با گرانی کی توان مؤمن شدن؟

کیست این اللهِ ما، گردن‌زن است
هر فقیر و هم مریضان را به نکبت چون شَر است

هر که را بینی بنالد از خدا
دیو و غول آمد ز تقدیر بلا

به خیالت که ما همه خنگیم؟
سَر، کلاهم نهاده‌ای؟ ذِئبیم

گفته بودی که ما همه شرّیم
جمله اشرار غیبتِ کَلبیم

لیک ما حواسمان جمع است
از کلک‌های تو، هوا سم است

ایران شده ویران از ظلم خدایان
ملت شده حیران از فرط عذابان

زندگی را باخت این آدم چرا؟
در سرایت سوخت، این مضطر چرا؟

با گرانی کی توان مؤمن شدن
فقر و درد و رنج و غم آفت شده بی‌ دین شدن

سرما زده بر جمله فقیران
گرمایش او، هست خراب از ره ایمان

چه خراب است چنین منفعت وارونه
که همان دوزخ موعود شده برنامه

صدای احقر این مستضعفان همی آید
چو نالهٔ جمع مضطران ز سوز آید

این حنای دین ما رنگی ندارد
قول و اقرار تو را حالی ندارد

ای وای که این مزبله را شوم گرفته
از شور نُحاس شرری، غبطه گرفته

در لجنزار دیانت مرده‌ایم
عشق‌ها در زندگی پوسیده‌ایم

پادکست قبلی

امروز ملت ایران بدبخت شدهٔ دین و مذهب است.

پادگست بعدی

چرا دین سر ما را کلاه گذاشته است؟

یک نظر بنویسید

نظر بدهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *