برچسب: همدردی

اکرام کن این ملت مظلوم، هواخواه تو بوده

از مجموعه تحریم سخن

اکرام کن این ملت مظلوم، هواخواه تو بوده
عمری به تمنای تو و عشق تو بوده

➖کشوری که مردمشان طی سده‌های گذشته سینه‌زن خدا بودند.

نکوهش کن ای آدمی این خدا را
که خاک بدون عصب، داده هر دم بلا را

➖توبه می‌کنم! توبه می‌کنم از جانب شما برای بهترین سال‌های عمرم که منادی و بلندگو و بوق این خدا بودم.

➖خاک بودیم اعصاب که نداشتیم، خاک! الان آمدیم اعصاب‌ها داغون و همه چیز واژگون، هیچ چیزی سر جای خودش نیست، اصلاً معنای هرج و مرج این است‌ ها

ای خدای کور و کر، این آدم است

➖می‌بینی؟! این که در سوءالقضا له‌ کردی این آدم است، این همان آدمی است که گفتی فرشته‌ها سجده‌اش کنند هورا بکشند زنده‌باد بگویند، خودت هم به خودت زنده باد گفتی؛ «فَتَبَارَکَ الله» باریکلا به الله «اَحْسَنُ الْخَالِقِینَ» که احسن آفریده، عجب احسنی! عجب احسنی! وای، وای، وای!

ای خدای کور و کر، این آدم است
کز عذابت کرده‌ای کی عاقل است

➖همه، حافظه‌هایشان را از دست داده‌اند، مال فشار زندگی است، چقدر زیاد آلزایمر گرفته‌اند، چقدر زیاد حواس‌پرت هستند، بعد گاهی وقت‌ها این حواس‌پرتی کار دستشان می‌دهد، طرف پشت فرمان است می‌زند یکی را می‌کُشد.

هی خدا گوید که فرزند آوری
نان و آبش می‌دهم چون دلبری

➖بچه بیاور! پیغمبر که گفت تو اصلاً جلوگیری نکن یکسره بریز، من در روز قیامت با لشکر مسلمین بر سپاه مذاهب دیگر افتخار می‌کنم. دیگر یا رسول الله برایت امتی نمانده، همه از تو برگشتند، از خدا برگشتند، خودت گفتی «فقر بیاید دین می‌رود»، دیگر این در تفسیر خودت است.

لیک این مخلوق برتر را ببین
آنچنان لِه گشته در سوء قضایی چون کمین

➖چیزی از این بشر باقی نمانده!

گوشت و برنج و میوه، سفرهٔ ما نداره

از مجموعه تحریم سخن

من که شاعر بودنم محرز نبود
بلکه آمد یک سرودی، منبعث از خود نبود

هر که آمد پیش من اشکی بداد از قلب خود
چون که دریا شد همه غم‌های محرومین، جوابی نامد از الله خود

همه مست از سبوی زهر گشته
که این خاکی‌سرا نیزار گشته

➖بعد شاعر می‌گوید:
«غم مخور جانا که غم خوارت منم
این جهان و آن جهان یارت منم»
این جهان را دیدیم، آن جهان، دیگر پیشکشتان!

پناهندگان دیار پر از ظلمتیم
که جویندگان مواعید آن رحمتیم

ای وای که این خلق گرفتار خدا، حصر زمین‌ است
زندان که شده خانه و مردار به زیر است

گوشت و برنج و میوه، سفرهٔ ما نداره
عریضهٔ مضطرب، گوش خدا نداره

حیات و ممات بشر، شد یکی

از مجموعه تحریم سخن

حیات و ممات بشر، شد یکی
قرار و مدارش به دوزخ، زکی

➖زبان لاتی تهران؛ «زکی»! وقتی که یک چیزی می‌شنود که خیلی مسخره است این را می‌گوید.

➖«قرار و مدارش به دوزخ» یعنی همه وعده‌هایی که داده تبدیل شده به دوزخ. مردم در جهنم هستند و خدا هم خداییش را می‌کند. آی الله حالش را ببر، خلق تو بدبخت، بیچاره، زمین خورده و نکبت‌زده هستند..

آنقدر بشر را به تکامل ز جهنم تو نمودی
این عرصهٔ عمرش به طنابی به قتالش تو نمودی

➖هر لحظه این طناب به گردن مردم بیچاره است. یک فشار، چیست؟ پول ندارم. یک فشار، چیست؟ اجاره‌خانه ندارم. یک فشار، چیست؟ نسخهٔ دکتر ندارم. یک‌ فشار، چیست؟ خرج تحصیل ندارم. یک فشار، چیست؟ آذوقه ندارم. یک فشار، چیست؟ با خانواده درگیرم. یک فشار، چیست؟ طلاق است.

خودکشی می‌کند این خلق گرفتار چرا؟
از چنین سوءقضایی‌ست که آمد ز ورا

➖امواج عظیم خودکشی! این بشر‌ قاعده‌اش این است، تو خودت هم می‌دانی، خودت انسانی، وقتی که به او فشار می‌آید دنبال راه حل می‌رود، راه حل نیاید به هم می‌ریزد، به هم‌ بریزد، هم خودش نابود می‌شود و هم دیگران را اذیت می‌کند، نهایت به یک دوراهی می‌رسد؛ مردن یا زندگی با همین وضع، می‌گوید مردن بهتر است. وقتی که این بشر صاحب ندارد، حالا تو بیا اثبات کن که خدا رحیم است. آن کسی که الان دارد خودکشی می‌کند، چند دقیقه دیگر می‌خواهد خودش را از بالا به پایین بیندازد به خدا فکر کرده؟ بله! سال‌های سال است که جواب نگرفته «فَاَلْهَمَها فُجُورَها (۸ شمس)» خدا به او گفت خودت را بکش!

کارهای این جهان رسوایی است
حقّ مطلق چونکه عدلش واهی است

➖مدام دین آمده می‌گوید «لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْاَرْضِ (۶۴ حج)» خیلی خب، این منطق را همه می‌توانند داشته باشند، او هم که مادی هست، طبیعی هست، بی‌خدا هست، او هم می‌گوید «طبق این فاکتور و این فرمول این عالم هست». هر کسی برای خودش یک ادله‌ای دارد، ولی رسوا شده آن کس که دروغ گفت، گفت «بیایید جمع بشوید زیر این پرچم تا خوشبخت بشوید»!
➖حقّش و عدلش مثل هم است، چیست؟ واهی است!

خدای قاتلم اعدام می‌کرد
گنه ناکرده را ذوالنّار می‌کرد

جواب این داد و هوارم چه شد؟

 

 

 

از مجموعه تحریم سخن

چه گویم ز این ملت بی‌ پناه
خدایش بداده جحیمش اله

چه باید کنم با چنین عرض حال
که وجدان بیدار، آتش بگیرد به قال

یا رب تو مزن تیغ بر این فقرنشانت
طاقت ز توان رفت و نیامد فرجاتت

اشکال‌تراشی نکن ای خالق مُرده
مشکل ز تو باشد که خلایق، همه بَرده

ناتوان‌تر از منِ سوخته جان، نامده اينجا
بر درگه همواره ببسته زده در جا

جواب این فغان که در ضرر بود
طناب دار و تیغ و نینوا بود

جمله این اهل زمین آواره‌اند
از سوء قضای این خدا بیچاره‌اند

کثیف آمد چرا این دین و مذهب
که در احکام آن لعن است و اِذهب

جواب این داد و هوارم چه شد؟
پاسخ الله به جز نشر عذابش نشد

جنگ سوم در جهان آید پدید

از مجموعه تحریم سخن

چون قتال آمد بشر را از خدا
خون و عضو منهدم آید بلا

صدای موشک و نعرهٔ تفنگ آید
که خلق گرفتار را، عزا به تن آی

اینک این انسان نگر درمانده و مستأصل است
دادخواهی را ندیدست و چنین بی‌ منزل است

این خدای جنگجوی بی‌ نشاط
آمده ما را عذابی در حیات

➖ جنگ که می‌آید نشاط می‌رود! ما سال‌هاست که زیر جنگ هستیم، خیال نکن می‌خواهد شروع بشود، نه؛ یعنی جنگ درد، جنگ غم، جنگ ناامنی، جنگ غصه، جنگ طلاق، جنگ اعتیاد، جنگ سوءظن.

جنگ سوم در جهان آید پدید
این زمین نابود گردد در عدید

ادیان و مذاهب به همه ازمنه آمر به قتالند
تاریخ، نوشتار به هر فاجعه، باران ز خدایند

➖فاجعه مثل باران می‌آید در تقدیرات انسان بیچارهٔ بی‌کس بی‌پناه!

شعر باید داد و فریاد فقیران سر دهد

از مجموعه تحریم سخن

شعر باید داد و فریاد فقیران سر دهد
شاعرش هر نغمه از جان و دلش هی سر دهد

ای عجب از این کریمی که به ما کذب آمد
از هنرمندی الله به ما درد آمد

➖«اِقْرَأْ وَ رَبُّكَ الْاَكْرَمُ (۳ علق)» نمی‌گوید کریم، می‌گوید «اکرم». اکرم از کریم بالاتر است، بعد آن شاعر هم یک بست زده می‌گوید:
ای کریمی که از خزانه غیب
گبر و ترسا وظیفه خور داری
دوستان را کجا کنی محروم
تو که با دشنمان نظر داری
ول کن بابا! خدایی که امتحانش را به مردمش پس داده تو حالا آمدی تمیزش می‌کنی؟ گِل و لای را از رویش بر‌می‌داری؟ مگر می‌شود؟ تا گرفتار هست خدا بد نام است، این را بدان! تا بیچاره در این زمین زندگی می‌کند خدا ناکارآمدیش را اظهار می‌‌دارد!

لاف زدی وعدهٔ بیهوده دهی

از مجموعه تحریم سخن

لاف زدی وعدهٔ بیهوده دهی
وقت بسوزانده و هِی فرصت مکّاره دهی

➖این دور برداشتن‌های دین! می‌دانید که در فقه چقدر داریم؟ اصلاً بحث قیامت را بگذار کنار که «این کار را می‌کنی به بهشت می‌روی» این را بگذار کنار! ما چقدر روایت و حدیث داریم که «اگر خوبی کنی اینجا در همین دنیا مزدت را می‌گیری»!! الان همین مردم را آتش زده که می‌گویند ما خوبی کردیم اما بدی می‌بینیم. «صدقه در راه خدا بده هفتاد نوع بلا را دفع می‌کند»، هفت نوعش را هم دفع نکرد، هیچ بلایی را دفع نکرد! این شما و این جام جهان نمای تاریخ! بروید به بیمارستان‌ها، قبرستان‌ها، تیمارستان‌ها و زندان‌ها را ببینید که چه خبر است، اینها پایانه‌های دنیا و عمر است…

چه کند ملّتی که غم دارد؟

از مجموعه تحریم سخن

چه کند ملّتی که غم دارد؟
غصّه‌هایی به جان و دل دارد

از خدایش همیشه شر دارد
از جگر، سوز و آه و اشک آرد

در سحرگه ببین نوا دارد
شبِ پر شرر به سر دارد

همه تقدیر او کتک دارد
چو عریضه، پر خطر دارد

آب و نانش نگر به خون دارد
رزق و روزی، هوا به پر دارد

عیش و عشقی که در نهان دارد
آن مبدّل شده، به سم دارد

درد و مرض، راهی ملّت شده

از مجموعه تحریم سخن

شیرازهٔ توحید، نه سامان دارد
این تافته و بافتهٔ دین، که نه رنگی دارد

آنقدر کردم توسل، نا آمد آن تأثیر ما
جمله اذکار و ختوماتی که خواندم، شد بلا

ذکر و دعا چو خواندم
بلای جانم شده، هر آنچه من بگفتم

این همه قصّهٔ ما از دین است
هم که غصّه، ثمرات از این است

فقر و فلاکت، همه جاری شده
درد و مرض، راهی ملّت شده

داد مستضعف، نگر بی‌مایگی‌ست
چون هدر رفتن به عمر و بردگی‌ست
➖یعنی بی‌کس و کار زمان هر چه ناله می‌کند، همهٔ آن هدر است!

خلق را الله‌شان بر باد داد


📎 از مجموعه تحریم سخن

خلق را الله‌شان بر باد داد
ای دو صد نفرین بر این الله باد

➖هر بلایی که سر ما می‌آید به نام‌ الله است. نفرین بر این اعتقادات آبا و اجدادی که جز خسارت و ضرر برای بشریّت چیزی نداشت.

خطّ فقرم را بگفتا آن رئیس
داده از بهرم خدایم، خودنویس

➖رئیس کیست؟ مسئولین مربوطه. خط فقر چقدر است؟ هفت (میلیون) و ششصد.

تا نویسم، بند بندِ مشکلم
➖به همه ما خودنویس داده که بنویسید.
آب و نان و نسخهٔ بی‌رونقم

چونکه این خانه، اجاره آمده
صاحبش هر ماه بر در آمده

چونکه ناامنی شده بر خانه‌ها
پس بباید دزدها، در سایه‌ها

قفل و بستی را زدی بر این و آن
سارقین آیند با تیر و کمان

➖حالا هر چه دلت می‌خواهد قفل بزن!

این عریضه بر خدا آورده‌ام
نینوایی از بلا آورده‌ام

➖او که گوش نمی‌دهد، اصلاً گوش که ندارد، اینها بافته‌های مذهب است که سمیع و بصیر است، آخر باید حرفت به یک عملی بخورد!