دسته: صدای فراتر از فریاد

طناب دارم نگر، حمایل من شده

📎 از مجموعه تحریم سخن

طناب دارم نگر، حمایل من شده

➖ این یک اتمام حجت است برای تمام طرفدارانم، مخاطبینم و مخالفینم: ما «اِنَّ الله اشْتَری» را شوخی نپنداشتیم، ما «اِنَّ الله اشْتَری» را ژست نگرفتیم، تظاهر نگرفتیم، شعار نگرفتیم، به حق گرفتیم، برای همین پای آن ایستاده‌ایم. اینجا به درد من نمی‌خورد، اینجا به من خوش نمی‌گذرد. جوانیم رفت؛ یازده سال زندان، الان هم که بیرون آمدم اعضای بدنم نابود است. به من خبر دادند و گفتند که «یک سال و نیم است حکم اعدام تو آمده»، چه بهتر، تعجیل کنید با اینکه من با حکومت مخالفتی ندارم، سیاسی نیستم، تازه از حکومت دفاع هم می‌کنم چون همهٔ مشکلات را می‌اندازم گردن خدا، از حکومت رفع گرفتاری و مشکلات و اتهام و ابهام می‌کنم، ولی از بالا اینطوری به من خبر دادند. من دقیقه شماری می‌کنم، من که طعم زندان را چشیدم حالا منتظرم طعم اعدام را هم بچشم!

طناب دارم نگر، حمایل من شده
خواب و خوراکم ببین، آفت جانم شده

➖کنج خانه نشسته‌ام، هر کس جای من بود این مباحث را که می‌خواست مطرح کند فرار می‌کرد و به خارج از کشور می‌رفت، در خانه نشسته‌ام چون یقین به اعتقاداتم دارم و پای خونم هم ایستادم.

یا مثل مسیح است عواقب که به دارم

➖ما چون مسیح باید به دار آویخته شویم! من خیلی وقت است خودم را آماده کرده‌ام، دل بریدم از زندگی، مثل امیرالمؤمنین که می‌گوید ابن ملجم کجایی بیا من را بکش، من هم می‌گویم کجایید طناب دار را بیاورید.

یا مثل مسیح است عواقب که به دارم
یا همچو حسین است ترور، تیر به بارم

➖از بیرون کشور هم به من خبر می‌رسد که این گروه‌های تروریستی اسلامی به خاطر ورودمان به دین آنها، آنها هم درصدد هستند که من را ترور کنند، به هر حال یا اعدام به وسیلهٔ خودی‌ها یا ترور به وسیلهٔ آن طرفی‌ها زهی سعادت من! من به شوخی نیامدم این مباحث را مطرح کنم، خودم هم نخواستم، این بخت من بود در یازده سال زندان که عاقل بشوم و خدا ورق زندگی من را عوض کند.

هر که بر بام بلایا آیدش
پس مقرّب می‌شود از بایدش

چون به عاشورا شده عبرتگهم
پس یزید نفْس خود را غافلم

یعنی همهٔ ما می‌توانیم یزید بشویم، تک تکمان! تو که به یزید لعنت می‌کنی نمی‌ترسی یک روزی در ظلم و ستم و خسارت و قباحت و جنایت و خیانت جای یزید را بگیری؟ ما باید از عاشورا عبرت بگیریم نه اینکه سرمان را گرم کنیم به این مسائل تکراری که هر سال می‌آید،

خسارت‌های این مردم به رنگ است

 

 

📎 از مجموعه تحریم سخن

خسارت‌های این مردم به رنگ است
که رنگارنگ آمد، در قضایش چون به سنگ است

گریهٔ انسان بلادیده را، دیده‌ای؟
نالهٔ آدم که به وقت کتک خوردنش، دیده‌ای؟

خودکشی می‌کند این طفل زبان بسته چرا
آرزو بر لب بامش به هوا رفته چرا

ای ناله شنو، غصهٔ من سنگین است
بر سفره من آب و غذا ننگین است

شبم در تفکر و، روز به حیرت است
نازم خدای مذاهب که چسان در خسارت است

صبح و شامم همه نیزار شده
چون الفبای وجودم، به سرِ نار شده

فرآوردهٔ زندگی، در جهنم نما شد
به داد بشر نامده مصلحی، منهدم شد

غلط کردم که عمری را به راه دین سپردم

از مجموعه تحریم سخن

غلط کردم که عمری را به راه دین سپردم
خیالم این چنین بودست، حق را می‌ستاندم!

این حسینی که به تبلیغ، ستایش می‌کرد
این زمان، توبه کنان، لعن به آنها می‌کرد

گوسفند است به قربانگه نفْس آمده از بهر قتال
بی‌ گناه است که عیدش شده از بهر خیال

➖آن متشرع عید می‌گیرد، این گوسفند باید چاقو را حس کند در حنجره‌اش!

اوضاعِ خلایق، تو نگر نارمدار است
در کشمکش عصر ببین، فاز به زار است

روستایی بنگر، دربه در و خون‌جگر است
از بساطِ ستم و ظلمِ قضا، ناله‌سر است

➖ روستاییانی که عریضه می‌دهند، قشر فقیر جامعه، آنهایی که از خیلی نعمت‌ها محروم هستند.

فقیران و اسیران زمان، درمانده‌اند
از فضای التهاب عصرمان، پس مانده‌اند

پاسخ این ملت افسرده چیست؟
در جواب مردم نالان بگو، در بام کیست؟

کس نیامد به مددکاری این مضطربان

از مجموعه تحریم سخن

گوشت قسطی می‌خرد این منتظر
نان و آبش خون شده از منتصر

خداوندا کجا رفته ندایت
که گفتی ارجعی، سوی رفاقت

وعده‌های این خدا، اصدق نبود
قول و اقرارش به جز مکری نبود

این حساب و آن کتابم شُسته شد
دفع آفات مقادیرم نشد

➖تمام معادلات ادیان و مذاهب در آزمون تاریخ که هزاران سال در حال ثبت است به هم ریخته!

این مفاسد، جملگی از دین شده
ختم هر گفتار ما، دوزخ شده

حس و اعصابم نگر، تفتیده است
از فساد این مقادیرم، بسی بیچاره است

کس نیامد به مددکاری این مضطربان
همه جا تیر قساوت شده از دهر، عیان

این بشر که می‌بینی، دائم به نزاع آید
در وصف حیات او دردش به سما آید

این جهان و هرچه در او هست آمد یک عزا
صبح و شامش، کوفت بر سر، سنگ‌هایش از قضا

ای لاشخوران زمن سوء بمیرید

از مجموعه تحریم سخن

از ولای این خدای خاکیان
خون ببارد بر زمین و آمده ظلمش عیان

➖ولایت الله بر مردم چیست؟ کشور درب داغون، مردم مستأصل بیچاره، بشریت و بیماری‌های عجیب غریب!

ای لاشخوران زمن سوء بمیرید
از مرگِ دلانِ فسَقه، زوزه بگیرید

➖سوءالقضا لاشخور دارد، آنهایی که به مردم رحم نمی‌کنند.

اقتصاد مردم ما آتش است
افتضاحی از خدای مذهب است

یکی می‌گفت تکرار است اَشعار
که دائم درد و فقر و رنج اِشعار

➖«اِشعار»؛ شعور.

بگفتم ناگزیر آمد چنین حال
چرا؟ چون لایزال آمد به بدحال

➖تا وقتی جمعیت عظیم مستضعفین، مضطرین، مضطربین، منتظرین، مغرمین و محرومین تحت بمباران مشکلات هست، این ناله‌ها ادامه دارد.

مصلحت آدمی، ترک مذاهب شده

از مجموعه تحریم سخن

آفتابه تو بردار و بشور این همه اضداد
دریا نتواند که کُند پاک چنین زاد

➖متشرع احمق وقتی می‌خواهد دین را ماستمالی کند تطهیر کند و صافکاری کند مثل کسی است که یک آفتابه برداشته و می‌خواهد یک ساختمان برج، آسمان خراش را با آن بشوید.
➖آفتابه که هیچی، دریا هم بیاوری آنقدر اسناد و مدارک دینی هست که زیرش دفن می‌شوی.

➖کل دین، اضداد است! این بابا چه می‌گوید؟ چه دارد بگوید؟ تمام این راه‌هایی که اینها رفتند، من سی و پنج سال رفته‌ام؛ منادی دین بودم، مبلّغ دین بودم، مبشر دین بودم، کتک خوردهٔ دین بودم. خدا رحمت کند اینهایی را که من را یازده سال به زندان بردند، اینها من را از خواب بیدار کردند، در زندان فهمیدم که همه‌اش کشک است، همه‌اش الکی است!

این همه ظلم و ستم از این خدای دین نگر
هر کجا نامش شده تنظیم، آمد یک خطر

در فلسطین از خدای مسلمین، نامد خبر
خون مسلم آمده بر خاک از کّل شرر

چون به اوکراین است جنگ و هم جدال
کو خبر از آن دم عیسی مسیحش در دُوَل

مصلحت آدمی، ترک مذاهب شده
وعدهٔ بی پایه‌اش، شرم خلایق شده

➖گفتند اروپا گرفتار استبداد کلیسا بود، وقتی که دست اصحاب کلیسا را از زندگی قطع کردند ترقی کردند. شوروی هم وقتی که قدرت پیدا کرد؛ یکی از پیرمردهای آذربایجان شمالی می‌گفت (آن موقع آذربایجان شمالی جزء اقمار شوروی بود) به همهٔ مردم گفتند که در میدان بزرگ شهر جمع بشوید، همه جمع شدند، مردم در تنگنای مالی بودند، نمایندهٔ کرملین اعلام کرد «ای مردم گرسنه، بگویید: خدا نان بده»، همه فریاد زدند «خدا نان بده»، همین مسلمانان‌، شیعه بودند، هیچ خبری نشد، بعد گفتند بگو استالین نان بده! از همه جا روی سر و صورتشان نان پاشیدند. اینطوری می‌آیند ادیان را نابود می‌کنند، باید سپاسگزار چین باشیم که الان ولایتمدار شده در امحاء دین در جهان!

شعرم همه خون است و شکایت ز برِ من

از مجموعه تحریم سخن

شعرم همه خون است و شکایت ز برِ من
نامد به چنین شاکله جز این حرج من

این همه خانه که در شهر، نمایان دارد
پس چرا باب اجارات چنین وحشت دائم دارد

سیل آمد و خانمان ما بُرد
از عکس عمل، نگر که جان بُرد

عکس‌العمل حفاظت خدا از بندگانش؛ «اللهُ یَحْفَظونَهُ». عکس عمل هم یک طور دیگر تفسیر می‌شود به اینکه یا باران نمی‌آید خشکسالی می‌شود یا آنقدر می‌آید که پدر مردم را دربیاورد.

دردهای این بشر، گلگونی است
رنج‌هایش زخم‌های کُهنه است

ای میوه فروش، میوهٔ خود پنهان کن
تا هموطنت غم نخورد، مال خودت پنهان کن

آجیل فروش را بگو متاع تو دل‌فریب
لیک فقیران شهر آمده‌اند در لهیب

➖این میوه فروشی، این رستوران، این آجیل فروشی، این شیرینی فروشی، اینها با دکورهای قشنگ پشت شیشه جلوه‌گری می‌کند، همه دلشان می‌خواهد. طرف رفته دکتر، دکتر می‌گوید فقط ماهیچه بخور. به من عریضه می‌دهد می‌گوید رویم نشد به دکتر بگویم که خاک بر سرم ماهیچه کجا بوده پول ندارم. در یک کشور، در یک شهر، سیستم طبقاتی خیلی بد است، یعنی یک نفر خیلی خیلی دارد، یک نفر خیلی دارد، یک نفر دارد، یک نفر هیچ چیزی ندارد، یک نفر هم هیچی هیچی ندارد، شد پنج تا!

تو ای قصاب جانداران مظلوم
نگاه بینوایان را نگر شوم

➖آن قصاب هم بیچاره شغلش است مگر چقدر درمی‌آورد، ولی از کنارش که فقیر رد می‌شود بچه به مادرش می‌گوید مامان چقدر نان و سیب زمینی بخوریم؟ از اینها بخر، همسایه‌مان بار می‌کند چه بوی خوبی دارد. متاسفانه سیستم آپارتمان نشینی هم هست، دیگر همه توی هم هستند، بوی آشپزخانهٔ همه می‌رود اینطرف و آنطرف، خیلی وضع خرابی است.

چو بوی این کباب آید ز مطبخ
به کودک‌های بدبخت می‌شود اخ

➖«اخ» یعنی چه؟ یک چیزی می‌خورد کثیف است به او می‌گوید اخ کن اخ کن، تا از دهانش درمی‌آوری، چشمش می‌بیند، دماغش حس می‌کند. این اخ یعنی همین، یعنی اخم خانواده به او، او می‌خواهد می‌رود روبرویش می‌ایستد و می‌گوید از اینها می‌خواهم، عجب! پدر جان می‌کند، مگر چقدر درمی‌آورد که کباب بخرد؟ مادر هم سرکار می‌رود. عریضه داریم که پدر و مادر، زن و شوهر سرکار می‌روند باز جوابگو نیست، هزینهٔ سنگین اجاره‌خانه و تغذیهٔ منزل و تأمین لوازم درس خواندن بچه‌ها و هزینهٔ نسخه پیچی، چهارتا امر مهم است.

چو خالق آمده در وصف اشرار
دگر جایی نمانده از خفای رمز و اسرار

➖حالا این دیگر تمام این عریضه‌ها رفت سمت خدای ادیان که می‌گوید بروید ازدواج کنید، نه یک چیز جلوتر، بالاتر، خودش خلق می‌کند، خلق می‌کند بعد می‌گوید ازدواج کنید و بعد بچه بیاورید. اصلاً بهترین صفت خدا من فکر می‌کنم امروز «اللهُ يَسْتَهْزِئُ (١۵ بقره)» است، یعنی خدا همهٔ ما را مسخره کرده، همهٔ ما را سرکار گذاشته، از آن به دنیا آوردنش تا ازدواجش تا شغلش تا حاجت دادنش تا شفای بیمار تا درمان فقر و نکبت و نداری.

➖یعنی اینکه دیگر راز و رمزی برای الله نمانده، سر تا پایش را شما شناخته‌اید، برای همین مردم ثانیه به ثانیه از جبههٔ خدا خارج می‌شوند.

کشت و کشتارست از الله ما

از مجموعه تحریم سخن

کشت و کشتارست از الله ما
دین و مذهب هم شده علاف ما

➖خیری که به مردم می‌رسد از الله در همهٔ ممالک اسلامی جنگ است و قحطی و بی‌ پولی و بیماری و بدبختی و بیچارگی! من تعجب می‌کنم که اسم این امت، «امت مرحومه» گذاشته شده یعنی چه؟ غیر از نمک رو زخم پاشیدن مردم پیرو خاتم النّبیین است؟ جبرائیل گفت «اینها هم مرحومه هستند» یعنی مورد رحم قرار گرفتند یعنی رحمت دارند، رحمتی که امام صادق می‌گوید وجود ندارد! ولی نگاه که می‌کنی برعکس شده؛ امت محرومه شده به جای مرحومه!

➖یک طوری ادیان و مذاهب این خدا را نشان می‌دهند که انگار دمِ درب آماده است تا درب را می‌زنی درب را باز می‌کند، درب اجابت منظورم است، این «ادْعُونِي اَسْتَجِبْ لَكُمْ (۶۰ غافر)» مشت خدا را باز کرد، بعد متشرع می‌آید برای اینکه نان و آب خودش قطع نشود می‌گوید نه «بِشَرْطِهَا وَ شُرُوطِهَا»! خب اینها را جبرائیل خودش نمی‌توانست بیاورد در این آیه جا بدهد؟

آرامش ما فدای دین شد
این زندگی خاک شده، محور کین شد

دنیا به کام قدَرهای ظلم و کین
آمد به این ملل خون جگر ببین

سفره‌ام از هر غذایی، خالی است
بس که خواندم این خدا را، آب هم در جرعه است

➖این همه آب آمده سدها باید لبریز بشود، باز هم آمار می‌دهند که سدها به استانداردش نرسیده است.

پول ندارد فقیر تا که کند زندگی
جمله اسیران عصر، آمده‌اند بردگی

ای خدای جنگ و خون و هم جدال

از مجموعه تحریم سخن

ای خدای جنگ و خون و هم جدال
کرده‌ای خلق خودت را در ذلال

بُرده‌ای آرامش انسان چرا؟

➖تازه باد جنگ گرفته، ببین قیمت‌ها، مردم، روحیه‌ها، اعصاب‌ها، تازه هنوز جنگ نشده است. قرآن چه گفت؟ «وَ خُلِقَ الْاِنْسَانُ ضَعِيفاً (٢٨ نساء)» گفت مردم ضعیف آفریده شده‌اند، بعد از آن چه گفت؟ «اللهُ اَنْ یُخَفِّفُ عَنْکُم (٢٨ نساء)» من هوایتان را دارم! کجا هوای ما را داری؟ کجا؟ یک هم‌بندی داشتیم که خیلی جوش می‌آورد و به همه فحش می‌داد در آن یازده سال زندان، بعد به خدا می‌گفت: ای بی‌ پدر و مادر! گفتم چرا فحش می‌دهی؟ گفت فحش که نیست، خودش می‌گوید «لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ». حالا تازه این فحش‌های محترمانه بود.

بُرده‌ای آرامش انسان چرا؟
فضل و لطفت آمده سوزان چرا؟

بیکارم و بی‌ پولم، عید آمده در خوابم

از مجموعه تحریم سخن

در مسلخ تقدیر، بشر بر دار است

➖مثل آن شعر است:
در مسلخ عشق جز نکو را نکشند
روبه صفتان زشت خو را نکشند
این را شاعر گفته است. حالا ما چه می‌گوییم؟ می‌گوییم که:

در مسلخ تقدیر، بشر بر دار است
صبر است و امید، بنگر بر باد است

➖تقدیر همهٔ ما اینطوری رقم خورده است! الان شیرینی‌ها را آماده کرده‌اند جهت حملهٔ مردم به شیرینی فروشی‌ها، آیا همه می‌توانند شیرینی به این گرانی‌ بخرند؟! همه می‌توانند آجیل بخرند؟ همه می‌توانند میوه بخرند؟ نه. لااقل نصف این جمعیت در تهران و کل ایران قادر به خرید نیستند.

هرچه داد است و فریاد، بزن بر الله
همه عمرم شده درد و همه غصه، ز این بسم الله

همین که در شهر چند طبقهٔ معارض و متضاد زندگی می‌کنند؛ درجهٔ یک و دو و سه و چهار و پنج، درجهٔ پنج را می‌بینی که رفته در آلونک زندگی می‌کند، نه برق دارد، نه گاز دارد، نه آب دارد و نه تلفن دارد.

نوروز شده عزای مردم
بی پولی و بینوایی‌اش یک اسب بی دُم

بیکارم و بی‌ پولم، عید آمده در خوابم
رنجور شدم دائم، نکبت شده اندامم

عید آمد و مستضعف بی‌ حال، فغان کرد
از ضجّهٔ او مُلک و فلک را چه نشان کرد