برچسب: زور

قدرت، خشونت زاست!

«اِذَا قَدَرْتَ عَلَى عَدُوِّكَ، فَاجْعَلِ الْعَفْوَ عَنْهُ شُكْراً لِلْقُدْرَةِ عَلَيْهِ» هر وقت که بر دشمن دست یافتی او را ببخش!
تاریخ چه می‌گوید؟
در زندگی پیامبر هنگامی که ایشان بر قدرت استیلا پیدا کرد، عفوی دیده نشد. بله، وارد مکه شدند آن هم به حساب اینکه قریشیان در مکه بودند، فامیل‌های دور و نزدیک پیغمبر بودند، پیغمبر گفت: «امروز روز بخشش است»!
ولی آن شخص که رفته بود به پردهٔ کعبه چسبیده بود و دخیل بسته بود، پیغمبر گفت او را بکشید.

حالا او که حالا یا هجو پیغمبر را کرده بود و یا یک نفر از مسلمان‌ها را کشته بود آیا مسئلهٔ او بیشتر مهمتر بود یا ابوسفیان؟ نه تنها ابوسفیان را نکشت بلکه خانه‌اش را سفارت کفار و مشرکین قرار داد و گفت: «هر کس در خانهٔ ابوسفیان بماند، بنشیند و برود در امان است»، بعد آن عده که آمدند چوپان پیغمبر را کشتند و شترهای پیغمبر را دزدیدند و رفتند، همهٔ آنها را گرفت و دست و پای آنها را قطع کرد در حالی‌ که آنها یک نفر را کشته بودند، مگر قرآن نمی‌گوید «النَّفْسَ بِالنَّفْسِ» (مائده ۴۵) یک قتل در برابر یک قتل!

پیامبر دستور داد که چندین نفر را بکشند، آن هم نه اینکه طناب آویزان کنند راحت بشوند، نه، بلکه دست و پایشان را قطع کنند تا جان بدهند و جلوی آفتاب بیندازند. بعد از آن، اصحاب خاص پیغمبر هم خشونت را یاد گرفتند. می‌دانید چطور؟ موقعی که وقت گرفتن بیعت شد یک عده‌ای از خواص آمدند در خانهٔ امیرالمؤمنین بست نشستند و گفتند ما بیعت نمی‌کنیم، بزرگانی بودند مثل طلحه و زبیر و عباس عموی پیغمبر، بعد به خانهٔ علی حمله کردند و خانه را درب و داغون کردند، آنجا چطور این آموزه را یاران پیغمبر نداشتند که «فَاجْعَلِ الْعَفْوَ عَنْهُ شُكْراً لِلْقُدْرَةِ عَلَيْهِ»؟

مدت زمان: 4:57
منبع : نهج البلاغهٔ امیرالمؤمنین حکمت ۱۱ 

این ملّتِ ما روی به الله ندارد


از مجموعه تحریم سخن

میان اعتقاد ماسبق تا فکر امروز
تفاوت از ورود و هم خروجِ خانمان‌سوز

➖هم ورودش زورکی بود «بُعِثْتُ اَنْ اُقَاتِلَکُم»، هم خروجش زورکی است، یعنی اینقدر عدم تطابق نشان داد که ما را خارج کرد.

ای به خشونت شده دربار تو
ناز نکرد این بشرت، لطف تو

➖از دربار الهی فقط خشونت می‌بارد. چقدر خوب است که این اسناد و مدارک را ما از دین درآوردیم، پنهانی‌های مذهب را در دایرةالمعارف اجتماعشان کردیم، تمام احکامی که به بشر ذلت و خفّت و خواری می‌دهد! تمام دستوراتی که از اولش بی‌ احترامی و حرمت شکنی به انسان بود؛ از همان روز اول بعثت «بُعِثْتُ اَنْ اُقَاتِلَکُم» شما را می‌کُشم مگر اینکه بگویید «لَا اِلَه الَّا الله»! آیا این خدا محتاج «لَا اِلَه الَّا الله» من است که اگر نگویم مرا می‌کُشی؟ خاک بر سر این خدا!
➖واقعاً تأسف می‌خورم به خودم که سی و پنج سال مُبلغ این خدا بودم.

این ملّتِ ما روی به الله ندارد
از بس که کلک دیده دگر حال ندارد

آیندهٔ آدمی نگر در خون است
از جنگ و فساد و فقرشان ملموس است

اسلام به ذات خود ندارد حرفی

📎 از مجموعه تحریم سخن

اسم من انسان، ولی حیوان شدم

➖انسان خلق کرده ولی طرز برخوردش با بشر اینطوری است که با جنگلیان است، در اسناد و مدارک دینی که گردآوری کردیم آمده: «دین به ضرب شمشیر و هدایت مردم با شلاق و شمشیر است»!

صداقت ندارد چنین دین و آئین
که ما را کِشد، روز و شب در غمین

اسلام به ذات خود ندارد حرفی
هر منطقِ بی‌ جواب آید مُشتی

از دست یدالله، نیامد به جز این روی خشونت

➖«يَدُ اللهِ فَوْقَ اَيْديهِمْ، دست خدا بالای سرتان است» فقط فایده آن همین است که مریضی، بی‌ پولی، دلواپسی و ناامنی می‌دهد.

انسان نکند وجههٔ خود جانب سیرت

ما و این رحمان بی‌ حاصل نگر
داده‌های وعدهٔ فانی نگر

➖«بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» را بگذار در کوزه آبش را بخور!

عامهٔ مردم نمی‌توانند آفت دین باشند!

– «آفَةُ الدِّينِ ثلاثةٌ: فقيهٌ فاجِرٌ، اِمامٌ جائرٌ و مُجتَهِدٌ جاهِلٌ».

«آفَةُ الدِّينِ ثلاثةٌ» بیماری دین، فساد دین، اُفت دین، خرابی دین و ضایع شدن دین در سه شخص است؛ این سه شخص ربطی به عامهٔ مردم ندارد، بعد حدود برای عامه مردم آمده است، دقت کن، کتک برای عامه مردم آمده است. پیغمبر چه فرمود؟ فرمود: دین به وسیله سه شخصیت می‌میرد: «فقيهٌ فاجِرٌ» کسی که فتوا می‌دهد یعنی محل مراجعه متشرعین است و از او مسئله می‌پرسند. این شخص، فاجر است. یعنی چه؟ طبق فاکتور نظر اهل بیت، فقیه فاجر، فقیه دنیاطلب است، کسی که دنیا را گرفته و آخرت را فروخته و آخرت را وسیله خرید دنیا قرار داده، این فقیهِ فاجر است، باب میل مردم فتوا صادر می‌کند و خلاف آنچه که در دین است.

«اِمامٌ جائرٌ» پیشوایی که آلوده است، فاسق است، فاجر است. این «امام» هم به همه چیز تعلق می‌گیرد، از امام جماعت بگیر برو بالا، منصب امامت متنوع و گسترده است! پیشوای ظالم، زورگو. «و مُجتَهِدٌ جاهِلٌ» کسی که اجتهاد می‌کند در حالی که علمی ندارد. دقت کنید، الآن مجتهد به چه کسی می‌گویند؟ یک بُعد دیگرِ فقیه است، امام هم که این وسط است. خب اینجا مردم عامه و عادی کجا جایگاه دارند؟ هیچ جا. یعنی دین به وسیلهٔ اینها خراب می‌شود نه به وسیلهٔ عامه مردم.

مدت زمان: 4:15
منبع: دیلمی در کتابش آورده، از رسول الله

«کجای دین اسلام اکراه و اجبار ندارد؟»

یکی از آیات معروف قرآن، آیةالکرسی است. در مدح و منقبت این سه آیه که در سوره بقره است بیانات زیادی در اخبار، احادیث و روایات هست. آیه دوم آن با «لَا اِکرَاهَ فِی الدِّینِ» شروع می‌شود. «لَا اِکرَاهَ فِی الدِّینِ» همه جا معروف است. اکراه در دین نیست، در پذیرش دین زور نیست! این از آن عدم تطابق‌هایی است که بقول عوام کلّه آدم سوت می‌کشد. کجای دین اکراه و اجبار ندارد؟ آقای متشرعه شما یک جای آن را بگویید و نشان بدهید. بله یک کارهایی هست مستحب است؛ مستحب، مستحبات یعنی اینکه واجب نیست اگر انجام ندادی کتک ندارد. آن مستحبات هم می‌رود در واحد چیزهای معمولی و پیش پا افتاده که مستحب است مثلاً کفش زرد رنگ باشد، مستحب است، ورود به مستراح با پای چپ باشد، مستحب است، روز پنجشنبه ناخن دست سمت راست را بگیری و روز جمعه ناخن دست چپ را بگیری و از این چیزها، اینها اجبار نیست، این کارها هم که خب چیزی نیست. این «لَا اِکرَاهَ فِی الدِّینِ» یعنی آزادی در اندیشه، ترجمه فارسی «لَا اِکرَاهَ فِی الدِّینِ» این است؛ استقلال در اعتقاد. این کجا هست؟ در واجبات ها، در اصلش است، در اصل دین، در فرع دین. اصل دین که ورود است که یا وارد می‌شوی یا کشته می‌شوی، این نصّ صریح کلام نبوی است «بُعِثْتُ اَنْ اُقَاتِلَکُم» مبعوث شدم که شما را بکشم مگر اینکه بگویید: «لَا اِلَه اِلَّا الله»! از آن اولش زور است، بابا من نمی‌خواهم بگویم «لَا اِلَه اِلَّا الله»، من می‌خواهم بگویم لا اله الا بُت، لا اله الا آن خدایی که عیسی گفت، لا اله الا الله آن خدایی که موسی گفت، لا اله الا آن خدایی که زرتشت گفت. از همان «بای» بسم الله بقول علما، پس گردنی است، لگد پراکنی است، مشت است و آش کشک خاله است، بخاطر اینکه زور می‌رسد زور می‌گوید! Read More

این هم رویه دیگری از ورود به اسلام!

«كُنْتُمْ خَيْرَ اُمَّةٍ اُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ» (١١٠- آل عمران) آیه است پیغمبر تفسیر کرده «خَيْرَ النَّاسِ لِلنَّاسِ تَاْتُونَ بِهِمْ فِي السَّلاَسِلِ فِي اَعْنَاقِهِمْ، حَتَّى يَدْخُلُوا فِي الاِسْلاَمِ». آنها جزء اعمال خوب اسلام است که باید بر تارک زمان نوشت!! ابوهریره در معنای این آیه‌ای که خواندم که آیه می‌گوید «شما بهترین امتی هستید که پدیدار شدید»، می‌گوید منظور از آیه این است که «بهترین مردم برای مردم که آنها را زنجیر در گردن افکنده آوری تا به اسلام وارد شوند». بهترین مردم از کل مردم این است که ناگرویدگان را با غل و زنجیر بکشی تا اسلام بیاورند! آخر در طب النبی است که همین پیغمبر می‌گوید وقتی که اشتها به غذا نداری، غذا نخور چون مریض می‌شوی و غذا هم حیف و میل می‌شود. حالا چه داعی هست که مردم زیر پرچم اسلام بیایند؟ یعنی با این حد با این جور؟ «خَيْرَ النَّاسِ لِلنَّاسِ» بهترین مردم برای بقیهٔ مردم که ایمان نیاورده‌اند. بهترین مردم یعنی مؤمنین. «تَاْتُونَ بِهِمْ فِي السَّلاَسِلِ فِي اَعْنَاقِهِمْ» که بیاورند آهن یا زنجیر به گردن‌ها بیندازند «حَتَّى يَدْخُلُوا فِي الاِسْلاَمِ»؛ این عقبهٔ همان «بُعِثْتُ اَنْ اُقَاتِلَکُم» است. اسلام زورکی نتیجه‌اش چه می‌شود؟ کارشناس باغ می‌گوید که این درخت به درد این منطقه نمی‌خورَد. می‌گوید: نه باید آن را بکاریم. خیلی خب! می‌کاری خشک می‌شود. می‌گوید: من که آبش دادم! می‌گوید: بابا منطقه، استعداد این درخت را ندارد. حالا این مردم معاصر پیغمبر دوست نداشتند آمادگی نداشتند و نمی‌خواستند، با بت، یهودیّت، نصرانیّت و مجوسیّت خو گرفته بودند، وقتی به زور آوردند چه می‌شود؟ «درخت» می‌شود؛ «نفاق و خوارج» و بعد، هم پیغمبر را دامنگیر می‌شود و هم اهل بیتش را اذیت می‌کند.
مدت زمان:5:01
منبع:کتاب صحیح بخاری جلد چهارم صفحه ۲۴۱ حدیث شماره ۴۵۵۷ سوره آل عمران