صدا

آیا پیامبر به معراج (سفر فضایی) رفت تا فقط در تعداد رکعات نماز چانه بزند؟

بخشی از پادکست :
……………اینجا می‌گوید که پیغمبر معراج کرد، این همه بیا برو، سلام و صلوات، بالا و پایین، هفت طبقه آسمان را دید و بالاترش را هم رفت و آمد حالا موسی دارد راه و چاه را به او نشان می‌دهد و می‌گوید که نَه، پنجاه رکعت زیاد است تو توان نداری و امت تو هم توان ندارند، برو پیش خدا بگو «فَخَفَّفَ عَنِّي عَشْراً»، به خدا بگو ده رکعت تخفیف بده! این «اللهُ اَنْ يُخَفِّفَ عَنْكُمْ» را که قران می‌گوید، معلوم می‌شود همین‌ها منظور بوده، نه اینکه چون «خُلِقَ الْاِنْسَانُ ضَعِيفاً» است پس «والله یُخَفِّف»! پس آن بخاطر ضعف انسان در مسائل تقدیرات نیست بلکه در مسائل نماز است، اینقدر خدای زمین کوچک شده که بحث روی چه می‌شود، موسی می‌آید چه می‌گوید؟
می‌گوید که «برو از خدا بخواه که نماز را کم کند»، انگار می‌خواهد قسط بانک بدهد که می‌گوید این زیاد است کمش کنم!
اصلاً خود این مبحث در رسالت و نبوت انبیاء ایجاد شبهه و تشکیک و تردید می‌کند که آیا واقعاً این است؟ این همه عظمتی که شما از خدای زمین تعریف می‌کنید همین است؟ یعنی تو را برداشته این همه بالا برده، به همه هم اعلام کرده که من تو را به معراج بردم، که فقط برود آنجا برای نماز تخفیف بگیرد که «پنجاه رکعت زیاد است آن را کم کن!» …………..
می‌گوید که همینطوری تخفیف خواست و خدا ده رکعت به او تخفیف داد و باز دوباره ده رکعت، تا آمد هفده رکعت! و نماز واجب هفده رکعت شد.
بعد هم اینکه این نمازی که این همه برایش تخفیف گرفته می‌بینیم که چطوری نمازخوان‌ها را ارشاد می‌کند که مرکز دروغ و کلاهبرداری و سوءظن و خباثت از همین نمازگزاران است که نمونه بارزش هم قتله ابی‌عبدالله، قاتل فاطمه زهرا و قاتل امیرالمؤمنین و قاتل امام حسن که تمام نمازخوان‌هایی بودند که به هفده رکعت قناعت نمی‌کردند، نماز وُتیره و غفیله می‌خواندند، شفع و وتر می‌خواندند، نهایتش هم این شد! بخاطر چه؟ به خاطر اینکه منشأ نماز اینطوری بوده! پیغمبر این همه بالا رفته سرِ اینکه برای توی نمازخوان تخفیف بگیرد؛ به جای پنجاه رکعت ده رکعت کم کند بیست رکعت کم کند.

  • مدت زمان: 10:45
  • منبع: کتاب تفسیر ابن کثیر جلد ۵ صفحه ۱۲ 

بررسی اسناد دینی در مورد قطع دست، بعنوان مجازات سرقت، مجازاتی نامتناسب و خشونت بار

بخشی از پادکست :

راوی می‌گوید که در مسجد روی لباسم خوابیده بودم، کلاً سی دِرهم می‌ارزید که یک نفر آمد این را برداشت برد، و او را گرفتند و پیش پیغمبر بردند و پیغمبر امر کرد که دستش را بریدند. اینجا جالب است؛ «من پیش پیغمبر رفتم و گفتم آیا دست او را به خاطر سی دِرهم قطع می‌کنی؟» آیا ارزش انسان در نزد فرهنگ دینی همین است! ……در اینجا سؤال من این است که آیا پیامبر، محمد ابن عبدالله، نمی‌داند که این دست در برابر یک پول یک جنس بی‌ارزش حیف است؟ حتی صدای خودِ صاحب مال درآمد و بعد به پیغمبر اعتراض کرد که چرا قبل از اینکه دستش را بزنی به من نگفتی.

  • مدت زمان: 10:22
  • منبع: کتاب سُنن نسائی، بخش قطع دست دزد ، از حافظ ابی عبدالرحمان احمد بن سنن نسایی:
    راویان⬅️ صفوان ابن امیه، عبدالله ابن عمر،حارث ابن حاطب، جابر ابن عبدالله انصاری

در اسناد دینی برای حج گزاردن، مزایای زیادی مطرح شده است اما اگر این همه مزایا به حاجی‌ها تعلق می‌گرفت، وضعیت مسلمین جهان این‌گونه اسفناک نمی شد!

بخشی از پادکست:

امام سجاد می‌گوید که به مکه بروید تا بدن‌هایتان سالم باشد. یک سرشماری کنید از حاجی‌هایی که در طول عمرشان به مکه رفتند، سالم‌های آنها را پیدا کنید جایزه بگیرید.
و روزی شما وسیع شود «وَ تَتَّسِعْ اَرْزَاقُکُمْ»، روزی زیاد شود. اینقدر حاجی داریم که الآن محتاج نان است، اینقدر حج رفته داریم که الآن هشتش گرو نُهش است!«وَ يَصْلُحْ اِيمَانُکُمْ» ایمان اصلاح بشود. تمام این تروریست‌هایی که به نام دین جوامع اسلامی را قلع و قمع می‌کردند همه آنها حج رفته بودند و خیلی از آنها هم مربوط به عربستان بودند.

Read More

غزوه هند انجام نشد.عیسی که هرگز جهاد نکرد. جنگ با اتراک هم قیامت را بپا نکرد!

بخشی از پادکست:

….دو گروه از آتش دور هستند:
– یکی کسانی که به غزوهٔ هند می‌روند. اسم غزوه‌ که می‌آید یعنی حتماً باید پیغمبر حضور داشته باشد.

«وَ عِصَابَةٌ تَكُونُ مَعَ عِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ» و یک گروهی که با عیسی مسیح می‌روند.
اینجا یعنی می‌خواهد اشاره بکند که عیسی هم اهل جنگ بود، «عِصَابَةٌ»! نگفته حواریون، «عِصَابَةٌ» یعنی لشکر، جنگجو، سپاهی.

«وَ عِصَابَةٌ تَكُونُ مَعَ عِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ» عیسی بنده‌ خدا همیشه از دست حکام یهودی در حال گریز و فرار بود، به خاطر ارائه اهدافش کوچه به کوچه، بیابان به بیابان، خانه به خانه، دِه به دِه، شهر به شهر در حال حرکت بود که به دست حاکم نیفتد، جهادش کجا بود؟ خودش بود و دوازده نفر که با اینها همراهی می‌کرد.

Read More

آیا «سهو» و «وهم» نبی در سیستم وحی اخلال ایجاد نمی کند؟

بخشی از پادکست:

…اینجا چندتا مبحث است:
– اول اینکه پیغمبر به ضرس قاطع گفت نه فراموش کردم و نه نماز را کوتاه کردم.
– دوم اینکه از خلفای اول و دوم شاهد گرفت. این را به من جواب بده که پس اینجا جبرائیل کجا بود؟ جبرائیلی که مرتب مواظب پیغمبر است در این نماز کجا بود که کنترلش کند؟ این درس چند روز قبل را یادت هست که گفت دین را جبرائیل به ما یاد داد؟ آن درس چند سال قبل یادت هست که گفت خدا می‌آید جلوی آدم می‌ایستد، خب این خدا چطور به یاد پیغمبرش نینداخت که تو چهار رکعتی را دو رکعت خواندی؟ اینها ابواب محاجّه است، باید بلد باشی! آیا در این‌ حرفهایی که من می‌زنم، توبه هست؟ حالا اگر یک روزی من را گرفتند و چاقو به گردنم گذاشتند و گفتند از این حرف‌ها توبه کن. خب آخر از چه توبه کنیم؟ وقتی سند به این واضحی و روشنی است، چگونه می‌شود به خودمان نسبت بدهیم؟
Read More

پیام آور وحی به پیامبر که بود؟

پیام آور وحی به پیامبر که بود؟

بخشی از پادکست:

می‌گوید گاهی وقت‌ها این وحی به صورت صدای زنگ به درِ گوشَم است.

آیا وقتی که صدای زنگ می‌آید آماده‌ باش است که پیغمبر گوش‌هایش را تیز کند یا اینکه نه، آن وحی به صورت صدای زنگ است؟ اینجا این موضوع باز نشده، و بعد هم اینکه کلاً صدای زنگ به گوش پیغمبر در طول بیست و سه سال رسالتش نمی‌خورَد اِلّا به وحی، یا نه همیشه صدای زنگ هست؟

آن وقت چطوری تشخیص می‌دهد که الان این آژیری که در مغزش، در گوش و در درونش آمده این وحی است و آن یکی نیست؟ خیلی‌ها را دیده‌ای گوش‌هایشان صوت می‌کشد.
Read More

زیر نظر مستقیم خدای زمین، جنایت صورت می‌گیرد!

زیر نظر مستقیم خدای زمین، جنایت صورت می گیرد!

بخشی از پادکست:

«وَ نَحْنُ اَمَانُ اللهِ لِلنَّاسِ کُلِّهِمْ» ما امان خدا هستیم برای مردم، جملگی. ببینید، می‌گوید ما امان مردم هستیم، مردم نیاز دارند به تامینِ امنیّت به وسیله ما. «ناس» هم می‌گوید، نه مسلمین، نه مؤمنین، نه موحدین، نه شیعیان یعنی کلّ اهالی کره زمین امان و امنیت‌شان در دست اینهاست، خب آن وقت خود اینها امنیّت نداشتند! اين را چطوری می‌شود توجيه كرد؟

ابى‌عبدالله امنيّت ندارد در خانه‌اش بنشيند، در مدينه بود مشغول عبادت و تبليغ بود كارى به يزيد نداشت، اين يزيد بود كه به وسيله نماینده‌اش مروان در مدينه، ابى‌عبدالله را احضار و تهديد كرد، مهلت داد تا فردا بايد بيعت كنى خب حسين هم فرار كرد.

Read More

افشای خدای ناکارآمد ادیان

افشای خدای ناکارآمد ادیان

بخشی از پادکست:

بین متشرعین متعارف است که وقتی‌ به یک امر عجیبی می‌رسند می‌گویند «اَسْتَغْفِرُ الله»، به گناه می‌رسند؛ «اَسْتَغْفِرُ الله»، به راه بسته می‌رسند؛ «اَسْتَغْفِرُالله»!

حالا مسلم در حالی‌که از پلکانِ پشتِ بامِ کاخ عبیدالله ابن زیاد با دست بسته بالا می‌رفت و او را به زور می‌کشیدند اینجا جای معجزه است! مگر قرآن نمی‌گوید که ما فرستادگانمان را حمایت می‌کنیم؟ اگر حمایت نباشد چه کسی جرأت می‌کند جلوی عقاید مردم بایستد؟ عامهٔ مردم دارای تفکرات خاص خودشان هستند، کسی‌که پرچمی را بلند می‌کند باید از یک جایی حمایت بشود.

Read More

دارالغرور، متاع الغرور، بالله الغرور – فترقبوا، فتربصوا، وانتطروا

دارالغرور، متاع الغرور، بالله الغرور - فترقبوا، فتربصوا، وانتظروا

بخشی از پادکست:

دارالغُرور، متاع الغُرور، بالله الغَرور
دارالغرور، خانه کذب ها و دروغ ها است. انسان همواره در شرایطی مغرور می گردد که داشته ای بی بنیه و بی اساس دارد که در آن قدمت و پایداری دیده نمی شود. متاع غرور همان بازیچه هایی است که در این دارالغرور وجود دارد و دار همان خانه است. پس دار همان ظرف است و متاع همین ابزار، اسباب و وسایل آن می باشد.
همواره یک ظرف وجود دارد و یک مظروف، ظرف به معنای جایگاه، منزل و فرودگاه است و متاع آن چیزی است که در آن ظرف قرار می گیرد که آن هم غرور است. همانند خانه ای ساخته شده از گِل که پایه های آن چوبی است و موریانه آن را خورده باشد، ولی شما بخواهید در آن اسباب و ابزار برای زندگی بچینید. به قول آن مصداق معروف که می گوید:
خانه از پای بست ویران است ، خواجه در فکر نقش ایوان است.
Read More

در فوریّت‌های زندگیِ زودگذر از سوی خدای ادیان چه راهکاری داده شده است؟

راهکار های خدای ادیان

بخشی از پادکست:

عبدالله ابن مغیره از گروه، نه از یک نفر، نقل روایت کرده است ،از امام صادق
{بنده‌ای که طرف خداست دعا می‌کند}

«یَدْعُو اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ فِي الْاَمْرِ»
حالا این امر دوتا معنا دارد:
– یک امر تقدیر است
– یک امر وعده است
می‌خواند خدای عزَّ و جلّ را در کارش، «يَنُوبُهُ فَيَقُولُ لِلْمَلَكِ الْمُوَكَّلِ» خدا به فرشته‌ای می‌گوید. فرشتهٔ او «فَيَقُولُ لِلْمَلَكِ الْمُوَكَّلِ بِهِ»، در قرآن می‌گوید که ما برای هر کسی دوتا فرشته گذاشتیم که حالا گفتند رقیب و عتید است، چپ و راست است، خوبی و بدی را می‌نویسند، بعد بحث‌های «یَحْفَظُونَهُ» بوده که اصلاً به آن نمی‌خورد، معادلات چیز دیگری است، فرشته گذاشته که او را حفظ کند نه اینکه جاسوسی او را بکند، مُفتش نگذاشته که تفتیش عقاید کند که کجا می‌رود برایش پرونده درست کند.

Read More