برچسب: همدلی

الله کجایی که ببینی به خلایق چه گذشت

از مجموعه تحریم سخن

روزگارست که اعدام کُند این بشرت
دردسر داده و حیران بنموده خطرت

ترس از فردا کُشد این بنده را
فقر و درد و هم که ناامنی، کِشد این حلقه را

ول کن ما نیست چنین آتشی
از در و دیوار بیاید چو یکی غولکی

در کربلای ایران آب از سماء نیاید
خون جگر بخورده، خلق مکسّر آید

پیش به سوی هسته‌ای که جنگه
عاقبت بشر نگر چه سخته

الله کجایی که ببینی به خلایق چه گذشت
وامانده و درماندهٔ احکام ثقیلت نگذشت

چه کند ملّتی که غم دارد؟

از مجموعه تحریم سخن

چه کند ملّتی که غم دارد؟
غصّه‌هایی به جان و دل دارد

از خدایش همیشه شر دارد
از جگر، سوز و آه و اشک آرد

در سحرگه ببین نوا دارد
شبِ پر شرر به سر دارد

همه تقدیر او کتک دارد
چو عریضه، پر خطر دارد

آب و نانش نگر به خون دارد
رزق و روزی، هوا به پر دارد

عیش و عشقی که در نهان دارد
آن مبدّل شده، به سم دارد