برچسب: نوروز

بیکارم و بی‌ پولم، عید آمده در خوابم

از مجموعه تحریم سخن

در مسلخ تقدیر، بشر بر دار است

➖مثل آن شعر است:
در مسلخ عشق جز نکو را نکشند
روبه صفتان زشت خو را نکشند
این را شاعر گفته است. حالا ما چه می‌گوییم؟ می‌گوییم که:

در مسلخ تقدیر، بشر بر دار است
صبر است و امید، بنگر بر باد است

➖تقدیر همهٔ ما اینطوری رقم خورده است! الان شیرینی‌ها را آماده کرده‌اند جهت حملهٔ مردم به شیرینی فروشی‌ها، آیا همه می‌توانند شیرینی به این گرانی‌ بخرند؟! همه می‌توانند آجیل بخرند؟ همه می‌توانند میوه بخرند؟ نه. لااقل نصف این جمعیت در تهران و کل ایران قادر به خرید نیستند.

هرچه داد است و فریاد، بزن بر الله
همه عمرم شده درد و همه غصه، ز این بسم الله

همین که در شهر چند طبقهٔ معارض و متضاد زندگی می‌کنند؛ درجهٔ یک و دو و سه و چهار و پنج، درجهٔ پنج را می‌بینی که رفته در آلونک زندگی می‌کند، نه برق دارد، نه گاز دارد، نه آب دارد و نه تلفن دارد.

نوروز شده عزای مردم
بی پولی و بینوایی‌اش یک اسب بی دُم

بیکارم و بی‌ پولم، عید آمده در خوابم
رنجور شدم دائم، نکبت شده اندامم

عید آمد و مستضعف بی‌ حال، فغان کرد
از ضجّهٔ او مُلک و فلک را چه نشان کرد

این عمو نوروز ما، چون طبل تو خالی شده

از مجموعه تحریم سخن

این عمو نوروز ما، چون طبل تو خالی شده
او شعار از گُل دهد، این سفره‌ها خالی شده

این مردم ما عید به لبخند ندارند
از کثرت ظلم ازلی رنگ ندارند

هزاران عید آمد بهر انسان
ولٰكن تلخی تقدیر، اذهان

➖تاریخ را ورق بزن، کدام عید بوده که جامعه را خوشحال و خوشبخت کرد؟ ممکن است که یک دقیقه، یک ساعت، یک روز، یک هفته، یک ماه، یک سال خوشحال بشود، ممکن است با نوار جوک خوشحال بشود بخندد، با یک ترانه حالش عوض بشود ولی عمومی نیست دوام ندارد چون واقعیّت ندارد.

ما همه نوروزیان باطلیم
از غم ایّام خود، در حیرتیم

➖می‌دانی الآن چقدر خانواده‌‌ها هستند، چقدر زیاد، که زانوی غم بغل گرفته‌اند، مشکلات بسیار!

ای وای که نوروز شده خاکِ سر ما
این دربه در قرن نگر، داد، نی ما

عید است تمسخر که شده زجرِ کلک

از مجموعه تحریم سخن

عیب آمده بر همه ز این فقر فلک
عید است تمسخر که شده زجرِ کلک

➖ عیب بر وزن عید. وقتی که جامعه طبقه بندی بشود یکی آنقدر دارد که نمی‌داند کجا سرمایه گذاری کند، به کدام کشور برود گیج می‌شود و یکی هم اینقدر ندارد که زندگیش می‌پاشد،

سال قدیم است که جان می‌برد
لقمهٔ زهر است، به دل می‌دهد

حال و هوای بهار، غمزده کرده بشر
خوب نگر آدمی،غرق شده در خطر

خرابی می‌کند این ربّ سبحان
به جان خلقتش در ظلم اعیان

➖«رَب»: تربیت کننده. «سبحان»: منزه است. این شعار دین است؛ «سُبْحان الله، منزه است خدا»! از چه چیزی منزه است؟ از ظلم، نه که نمی‌کند. از تبعیض؟ نه که ندارد. از مسئولیت‌هایی که دارد؟ نه که ادا می‌کند!

➖«اعیان»، جمع عین است، یعنی آنقدر ظلمش علنی است همه چیزش را دارد می‌بیند، مخصوصاً در این ایام. لااقل در منازل پنجاه درصد اهل این مملکت، لااقل، عید یعنی خون از چشم ریختن، یک چشم اشک و یک چشم خون، نداریِ فلاکت‌بار! نوشته است که گل و شیرینی به سرمان بخورد ما داریم فکر می‌کنیم یکی دو ماه دیگر که می‌خواهیم خانه را تمدید کنیم، صاحب‌خانه دو برابر می‌کند. از کجا بیاورند؟ بعد مجبور است که بچه خردسال را سر چهارراه بفرستد و به دام باندهای مواد مخدر بیفتد، بعد دخترش را برای خود فروشی بفرستد؛ دختر‌های زیر بیست سال!