برچسب: بشر

در خاورِ میانه، آتش کشد زبانه

از مجموعه تحریم سخن

در خاورِ میانه، آتش کشد زبانه
خلق گرفتار بین، ناله شده کمانه

هیهات که این خانهٔ ما تار گرفته
بر سفرهٔ ما جای غذا، نار گرفته

لخت‌تر از لخت شده این بشر
سفره و جیبش به خرابی ز شر
➖عریان کامل، وقتی که این مثلثِ «ثروت، سلامت و امنیت» را ندارد لخت است.

ترس و لرز است به جان همهٔ اهل زمان
گاه درد است و گهی جنگ و دگر فقر عیان

ای شرع و مناسکت چو عقرب آمد
از فتنهٔ دین، ناله ز نیزار آمد

سلّول وجودم چو بگفتا که علیلی
سلّول منازل، همه پر شد ز مماتی
➖سلول‌های وجودمان تماماً حکایت از بیماری دارد؛ بیماری روحی و جسمی.
➖«سلول منازل»؛ به یک جای کوچک می‌گویند سلول، زندان انفرادی اسمش سلول است، خانهٔ همه ما برای همه ما شده سلول

دربه دران را بگو دردسرت می‌رود
روزشمار بدت با حرجت می‌رود

جنگ سوم در جهان آید پدید

از مجموعه تحریم سخن

چون قتال آمد بشر را از خدا
خون و عضو منهدم آید بلا

صدای موشک و نعرهٔ تفنگ آید
که خلق گرفتار را، عزا به تن آی

اینک این انسان نگر درمانده و مستأصل است
دادخواهی را ندیدست و چنین بی‌ منزل است

این خدای جنگجوی بی‌ نشاط
آمده ما را عذابی در حیات

➖ جنگ که می‌آید نشاط می‌رود! ما سال‌هاست که زیر جنگ هستیم، خیال نکن می‌خواهد شروع بشود، نه؛ یعنی جنگ درد، جنگ غم، جنگ ناامنی، جنگ غصه، جنگ طلاق، جنگ اعتیاد، جنگ سوءظن.

جنگ سوم در جهان آید پدید
این زمین نابود گردد در عدید

ادیان و مذاهب به همه ازمنه آمر به قتالند
تاریخ، نوشتار به هر فاجعه، باران ز خدایند

➖فاجعه مثل باران می‌آید در تقدیرات انسان بیچارهٔ بی‌کس بی‌پناه!

پشته از کشته تو کردی ای خدا

📎 از مجموعه تحریم سخن

چه گویم از این ظلم الله، آمد به سر
که باعث شده آدمی می‌شود جان به سر

➖این مردم را جان به سر کردی، بیچاره کردی.

ضارب مسکین و مضطر گشته‌ای، پس کو خدا

➖ زدی همه را گدا کردی، فقیر کردی، مضطر، مستأصل، مغرم و محروم کردی، پس کو خدا؟ همه مردم در مشکلاتشان دنبال خدا می‌گردند که این خدا کجاست، خدایی که ادیان و مذاهب برای سواره گیری از مردم آوردند.
➖ همه می‌گویند «پس کو خدا؟» مگر این بشر صاحب ندارد که هر کس رسید اینطوری یکی بر سرش بزند؟

چرا آفریدی بشر را که داغش کنی؟

➖ به نام حق خدای ادیان را در دادگاه وجدان محاکمه می‌کنیم.

نیاشام خون وجودش، که اخسأ کنی!

خرج راهم کرده‌ای با خشمِ خود
بی‌ قرارم کرده‌ای با کذبِ خود

➖ آن وقت در فرهنگ دینی می‌گوید دروغ بدترین گناه است، خود خدای شما دروغ می‌گوید، «ادْعُونِی اَسْتَجِب لَکُم» یک دروغ شاخ‌دار است، یک جوک سال است.

جار بزن جارچی، خالقِ ما غافل است

➖ تمام سلول‌های بدن بشر روی این مسئله اذعان می‌کند.

داد بزن بینوا، عادلِ ما ظالم است

➖ «خدا عادل است»، اینطوری بندگان خودش را نابود می‌کند عادل است؟

چرا از خاک سرد و ساکتی چون ما بیامد آدمی فانا

مگر بیکار بودی صانعا، آورده‌ای انسان به این بیغوله‌ٔ تنها

رمضان رفت و سیاهی به زغال است

سعادت طلب ای که مجرم شدی
شقاوت تو را آمد و شر شدی

– ماه پاسخگویی است. «اَللَّهُمَّ غَیِّرْ سُوءَ حالِنا بِحُسْنِ حالِکَ» امروز؛ آخرین روز قدر باید جواب بدهد.
قدر آمد و ما شرّ زمانیم!

– آن نسخه را یادت هست که خدا گفت دنیا ملعون است و هر کس و هر چیزی هم که در آن هست ملعونه است. من تعجب می‌کنم آن وقت چطور به امت پیامبر می‌گویند «امت مرحومه»؟ معارض است!

قدر آمد و ما شرّ زمانیم
خشم آمد و ما قهر مکانیم
در این هوای بهاری نگر که بدبختیم!

– زبان حال تمام آنهایی که به در بسته رسیده‌اند. آقا الان طوری شده که عریضه‌ها در محدوده خورد و خوراک است، این فاجعه مرهون «بِسْمِ اللهِ لرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» است.

در این هوای بهاری نگر که بدبختیم
نزول سماوی چو آمد و لختیم

– خیلی از آبرومندها به من اطلاع می‌دهند آن چیزهایی که برای فقراست به ما بدهید؛ خوراک است لباس است. تعجب می‌کنم اینها تا پارسال دست‌گیر بودند و دست فقرا را می‌گرفتند، چه شده!
دنیا چو سرای بی وفایست
از غیبت آن وفور نیزه‌هایست

این عصر فلاکت بشر بود
اوقات جهنّم و شرر بود

روزگارست فلک کرده جهان را!
شب و روزش شده مکر از همگان را

Read More

با ما بِه از این باش که در جبر جهانی

با ما بِه از این باش که در جبر جهانی

– بابا یک رفاقتی بکن! گرچه این خدای زمین رفاقت حالیش نمی‌شود، یعنی رقیق‌تر از پیغمبر؟ چقدر آزار و اذیتش کرد. رفیق‌تر از علی؟ رفیق‌تر از فاطمه؟ رفیق‌تر از حسین؟ چون «دست‌ساز» است! چون اسماء ایذائی را در خودش جمع کرده، اسمش را خدای مردم‌آزار بگذارید!

با ما بِه از این باش که در جبر جهانی
هرگز ننما قهر که شمسِ دو دیاری

– واقعاً آدم محاسبه می‌کند طبق فرمول قرآن دیگر «اَفَلَا تَعْقِلُون، لَا تَشْعُرُون، اَفَلَا یَتَدَبَّرُون» می‌بینیم اصلاً جای جبر نیست! ببینید این کره خاکی هفت هشت میلیارد آدم دارد که در این کره پخش هستند، بعد خود این کره زمین در کهکشانی که هست اصلاً «نیست» است! اینقدر کوچک است اصلاً وجود ندارد، حالا چطوری خدا از آن بالا آمده نگاه می‌کند که تو روزه داری خوشش بیاید اگر روزه نداری تو را به جهنم می‌برد! اینها از مواردی است که «وَ لَا يَغُرَّنَّكُمْ بِالله الْغَرُورُ» است یعنی به آنچه که به نام خدا به تو رسیده مغرور نباش که حتماً این خداست.

– در کتاب‌های دینی ما نوشته که هر کس سه روز با یکی قهر باشد عباداتش بر باد می‌رود، خب حالا ابتدا به ساکن باید خود خدایی که چرخاننده خلقت است، واضع این قوانین است؛ قوانینی که به وسیله ادیان و مذاهب آسمانی تنظیم شده، او باید با ما قهر کند؟
یک‌ کوچک با یک بزرگ دعوایش می‌شود رفقایشان می‌آیند به بزرگ می‌گویند ول کن بابا تو آخر با این دهن به دهن می‌شوی؟ این خیلی کوچک است!

من که مُردارم و در پی شده‌ام چون قاصد

– مردار نیستیم؟ اگر یک چند روزی عطر و ادکلن و مام؛ مامک زیر بغل را از خودت دور کنی می‌بینی چه بوی بدی می‌دهی؟ ها؟ بشر اشیاء منسوب به بوی خوب را اختراع کرد تا آن حقیقت مردار بودن بشر نمایان نشود!
حالا یک سؤال: این آقا که عطر زده، این خانومی که ادکلن و مامک؛ مام زده اگر اعصابش خراب بشود مثل آن عطر بوی خوب می‌دهند؟ ها! اگر احساسش جریحه‌دار بشود مثل گلاب می‌شود یا‌ نه، نیش عقرب و مار و افعی می‌شود؟ در این امتحانات بد جور پوست را از بدن جدا می‌کند.

– یادت هست یک حدیث داشتیم مال چند سال قبل بود که می‌گفت انسان حامل فضولات است یعنی به مستراح می‌رود اگر اینها دفع نشود آثار بد آن اطرافیان را احاطه می‌کند.

من که مُردارم و در پِی شده‌ام چون قاصد
از نبودم چه شود، کس نکند این فاسد

– مردار هستیم بعد فاسد می‌شویم! چطور است که آن کسی که قند گرفته می‌گویند خورده به پایت و باید از بالای آن قسمتی که بر اثر بیماری قند فاسد شده ما ارّه کنیم ببریم، حالا انسان هم همین است، این خشونت و این جنگ‌های عظیمی که در بین بشریت است، آن روی انسان را علنی کرده.
مردار در زندگیمان است.
قاصد هشدار است
فاسد انتهای راه است.
چرا بدن را سریع دفن می‌کنند؟ ها؟ برای اینکه سریع بو می‌گیرد حالا روی این بدن اینقدر ادکلن و عطر بپاش فایده ندارد، مستراح را هر کاری می‌کنند بوی بد می‌دهد هر کاری می‌کنند؛ اسپری خوشبو کننده!

Read More

غیبت

 

غیبت

بخشی از پادکست:

غیبت به معنی فقدان و نبود است. هر چند کلمه غیبت در فرهنگ شیعه یک تعریف به مفهوم نبود امام زمان دارد، ولی مفهوم غیبت در موضع ما خیلی فراتر می باشد. برای ما مساله از امام، پیغمبر، کتاب آسمانی و خدا رد شده است، زیرا همه این ها امتحان خود را پس دادند و مشخص شد که نارس و در دستگیری از بشر ناتوان بودند. ما دانستیم که خدایی که به وسیله ادیان و مذاهب تعریف شده است، یک خدای ناکارآمد بود. در قرآن به طور علنی دیده می شود که خدا گفته “ادعونی استجب لکم”، بخوانید مرا که جواب می ‌دهم. یک عمری همه خواندند، به ویژه آنهایی که قرآن خوان بودند، قاری بودند، تجلی شریعت بودند، همه خواندند و هیچ استجبی نداشت و پاسخی نیامد.