برچسب: ملت

درد و مرض، راهی ملّت شده

از مجموعه تحریم سخن

شیرازهٔ توحید، نه سامان دارد
این تافته و بافتهٔ دین، که نه رنگی دارد

آنقدر کردم توسل، نا آمد آن تأثیر ما
جمله اذکار و ختوماتی که خواندم، شد بلا

ذکر و دعا چو خواندم
بلای جانم شده، هر آنچه من بگفتم

این همه قصّهٔ ما از دین است
هم که غصّه، ثمرات از این است

فقر و فلاکت، همه جاری شده
درد و مرض، راهی ملّت شده

داد مستضعف، نگر بی‌مایگی‌ست
چون هدر رفتن به عمر و بردگی‌ست
➖یعنی بی‌کس و کار زمان هر چه ناله می‌کند، همهٔ آن هدر است!

تَقّش در اومد خدا و دینش

از مجموعه تحریم سخن

ببین خدای تو، جلّاد مردم است
آورده و به نیزار ذلّت است

افتاده به زنجیر بلا ملّت ایران
هر دم بزند ناله و رفتش همه ایمان

در خیابان خدا چادر زدم
توی هر میدان که بینی نِق زدم

➖زلزله که می‌آید چادر باید بزنی، دیگر چه کسی چادر می‌زند؟ اجاره‌نشین‌، ندارد که بدهد. آقا، پول پیش دو برابر شده چکار کند! زیرخاکی دارد؟ عتیقه دارد؟ از کجا بیاورد؟ بعد دین می‌گوید «ازدواج کنید بچه بیاورید»!

ای خدای هم لطیف و مهربان
خلق ایرانی، اسیر فقر و غم آمد عیان

➖به به! واقعاً این به خدا می‌خورد؛ «آفتابه لگن هفت دست اما شام و ناهار هیچی»!

تَقّش در اومد خدا و دینش
مُضمحل شده مذهب و کیشِش

➖«تَقّش در اومد» برویم در زبان عوام!
یعنی آنقدر کفگیر به دیگ زدند که از آنطرف سوراخ شد! هزاران سال است بلکه ده‌ها هزار سال است که دروغ به خُرد مردم می‌دهند به نام خدا!

خدایم بگفتا که من چون کفیلم
بر این بندگان زمین خورده، همچون وکیلم

➖هم اسمش «کفیل» است هم «وکیل»، اما در عالم رؤیا!

ولٰکن عرایض هوا می‌رود

➖جواب آن بند قبلی است، «خدا وکیل است، کفیل است؟»، بله!
➖ یعنی هر چه داد می‌زنی، عریضه می‌دهی، التماس می‌کنی باد هوا است.

ولٰکن عرایض هوا می‌رود
به این شکوه‌ها یک عزا می‌رود

➖آخر این شکوه‌ها چیست؟ یا خودکشی است یا سرطان است، پول که نداری باید همینطوری مانند شمع بسوزی، ناله کنی و فریادت دربیاید!

این همه سختی نگر از دین شده
هم فشار و رنج و بی‌ باکی شده

این ملتِ گرفتار، دائم به رنج و دردند
از این خدای بی‌ رحم، در التهاب و زجرند

زمین لرزد و وحشت و غم ببارد

 

📎 از مجموعه تحریم سخن

➖این افسانهٔ ادیان است:

خدایت بخواند تو را تا عطایت نماید
به رحمت، نوازش کند تا که جودت نماید

➖آن نمایش بود و این واقعیت است، آن سند بود از ادیان و مذاهب در خداشناسی و این ثبت لحظه‌ای است آنچه که از ناحیه خدا بر انسان می‌بارد.
➖آخر تو چه پدر کشتی با بشر داری؟!

ولی شد اَسف، تا به حدّی که سنگت ببارد
زمین لرزد و وحشت و غم ببارد

➖در این اشتغالات دینی ما یک چرندیاتی به خورد ما دادند؛ «خدا خوشش نمی‌آید یک مورچه را بکشی!» ولی ده‌ها هزار انسان در زلزله زیر بتون گیر می‌کنند، آن هم کاش در جا بمیرند، پا افتاده زیر سنگ یا زیر آهن نمی‌تواند در برود، تو حساب کن چند شبانه روز اینطوری باید شکنجه بشود، نه می‌تواند در برود، نه می‌تواند داد بزند و نه می‌تواند نفَس بکشد.

—————
از چه شدی دشمن ما، خدایا؟
راه ببستی به دَرت، اِلٰها

➖مگر ما چکار کردیم؟ این اعتراضیهٔ همهٔ مردم به خدا است که می‌گویند آخر برای چه ما را خلق کردی؟ دین در جواب می‌‌گوید که «برای اینکه خلیفه بشوی»! خلیفه چیست؟ جانشین خدا بشوی. یعنی خدا اینقدر با جانشینش بد است که پدرش را درمی‌آورد؟

➖ می‌گوید «درب خانهٔ من باز است بیایید»، این همه سال رفتیم، سرمان به در بسته خورد!

در میان این همه وارفتگی
کو؟ کجا شد وعدهٔ وارستگی؟

➖ما اعتقادات توحیدی آبا و اجدادیمان را محاکمه می‌کنیم، بعضی‌ها می‌گویند «تو به خدا حمله می‌کنی»، ابدا! ما خدا پرستیم، ولی به آنچه که سر ما را گرم کردند، جوانی ما را ربودند و عمرمان را با این ادبیات به یغما بردند با آن مبارزه می‌کنیم!

حال این ملّت، چو پُرسی از قضا
گویدت، ضعف و کسالت شد بلا

➖کرب و بلاست، هنر خدا این است؛ زندگی بشر را کربلا کرده! شما له بشوی او خوشش می‌آید. خوشش می‌آید؟ چه می‌دانم! این فرهنگ دینی است که به ما می‌گوید «خدا خوشش می‌آید، بدش می‌آید، ناراحت می‌شود، عصبانی می‌شود» اسنادش را هم که درآوردیم. خدایی که می‌گوید بشر را بخاطر فلان گناه حد بزن، سنگسار کن، شلاق بزن، بکُش، گناهی که بشر در برابر آن طاقت نداشته که مقاومت کند یعنی اسباب و ابزار گناه را خودش فراهم کرده است.

 

مردم مظلوم ما در این قضا مرجومه شد

📎 از مجموعه تحریم سخن

این ملّت ما، نان به سر سفره ندارد

➖باعث آبرو ریزی جناب خداست!

آهی به دل و ربّ دلارام ندارد

➖الکی می‌گویند که «خدا در دل‌های شکسته است»! دل که هیچی، مردم را در دستگاه گوشت چرخ کن انداخته و عین خیالش هم نیست.

داد این ملت ز این ظلم خدا پِژوانه شد
مردم مظلوم ما در این قضا مرجومه شد

➖رجم: سنگباران.

قشر مستضعف نگر خوابیده است
از قضای ظلمتِ ايامِ خود نالیده است

جنگ شب با شفق آمد به عیان
ظلمت کل به نهایت چو خزان

چون هوا سمّ و غذا فقد و هم اینک همه در لعن شدیم
همه بی‌حال از این خلقت بی‌ ربط شدیم

خلق را الله‌شان بر باد داد


📎 از مجموعه تحریم سخن

خلق را الله‌شان بر باد داد
ای دو صد نفرین بر این الله باد

➖هر بلایی که سر ما می‌آید به نام‌ الله است. نفرین بر این اعتقادات آبا و اجدادی که جز خسارت و ضرر برای بشریّت چیزی نداشت.

خطّ فقرم را بگفتا آن رئیس
داده از بهرم خدایم، خودنویس

➖رئیس کیست؟ مسئولین مربوطه. خط فقر چقدر است؟ هفت (میلیون) و ششصد.

تا نویسم، بند بندِ مشکلم
➖به همه ما خودنویس داده که بنویسید.
آب و نان و نسخهٔ بی‌رونقم

چونکه این خانه، اجاره آمده
صاحبش هر ماه بر در آمده

چونکه ناامنی شده بر خانه‌ها
پس بباید دزدها، در سایه‌ها

قفل و بستی را زدی بر این و آن
سارقین آیند با تیر و کمان

➖حالا هر چه دلت می‌خواهد قفل بزن!

این عریضه بر خدا آورده‌ام
نینوایی از بلا آورده‌ام

➖او که گوش نمی‌دهد، اصلاً گوش که ندارد، اینها بافته‌های مذهب است که سمیع و بصیر است، آخر باید حرفت به یک عملی بخورد!

چه ظلمی کرده‌ای بر مردم ما

📎 از مجموعه تحریم سخن

خدایی می‌کنی بر ملّت ما
چه ظلمی کرده‌ای بر مردم ما

عظيم آمد به ما این ظلم مطلق
ز این دینی که ما را کرده چون طلق

➖ طلق دیده‌ای؟ مقاومت دارد؟ نه، اگر فشار بیاوری می‌شکند؛ دین با ما اینطوری کرده است.

گفته بودی رزق آدم می‌دهی
لیک فقر و هم فلاکت می‌دهی

➖این دوتا باهم چطوری سازش دارد؛ رزاق است و هم هلاک کننده!

گفته هر پیغمبری، کُلّش خداست
این چه کلّی باشدش، عبدش عزاست

➖ یعنی «همه‌ کاره، خداست». باشد، روی چشم‌مان!

➖ «اَلْکُلُّ مِنَ الْکُلّ اِلَی الْکُلِّ فِی الْکُلِّ لِکُل»! یعنی همه‌ کاره اوست، چه فایده؟ تو به دیوار بگو همه کاره، باز به دیوار می‌شود تکیه داد، باز دیوار از سرما و گرما نگه‌ات می‌دارد.

هر چه تعریفی ز این الله شد
غير آنرا خلق او، در یاد شد

➖ ادیان ذکر خیر کردند ولی خلقُ‌الله جز شر ندیدند!

حیف این آدم که در مذهب شده
باورش بر سنگ و تیغ و نی شده

رنج یک ملّت بدیدی، آن چنان بی‌ غیرتی


📎 از مجموعه تحریم سخن

حکومت می‌کند این ربّ جبّار
بر این انسانِ بی جان گشتهٔ زار

شعرِ غمگین آمده در ذهن من
تا کند افشای این اخبار من

ای خدای هر ستمدیده، چرا بی پاسخی

➖ خدا را محاکمه کنید! ما آن اعتقادات توحیدی را داریم‌ محاکمه می‌کنیم . ما به آن حمله می‌کنیم وگرنه ما خدا را که ندیدیم، یک چیزی ترسیم کردند و گفتند «این خداست» ناکارآمد هم بوده، ما داریم به آن افکار و آن ایدئولوژی که ما و آباء و اجدادمان را ساخته حمله می‌کنیم.

رنج یک ملّت بدیدی، آن چنان بی‌ غیرتی

➖ بعد در حدیث داریم، یادتان هست در درس‌ها داشتیم «اِنَّ الله غَیُورٌ، خدا خیلی غیرت دارد»؟
«خدا غیرت دارد » را یک گوشه‌ای بگذار و بعد «اَلنَّاسُ عَیالُ الله» را هم یک گوشه بگذار، چه می‌شود؟ مردم بی‌ آب، بی‌ نان، بی‌ غذا، گرفتار و مریض هستند، تو چطور خدایی هستی؟ چطور غیرت داری؟ ناموس فروشی می‌کند. آن‌ وقت این زنی که خلق کردی، به غیرتت برنمی‌خورد؟

چه گویم ز این ربِّ بی حاصلش
که خلقش شده کافرِ ظلمتش

هی داد زنم ربّا، این لِه شده انسان است
از خشم و ستم مُرده، یک آدمِ بی‌ جان است

مردمی کز لطف حق، بیمار و سرگردان شدند
چون به ماتم آمدند، هر لحظه در غوغا شدند

این‌ ملّت ما، آه دگر سینه ندارد

📎 از مجموعه تحریم سخن

فرو رفته در گِل، تمام بشر
ز این غصّه‌های پیاپی شرر

این‌ ملّت ما، آه دگر سینه ندارد
➖ دیگر از آه گذشته است.
از کثرت تخریبِ عصب، چاره ندارد

فرو کرده‌ای در دهانم، نیِ نینوا
نگفتی، نفَس مانده‌ام در کویر عزا

دین و ایمانم، برون کرد از خدایم
که مذهب آمدم نفرت اساسم

بر وظائف آمده شکر اِله
➖از خدا تشکر کن.
از نِعَم تا نقمتش نامد به راه

➖ نعمت را می‌خواهی سپاس بگویی؟ پس دیواره‌های نقمت را چه می‌کنی؟

چون کفیل آمد خدا بر این بشر
پس چرا نآمد عطا غير از شرر

ای که گفتی من خدایم در کجایی

➖همه جا دنبال تو گشتیم، نه رحمتگاه بودی، نه مغفرتگاه بودی و نه لطیفگاه بودی!

ملّت آشفته را ول کرده و نادیده آهی

لیک این اللهِ ما، خالی ز هر مخزن شده

📎 از مجموعه تحریم سخن

بی‌پول شده مردم ایران
بی‌مایه شده خلق، به یک آن

هر چه خواهی از خدایت می‌طلب
زآنکه او آمد برایت در غَلَب

لیک این اللهِ ما، خالی ز هر مخزن شده
او همانند خلایق، در جهان رسوا شده

➖ بی‌خودی درب را نزن! دربِ «ادْعُونِي اَسْتَجِبْ لَكُمْ» را هم گِل بگیر!
➖ برای دین آبرو نمانده است.

آب و هوا و غذا به انهدام آمده

➖ ببین از زندگی چه برای تو مانده است!

حس و امید بشر به انزوا آمده

کیست این جانی که ما را می‌کُشد؟

📎 از مجموعه تحریم سخن

این گرانی را خدا آورده است
داد ملّت را ز جان آورده است

میوه‌های شب چله، همه کشک!

گل و شیرینی و آجیل به رشک

چشمان ترم بین که نزول قطرات است
این قلبِ سکوتم، همه از شومِ قضاء است

کیست این جانی که ما را می‌کُشد؟
ناله‌ها در حلقمان سد می‌کند

کیست آن ثروت‌مَدار حق کُشم؟
از فقیران پشته کرده، ناخوشم

کیست آن رحمان که داعی می‌کند؟
رحمتش خشک و عذابم می‌کند

کیست لطفش، چون سراسر نافی است؟
چونکه الطافش همه، افسانه است

کیست آن صاحب که مردم می‌زند؟
زور خود را بر رعیّت می‌تپد

کیست کز دین شاخص است؟
خود بساط زورگویی بر سر است

➖ جواب این ابیات بالا این است:

نیست اینها جز یکی الله ما

➖ شناسنامهٔ خداست، کارنامهٔ خداست، هویّت خداست.

قاتلان را او مددکار عزا