برچسب: الله

الله کجایی که ببینی به خلایق چه گذشت

از مجموعه تحریم سخن

روزگارست که اعدام کُند این بشرت
دردسر داده و حیران بنموده خطرت

ترس از فردا کُشد این بنده را
فقر و درد و هم که ناامنی، کِشد این حلقه را

ول کن ما نیست چنین آتشی
از در و دیوار بیاید چو یکی غولکی

در کربلای ایران آب از سماء نیاید
خون جگر بخورده، خلق مکسّر آید

پیش به سوی هسته‌ای که جنگه
عاقبت بشر نگر چه سخته

الله کجایی که ببینی به خلایق چه گذشت
وامانده و درماندهٔ احکام ثقیلت نگذشت

قبل از اسلام چه کسی به پیامبر فرمان قتال می‌داد؟

از پیامبر روایت شده که من در جنگ فِجار به همراه عمویم ابوطالب حاضر شدم و در آن وقت جوان بودم. و روایت شده که آن حضرت در فِجار شرکت کرد و نیزه‌ای بر ابو براء مُلاعِبُ الاَسِنَّه زد و او را از اسب افکند و همان سبب پیروزی ایشان شد.

خب اینجا چند نکته وجود دارد؛ رسول خدا می‌گوید: «شَهِدتُ الفِجارَ مَعَ عَمي اَبي طالبٍ و اَنا غلامٌ» حضور داشتم در جنگ فجار با عمویم ابوطالب پدر علی ابن ابیطالب، در حالی که جوان بودم یعنی زیر چهل سال، چهل سال که دیگر پیغمبر به رسالت رسید، «و رُوىَ: اَنّ رسولَ الله شَهِدَ الفِجارَ و طَعِنَ اَبا بَراءِ مُلاعِبُ الاَسِنَّه فاَرْداهُ عَن فَرَسِه، و جاء الفتح مِن قِبَلِه».

جنگ فِجار از فجور می‌آید، یعنی جنگ‌های غیر وجدانی و فطری، نبردهای استیلانه‌ طلب، برخوردهای ناعادلانه به قصد تصاحب اموال مردم. سوال تاریخ این است که چه کسی به پیغمبر الهام می‌کرد که در این جنگ‌های زشت و ناپسند شرکت کند؟ الهام بود یا امر ابیطالب بود؟

اگر الهام بود می‌شود همان الهامی که برای جهاد در اسلام بر ایشان وارد می‌شد و اگر امر عمویش بود آیا روایات و احادیث نمی‌گویند که پیامبر قبل از بعثت، جوانی متین و آرام و حق‌طلب و امین بود؟ آیا حرکت سبوعانه بر علیه روستاها و شهرهای اطراف در مکه توجیه‌پذیر است و آیا می‌تواند انسان متشرع را قانع کند که پیامبر به قصد خیر به این نبردهای ناپسند می‌پیوست؟
مدت زمان: 5:04
منبع:کتاب تاریخ یعقوبی جلد ۲ صفحه ۱۶

آن جهنم که تو گفتی، به عیان آمده است

از مجموعه تحریم سخن

توان از کف برفته، چو در نیزار خفته
بسان کشتی بشکسته دریا که در اعماق رفته

عقربهٔ ساعتم فغان ز اخرب کُند
ثانیه و دقیقه، لطمه به هر جان کُند

مخروبه شده اشرف مخلوق
انگار که انکار شده هستیِ این سوق

آن جهنم که تو گفتی، به عیان آمده است
کو بهشتت که به اسماء نکو نامده است

➖آن جهنمی که مال میلیاردها سال بعد است ما الان داریم می‌بینیم!
➖جهنمت را دیدیم اما بهشت را ندیدیم.

کی شود که رسوایی، بر دیانت شود در این شامم

قطره چکان گشته این روزی انسان
بابِ نداری گشود و نعرهٔ حیوان
➖عریضه همه است، می‌گویند دخل ما به ریال است و خرجمان به گرانترین ارز جهان است.

هی اعتراض دارد این بندهٔ نحیفت
از ثقل سرنوشتش صد ناله از جحیمت

به نام خداوند آدم‌کشان

از مجموعه تحریم سخن

به نام خداوند آدم‌کشان
که قلب لعینان شده چون سگان

هوا سرد است و سرما درد آرَد
برای قشر مستضعف نگر زنجیر آرَد

این همهمهٔ مردم مظلوم ز چیست؟
این غلغله از فغان مضطر ز کجاست؟

کودکان کارگر، شد مظهر ظلم خدا
چونکه اطفال فقیران آبرو برد از خدا

گفت مذهب، این بشر را رستگاری می‌دهم
از سعادت پُر کنم، او را حیاتی بِه دهم

➖وا خجالتا که یک عمری در دفاع از مذهب جوانی‌ و سلامتی‌ام را گذاشتم، تازه در زندان فهمیدم چقدر اشتباه کردم و چه کلاهی سرم رفته است.
➖ او گفت که «قُولُوا لَا اِلَهَ اِلَّا الله تُفْلِحُوا»، بگویید «خدا یکی است تا خوشبخت بشوید» حالا حال ما چیست؟

حالِ انسان را نگر، دینش چنان بر او زده
مغز و قلبش را لهیده، مرگ تدریجی زده

ای فقیران، همه در وادی الله اسیران شده‌اید
همه رنجور قضایید که هیهات به زندان شده‌اید

ادیان و مذاهب به جواب آمده‌اند
گویند که الله به رحمت چو ملل آمده‌اند

کو لطف دروغت که عزا آمده است
از گسترهٔ عذاب و زحمت به جزا آمده است

ارمغان این جهان غم خوردنی‌ست
لایه‌هایش پر عذاب و کُشتنی‌ست

جنگلی آورده بهر این بشر
هر زمان، گرگی بیامد پر‌خطر

➖جنگل، زندگی ماست دیگر! در جنگل یک قانون معروف است؛ «قانون تنازع بقا، یعنی بکش تا کشته نشوی، بخور تا خورده نشوی، بزن تا تو را نزنند»

گفت الله‌‌اش به اقرارت بما
جنتُ المأوی دهد دور از بلا

➖گفت که بگو «لَا اِلَهَ اِلَّا الله تُفْلِحُوا» تا در این دنیا به تو بهشت بدهیم!

این جنانش پر عقوبت آمده
ظلم و تبعیضش به انحا آمده

➖به انحای مختلف به این بشر بیچاره ظلم و تبعیض می‌کند که قرار بود در اینجا به او بهشت بدهد؛ «لَقَد خَلَقْنَا الْاِنْسَانَ فی اَحْسَنَ تَقْوِيمٍ (۴ تین)».

«جنگ طلب نباش» چگونه می‌تواند شعار اسلام باشد؟

آغازگر جنگ نباش، کسی را به مبارزه نطلب، «نفَس‌کش» نگو، آی نفس‌کش بیا تا حسابت را برسم!
«لَا تَدْعُوَنَّ اِلَى مُبَارَزَةٍ» وقتی که چنین حکمی از یک خلیفهٔ رسول الله آمده منازعه دارد با اصل قیام پیامبر که با پرچم «بُعِثْتُ اَنْ اُقَاتِلَکُم» حرکت می‌کند.

آیا مخاطبین پیغمبر علیه رسول الله قیام کردند که پیامبر می‌گوید «بُعِثْتُ اَنْ اُقَاتِلَکُم» یا رسول خدا ابتدائاً شروع کرد؟ در داستان مکه، آنها حمله می‌کردند. در جاهای دیگر چه؟ کشورگشایی‌های دیگر چه؟ مردمی که آرام و ساکت در خانه و منزل نشسته بودند و قشون نبوی بر آنها تاخت و تاز می‌کرد چه؟ «لَا تَدْعُوَنَّ اِلَى مُبَارَزَةٍ»!

«وَ اِنْ دُعِيتَ اِلَيْهَا فَاَجِبْ» اگر به دعوا دعوت کردند برو حسابشان را برس! اگر مشرکین، کفار، مسیحیان، یهودیان و زرتشتیان آغازگر جنگ بودند با آنها بجنگ! «وَ اِنْ دُعِيتَ اِلَيْهَا فَاَجِبْ»، ولی وقتی که همه آرام نشسته‌اند و سرشان برای دعوا درد نمی‌کند «لَا تَدْعُوَنَّ اِلَى مُبَارَزَةٍ» هرگز حمله نکن!
اینجا در فقه دو مبحث مطرح است؛
➖یکی جهاد
➖یکی دفاع.
دفاع یعنی «اِنْ دُعِيتَ اِلَيْهَا فَاَجِبْ» اگر دیدی لشکر از دشمن آمده باید حمله کنید و آنها را نابود کنید! ولی جهاد یعنی چه؟ جهاد یعنی آغازگر تو هستی، جهاد یعنی مردمی که نمی‌خواهند از اعتقادات خود دست بکشند، چرا آنها را به زور زیر حوزهٔ خود می‌آورید؟ نتیجه‌اش «اِرتَدَّ النَّاس» است! وقتی که به زور شلاق و شمشیر، مردم را خداپرست می‌کند و به نام نامی الله گردآوری می‌نماید، نتیجه‌اش آن است که همه چوب لای چرخ پیغمبر می‌گذارند، نشانهٔ بارزش غدیر خم است!

پیغمبر چرا در ابلاغ علوی به عنوان وصایت، تعلل می‌کند؟ چون می‌ترسد. آنقدر نگران و وحشتناک بود چون می‌دانست علی ابن ابیطالب اسدالله است و اسد الرسول، او بود که تمام سران مشرکین را کشت و الان همهٔ قریشیان با او مخالف و بد هستند، برای همین می‌ترسید، تا آنکه از طرف خدا تهدید شد؛ «وَ اِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ (۶۷ مائده)».

اگر «لَا تَدْعُوَنَّ اِلَى مُبَارَزَةٍ» بود مردم بیشتر گرایش پیدا می‌کردند، مردم را با اخلاق حسنه باید دعوت کرد، این متن آیه قرآن است که می‌گوید «مردم را به اخلاق نیکو دعوت کنید نه با شمشیر»! آن مرتیکه به نام‌ فرعون به بساط خدایی تکیه زده است و می‌گوید «اَنَا رَبُّكُمُ ٱلاَعلَىٰ (۲۴ النازعات)»، خدا به موسی ابن عمران نمی‌گوید با شمشیر او را نابود کن، بنی اسرائیل را جمع کن و به جنگ او برو، بلکه می‌گوید «قُولا لَهُ قَوْلاً لَيَّناً (۴۴ طه)» با آرامش، با ادب و با احترام با او سخن بگو!

وقتی که فرهنگ سازی شد و با اسناد و مدارک متقن مردم دعوت شدند نیاز به کشتار نیست! مگر نمی‌گوید «لَقَد اَرسَلنا رُسُلَنا بِالبَيِّناتِ وَ اَنزَلنا مَعَهُمُ الكِتابَ وَالميزانَ لِيَقومَ النّاسُ بِالقِسطِ (۲۵ حدید)»؟ «لِيَقومَ النّاسُ بِالقِسطِ» یعنی چه؟ اقامه کند مردم را به راه درست. می‌گوید با براهین و حجج، مردم را دعوت کن نه با تهدید و ارعاب!

بعد در جای دیگر می‌بینیم پیامبر می‌گوید «من نصرت شدم به وسیله الله در مقولهٔ رعب و وحشت»! مردمی که از پیامبر می‌ترسند منتظر هستند تا رسول خدا از دنیا برود تا از او انتقام بکشند، خلافتش را تاراج کنند، خاندانش را نابود کنند، حسینش را له و لورده کنند، علی را خانه‌نشین کنند، انتقام از پیامبر است.

مدت زمان: 8:47
منبع:نهج البلاغه حکمت ۲۳۳

گول مذهب خوردم و هم‌ درد بی درمان شدم

از مجموعه تحریم سخن

آوای وحوش از سما می‌آید
آن موشک و بمب کز قضا می‌آید

هی به این الله اطمینان شده
از قرابت با خدا حیران شده

➖خدا کجایی؟ من بغلت هستم. چه؟ آیه می‌گوید «وَ اِذَا سَأَلَک عِبَادِی عَنِّی فَاِنِّی قَرِیبٌ (۱۸۶ بقره)». یارو توسری خور است، می‌گوید خدایا می‌بینی من را می‌زنند، کجایی؟ «فَاِنِّی قَرِیبٌ» من بغلت هستم! اصلاً جوک‌ است. خدایا مالم را بردند «فَاِنِّی قَرِیبٌ»! مریضم، شفا بده، دارم می‌میرم «فَاِنِّی قَرِیبٌ»! پول ندارم اجاره خانه بدهم «فَاِنِّی قَرِیبٌ»! اصلاً استهزاء خدا به مردم! یک ذرّه دقت کنی متوجه می‌شوی که سر کار هستی! حالا متشرع بدبخت، نمی‌فهمد
➖یا تعصب دارد
➖یا بهشت و جهنم را باور کرده
➖یا اینکه سود می‌برد
یکی از این سه تاست، یک مثلث است.

خدایی که این مردمش را به مسلخ بَرد
غلط کرده باشم اگر ملتش را به جنت بَرد

گیر کارم در کجا شد تا چنین مضطر شدم
گول مذهب خوردم و هم‌ درد بی درمان شدم

کی شود این آبروی دین رود؟
یک جهان، خالص به آن مذهب رود؟

حیات و ممات بشر، شد یکی

از مجموعه تحریم سخن

حیات و ممات بشر، شد یکی
قرار و مدارش به دوزخ، زکی

➖زبان لاتی تهران؛ «زکی»! وقتی که یک چیزی می‌شنود که خیلی مسخره است این را می‌گوید.

➖«قرار و مدارش به دوزخ» یعنی همه وعده‌هایی که داده تبدیل شده به دوزخ. مردم در جهنم هستند و خدا هم خداییش را می‌کند. آی الله حالش را ببر، خلق تو بدبخت، بیچاره، زمین خورده و نکبت‌زده هستند..

آنقدر بشر را به تکامل ز جهنم تو نمودی
این عرصهٔ عمرش به طنابی به قتالش تو نمودی

➖هر لحظه این طناب به گردن مردم بیچاره است. یک فشار، چیست؟ پول ندارم. یک فشار، چیست؟ اجاره‌خانه ندارم. یک فشار، چیست؟ نسخهٔ دکتر ندارم. یک‌ فشار، چیست؟ خرج تحصیل ندارم. یک فشار، چیست؟ آذوقه ندارم. یک فشار، چیست؟ با خانواده درگیرم. یک فشار، چیست؟ طلاق است.

خودکشی می‌کند این خلق گرفتار چرا؟
از چنین سوءقضایی‌ست که آمد ز ورا

➖امواج عظیم خودکشی! این بشر‌ قاعده‌اش این است، تو خودت هم می‌دانی، خودت انسانی، وقتی که به او فشار می‌آید دنبال راه حل می‌رود، راه حل نیاید به هم می‌ریزد، به هم‌ بریزد، هم خودش نابود می‌شود و هم دیگران را اذیت می‌کند، نهایت به یک دوراهی می‌رسد؛ مردن یا زندگی با همین وضع، می‌گوید مردن بهتر است. وقتی که این بشر صاحب ندارد، حالا تو بیا اثبات کن که خدا رحیم است. آن کسی که الان دارد خودکشی می‌کند، چند دقیقه دیگر می‌خواهد خودش را از بالا به پایین بیندازد به خدا فکر کرده؟ بله! سال‌های سال است که جواب نگرفته «فَاَلْهَمَها فُجُورَها (۸ شمس)» خدا به او گفت خودت را بکش!

کارهای این جهان رسوایی است
حقّ مطلق چونکه عدلش واهی است

➖مدام دین آمده می‌گوید «لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْاَرْضِ (۶۴ حج)» خیلی خب، این منطق را همه می‌توانند داشته باشند، او هم که مادی هست، طبیعی هست، بی‌خدا هست، او هم می‌گوید «طبق این فاکتور و این فرمول این عالم هست». هر کسی برای خودش یک ادله‌ای دارد، ولی رسوا شده آن کس که دروغ گفت، گفت «بیایید جمع بشوید زیر این پرچم تا خوشبخت بشوید»!
➖حقّش و عدلش مثل هم است، چیست؟ واهی است!

خدای قاتلم اعدام می‌کرد
گنه ناکرده را ذوالنّار می‌کرد

الله ندارد به جهان، هیچ طرفدار

از مجموعه تحریم سخن

الله ندارد به جهان، هیچ طرفدار
زان ظلم و غضب کرد به این قشر پُر از زار

➖رسولش هزار و چهارصد و چهل و چهار سال قبل فرمود، با مستندات دینی که یک روزی می‌رسد مردم به خدا فحش می‌دهند، یعنی همهٔ تقصیرها به گردن او می‌افتد و مردم از خدا برائت می‌جویند.

➖نگاه نکن نمازخوان زیاد است، اگر خدا یک هلش بدهد یک زلزله، یک جنگ، یک خشکسالی، یک بی آبی، یک عذاب، همه دست می‌کشند! الان خیال می‌کنی یک و نیم میلیارد نفوس مسلمین جهان، همه خدا را قبول دارند؟ این آمار برای قدیم است، از دین برگشته‌ها جایی ندارند خودشان را نشان بدهند نه می‌توانند تظاهرات کنند و نه رأی بدهند که ما خدا را نمی‌خواهیم.

آخر کار بشر، درماندگی‌ست
حیف و میلش آمده در بندگی‌ست

➖هر چه داریم از بندگی‌مان است، گفت: «عَبْدى اَطِعْنى حَتّى اَجْعَلَكَ مَثَلى» عبادت من کن تا مثل من بشوی! دیدیم آنهایی که عبادت کردند، قشنگ هم عبادت کردند، خالص هم عبادت کردند، نه تنها مثل تو نشدند بلکه شدند مثل یک حیوان که تو با آنها برخورد کردی! نمونه‌اش خود من! من تقویم دین هستم، سی و پنج سال برای این دین خودکشی کردم و عاقبتش این است که الان در خانه‌ نشسته‌ام فلج و با ده‌تا بیماری، همه‌اش هم از خداست، هیچ کس هم مقصر نیست!

سرخ گردیده به این خاک ز بس در جنگ‌ است
ناله‌های همه فرزند غضب از رنج‌ است

 

خدا رفته است سیزده‌بدر

آیا ملتی که در تب نداری می‌سوزد می‌تواند نماز بخواند؟
چگونه کسی که در اعماق عذاب است می‌تواند شکرگزار باشد؟

سوره نساء آیه ۱۴۷ است.
«ما يَفْعَلُ اللهُ بِعَذابِكُمْ اِنْ شَكَرْتُمْ وَ آمَنْتُمْ وَ كانَ اللهُ شاكِراً عَلِيماً» خدا هرگز شما را عذاب نمی‌کند اگر شاکر و سپاسگزار باشید.
آیا مردمی که دچار عذاب و شدائد هستند می‌توانند شاکر خدا باشند؟ آیا ملتی که در تب نداری می‌سوزد می‌تواند نماز بخواند؟ بعد می‌گوید «ما يَفْعَلُ اللهُ بِعَذابِكُمْ» عذاب نخواهید شد «اِنْ شَكَرْتُمْ»!

پس عذاب می‌شویم چون شُکری باقی نمی‌ماند، جایگاهی برای سپاسگزاری وجود ندارد. کسی که دائماً شلاق می‌خورد، نیزه به پهلویش فرو می‌رود و آه و ناله‌اش بلند است چگونه بگوید خدایا دستت درد نکند، ممنونم، متشکرم؟! اگر بگوید، فحش به خدا داده و خدا را مسخره کرده است.

«ما يَفْعَلُ اللهُ بِعَذابِكُمْ اِنْ شَكَرْتُمْ وَ آمَنْتُمْ» چگونه مردم ایمان بیاورند به سیاهی‌هایی که روی سفیدی‌ها نوشته شده و نامش را «قرآن» گذاشته‌اند که خود رسول الله تعجب می‌کند و به اصحابش می‌گوید در آخرالزمان، اشخاصی که به دنبال من هستند مقامشان از شما بالاتر است و آنها اعتراض می‌کنند که ما در رکاب تو بوده‌ایم چگونه ممکن است مسلمانان آخرالزمان از ما بالاتر باشند؟ پیغمبر می‌گوید چون آنها معجزه ندیدند، مرا ندیدند! دقت کنید؛ پیغمبر می‌گوید تنها سیاهی بر سفیدی کاغذ دیده‌اند!

مگر نمی‌گویند قرآن معجزهٔ بزرگ پیامبر است؟ چرا پیامبر در این کلامش نمی‌گوید آنها ایمان به معجزهٔ قرآن می‌آورند؟ می‌گوید اعتقاد پیدا می‌کنند به سیاهی، یعنی مدادی، خودکاری که روی سفیدی کاغذ نوشته شده به نام «آیه» و «سوره».
«وَ آمَنْتُمْ»، ایمان بیاورند؟ انبیاء در ایمان به خدا ماندند، احتجاج کردند و گفتند به ما بنمایان؛ «أَرِني»!

«وَ كانَ اللهُ شاكِراً عَلِيماً» خدا شاکر است و علیم است.
آیا خدا تشکر می‌کند؟ آیا خدا از بندهٔ خود سپاس‌گزاری می‌کند؟ آیا این خلاف صمدیت نیست؟ خدای شاکر یعنی «در محدوده و بند شکر قرار گرفته» که این خلاف صمدیت است. خدا چگونه می‌خواهد شاکر باشد؟ خدای غیبت که معذّب است، شکنجه‌‌گر است، آیا در سپاس او «شکنجه» جایی دارد؟

«وَ كانَ اللهُ شاكِراً عَلِيماً» خدا عالم است، خیلی می‌داند. آیا خدایی که ادیان معرفی کرده‌اند عالم است؟ پس چرا خلق خود را رها کرده است؟ خدا قرار بود که طبیب طبیبان باشد؛ «یَا طَبِیبَ مَنْ لا طَبِیبَ لَهُ»، پس چگونه درد خلق خود را تشخیص نمی‌دهد؟ چگونه نام «شافی» را بر خود گذاشته است؟ آیا خدا شافی است؟ شفا می‌دهد؟ «الَّذی اُنْزِلَ الدَّاءَ اُنْزِلَ الشَّفَاءَ»؟ درد داده آیا شفا داده؟ پس این خیل سرطانی‌ها در بیمارستان‌ها چه می‌کنند؟ و آنهایی که پول درمان ندارند جلوی اهل خانه می‌سوزند و ناله می‌کنند تا بمیرند!

چقدر ما عریضه داریم از بیمارانی که استدعا می‌کنند که از خدا بخواهید ما را بکشد، ما که پول نداریم نسخه بپیچیم و دکتر برویم. تازه آن کسی که دارد به مطبی می‌رود که طبیبش شناختی از درد ندارد و فقط چند فرمول پزشکی را خوانده، چند تئوری را دیده، چند کلاس را سپری کرده اما در برابر یک سرماخوردگی مزمن می‌ماند و می‌گوید این جزء بیماری‌های نادر و کمیاب است. همه چیز در علم پزشکی دارد به مرحلهٔ کمیاب و نایاب می‌رسد! آقای طبیب نشسته‌ای که پول جمع کنی و آن کسی که پول ندارد به ناله‌اش توجه نکنی؟ می‌گویی مشکل خودت هست که نداری برو در خانه بمیر؟ بعد می‌خواهی که آمار خودکشی‌ها بالا نرود؟

چقدر به من عریضه می‌دهند و می‌گویند به خانواده می‌گوییم به ما سم بدهد تا ما راحت بشویم درد نکشیم، قبول نمی‌کند، شما به آنها یک چیزی بگو. اینها دلیل بر تشکر خداست! خدا از چه کسی می‌خواهد تشکر کند؟ از قیامت می‌خواهد تشکر کند؟ قیامتی که وجود ندارد؟! امروز ملت درگیر مشکلات عدیده هستند و خدا این مردم را فراموش کرده، خدا به سیزده‌بدر رفته، خدا قایم شده، حالا می‌خواهید که خدا شاکر علیم باشد؟!

مدت زمان: 9:10

جواب این داد و هوارم چه شد؟

 

 

 

از مجموعه تحریم سخن

چه گویم ز این ملت بی‌ پناه
خدایش بداده جحیمش اله

چه باید کنم با چنین عرض حال
که وجدان بیدار، آتش بگیرد به قال

یا رب تو مزن تیغ بر این فقرنشانت
طاقت ز توان رفت و نیامد فرجاتت

اشکال‌تراشی نکن ای خالق مُرده
مشکل ز تو باشد که خلایق، همه بَرده

ناتوان‌تر از منِ سوخته جان، نامده اينجا
بر درگه همواره ببسته زده در جا

جواب این فغان که در ضرر بود
طناب دار و تیغ و نینوا بود

جمله این اهل زمین آواره‌اند
از سوء قضای این خدا بیچاره‌اند

کثیف آمد چرا این دین و مذهب
که در احکام آن لعن است و اِذهب

جواب این داد و هوارم چه شد؟
پاسخ الله به جز نشر عذابش نشد