برچسب: ناکارآمدی خدای ادیان

آبروی دین و مذهب، جملگی بر نار شد

از مجموعه تحریم سخن

درد و غم و غصهٔ ما، شعار هر روز شده
فقر و نیاز ما نگر، صمد که رو نداره

➖هر روز در درون وجودمان تظاهرات است به خاطر درد و غم و غصه و فقر و نکبت و بلا و ذلت و خفت و خواری و طلاق و اعتیاد و ناامنی و…

از سفرهٔ ما ناله و اندوه دمیده
از خالی این جیب نگر، وحش رمیده

➖وحش، وحشی، جیب‌بر جیب ما را که نگاه می‌کند در می‌رود، می‌گوید کاش یک دانه یک قرونی در جیب او بگذارم.

عزت انسان نگر بر باد شد
آبروی دین و مذهب، جملگی بر نار شد

➖انسان شخصیت دارد؟ هویت دارد؟ منزلت دارد؟ منقبت دارد؟ انسانی که به خاطر فقر آبرویش می‌رود، سلامت بدنش می‌رود، تمامیت وجودش از بین می‌رود، آیا عزت دارد؟

گله دارم ز خدای این زمین
تا کجا خواهد کند ظلم برین

هیهات که این مردم ما یار ندارند
از مذهب آبا نگر شاد ندارند

دین و آیین پدر رسوا شده
از فشار ازمنه غوغا به نیزاران شده

➖مجموعهٔ جسد همهٔ ما نیزار است، یعنی سانت به سانت یک نیزه در آن رفته، از در و دیوار، به امر ملکوکانهٔ مبارک خدایی که ادیان و مذاهب سوار گردنمان کردند!

من از توحید تو کافر چو گشتم

از مجموعه تحریم سخن

من از الله جویم استعانت
ولٰکن آیدم دائم شرارت

➖معنای توکل است. جار و جنجال ادیان را ول کن «وَ مَن یَتَوَکَّلْ عَلَی اللهِ فَهُوَ حَسْبُهُ»! چه چیزی عارض تو شده و چه چیزی از این توکل به دست آوردی؟

من از این عالم خاکی به غیظم
تو از افعال می‌گویی جزایم

➖می‌گویی این کار را بکن به بهشت می‌روی؟! اینجا پوست مردم را داری می‌کَنی به نام نامی الله!

من از ذکر و دعایت خسته گشتم
تو از جنّت بگویی هی ندایم

➖اینجا مردم نیاز دارند، امنیت، آسایش، آرامش و سلامتی می‌خواهند، تو می‌گویی صبر کن «اصْبِرُوا وَ صَابِرُوا وَ رَابِطُوا»، چقدر این دین شعار می‌دهد، بس است بابا!

من از توحید تو کافر چو گشتم
تو از عدلت بگویی هی صدایم

➖چیزی ته این توحید تو نمانده‌، بعد می‌گویی من عادل هستم؟ آیا این عدل است؟

من از این حال بد نالیده گشتم
تو از میعاد می‌گویی که رَستم

➖می‌گوید که «این کار را بکنی از پل صراط راحت رد می‌شوی»، اول مشکل پل اینجا را حل کن! پل زندگی بشر لغزنده است، از پل صراط چه می‌گویی؟!

من از آن وعده‌هایت دل بریدم
تو بازم هی طلب کردی که هستم

➖وعده‌هایت را ثابت نکردی، معروف‌ترین و‌عده‌ات «اُدْعُونِی» است، تو آبروی هر چه خداست را بردی، هر چه مردم داد می‌زنند «خدا!»، به زبان حال و قال به آنها می‌گویی خفه شو! از بندگانت به سوی تو عارض می‌شوند، تو هم چهارتا مشت بر سرشان می‌زنی!

من و این جان نابودم، قوامم
تو را صد بار در ساعت بخواندم

وای که این وضع خرابم ز دیانت شده

📎 از مجموعه تحریم سخن

خلق را الله‌شان، بر باد داد
ای دو صد حیرت، بر این تقلید باد

➖ تمام آنهایی که از دنیا می‌روند ناکام هستند، خیال نکنی جوان که می‌میرد می‌گویند «ناکام»، نه! چون به همه آنهایی که مردند دین وعده داد که اینجا برایشان رستاخیز خیر باشد و نشد و رفتند تا میلیاردها سال بعد که بهشت باشد.

➖چرا مسلمان هستم؟ چون بابایم مسلمان است.
چرا دین دارم؟ چون ننه‌ام دیندار است.
این تقلید است! تقلید از جامعه، خانواده!

➖خب برای چه در حیرت هستند؟

در حال فرار است چنین خلق فقیری
از کثرت اشرار، حیاتش به اسیری

➖ فقراء در حال فرار هستند. به کجا می‌روند؟ از دست خدا فرار می‌کنند! چون خدا اینها را رسماً فقیر به دنیا آورد، قبول مسئولیت کرده و روز روشن هم در قرآن داد می‌زند «اَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ» بعد هم درب قسمت بعد آیه را بسته «وَاللهُ هُوَ الْغَنِىُّ».

هر ورق از دفتر ایّام، سیاهی شده
وای که این وضع خرابم ز دیانت شده

خنده‌های مردمم، خون دل است
بس که در آزار غیبت آمده، او پرپر است