر خیلی خیلی دارد، یک نفر خیلی دارد، یک نفر دارد، یک نفر هیچ چیزی ندارد، یک نفر هم هیچی هیچی ندارد، شد پنج تا!

تو ای قصاب جانداران مظلوم
نگاه بینوایان را نگر شوم

➖آن قصاب هم بیچاره شغلش است مگر چقدر درمی‌آورد، ولی از کنارش که فقیر رد می‌شود بچه به مادرش می‌گوید مامان چقدر نان و سیب زمینی بخوریم؟ از اینها بخر، همسایه‌مان بار می‌کند چه بوی خوبی دارد. متاسفانه سیستم آپارتمان نشینی هم هست، دیگر همه توی هم هستند، بوی آشپزخانهٔ همه می‌رود اینطرف و آنطرف، خیلی وضع خرابی است.

چو بوی این کباب آید ز مطبخ
به کودک‌های بدبخت می‌شود اخ

➖«اخ» یعنی چه؟ یک چیزی می‌خورد کثیف است به او می‌گوید اخ کن اخ کن، تا از دهانش درمی‌آوری، چشمش می‌بیند، دماغش حس می‌کند. این اخ یعنی همین، یعنی اخم خانواده به او، او می‌خواهد می‌رود روبرویش می‌ایستد و می‌گوید از اینها می‌خواهم، عجب! پدر جان می‌کند، مگر چقدر درمی‌آورد که کباب بخرد؟ مادر هم سرکار می‌رود. عریضه داریم که پدر و مادر، زن و شوهر سرکار می‌روند باز جوابگو نیست، هزینهٔ سنگین اجاره‌خانه و تغذیهٔ منزل و تأمین لوازم درس خواندن بچه‌ها و هزینهٔ نسخه پیچی، چهارتا امر مهم است.

چو خالق آمده در وصف اشرار
دگر جایی نمانده از خفای رمز و اسرار

➖حالا این دیگر تمام این عریضه‌ها رفت سمت خدای ادیان که می‌گوید بروید ازدواج کنید، نه یک چیز جلوتر، بالاتر، خودش خلق می‌کند، خلق می‌کند بعد می‌گوید ازدواج کنید و بعد بچه بیاورید. اصلاً بهترین صفت خدا من فکر می‌کنم امروز «اللهُ يَسْتَهْزِئُ (١۵ بقره)» است، یعنی خدا همهٔ ما را مسخره کرده، همهٔ ما را سرکار گذاشته، از آن به دنیا آوردنش تا ازدواجش تا شغلش تا حاجت دادنش تا شفای بیمار تا درمان فقر و نکبت و نداری.

➖یعنی اینکه دیگر راز و رمزی برای الله نمانده، سر تا پایش را شما شناخته‌اید، برای همین مردم ثانیه به ثانیه از جبههٔ خدا خارج می‌شوند.