برچسب: شک

اصلاً سر تا پای ادیان دارای بافت کلاهبرداری و دروغ است!

می‌گوید شک نکن! می‌شود آخر؟ می‌شود امامی که دیده نمی‌شود، حرفش شنیده نمی‌شود، اسم و عنوانش را نباید گفت، کسی او را نمی‌بیند که بگوید دیده‌ام، باید دهانش را گِل گرفت.

«لَا تَشُكَّنَّ» شک نکن! ابراهیم با آن عظمتش شک کرد، «رَبِّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِي الْمَوْتَىٰ قَالَ أَ وَلَمْ تُؤْمِنْ قَالَ بَلَىٰ وَلکِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبِ (٢۶٠ بقره)»، ابراهیم خلیل الرحمان بُت شکن معروف تاریخ ادیان، شک و تردید می‌کند، می‌گوید خدایا قیامتی که می‌گویی کجاست؟ نشان بده! بعد داستان درست می‌کنند که چهار تا پرنده را بگیر بکُش و گوشت‌هایشان را باهم قاطی کن، بعد خدا هر کدام را زنده می‌کند سوای از بدن دیگری! این چیست؟ آخر چه شد؟

اولاً این را چه کسی دیده؟ آیا ابراهیم دیده؟ ابراهیم دروغگو نیست، نه! خب ابراهیم به چه کسی گفته است؟ ابراهیم که «کَانَ اُمَّةً واحدةً»، ابراهیم مرید و پیرو نداشت. ابراهیم به چه کسی گفته، که آن شخص به تاریخ انتقال داده و به ادیان منتقل کرده است؟ به چه کسی گفته است؟

اصلاً سر تا پای ادیان دارای بافت کلاهبرداری و دروغ است! ببین دیگر من دارم از خود ائمه حرف می‌زنم، از دیانت صحبت می‌کنم، مستدرک من مذهب است، آیا می‌تواند کسی بگوید خفه شو؟ آیا به من کسی می‌تواند بگوید؟ متشرع می‌تواند بگوید؟ «خفه شو» یعنی به ائمه گفتی دهانتان را ببندید. چندین هزار سند از مستندات دینی درآوردم و در کتاب دایرةالمعارف ظهور جمع کردم، تمام از اهل بیت، قرآن و حدیث قدسی است.

«لَا تَشُكَّنَّ»، با توبیخ گفته؛ «شک نکنی ها!» شک نکنی به چه؟ که من نیستم؟ خب آخر چطوری شک نکنند؟ مگر با چراغانی، غذا دادن، جشن گرفتن، مسجد درست کردن به نام ایشان، اینها می‌تواند شک مردم را برطرف کند؟ مردم باید ببینند، مکتب ما مکتب ابراهیمی است.

قرآن می‌گوید این مذهب و این دین مربوط به ابراهیم است، کتاب را بخوانید! ابراهيم، بزرگ انبیاء است، پدر انبیاء است، ابراهیم می‌گوید «أَرِنِي»، آیا شیعه حق ندارد به حجة ابن الحسن العسکری بگوید «أَرِنِي»؟

او به خدا گفته، شیعه به نایب خدا نمی‌تواند بگوید «أَرِنِي»؟

مباحث خیلی سنگین است، خدا را شکر کنید که کلاه دین از سرتان برداشته شد. خداوند همهٔ دین باوران را از خواب غفلت بیدار کند‌ و همه بدانند که پشت پرده خبری نیست!

مدت زمان:6:06
منبع:کتاب اصول کافی جلد ۱ صفحه ۵۱۷- ۵۱۸، کتاب الحجة باب مولد الصاحب ۱۲۵ حدیث ۴، از کلمات امام دوازدهم

خدایی که دچار شک و‌ سهو می‌شود،تکلیف زیرمجموعۀ آن معلوم است

از امام رضا سؤال کرد که آیا پیغمبر در نمازش اشتباه می‌کند؟
«فَقَالَ كَذَبُوا» امام رضا گفت دروغ گفتند، «لَعَنَهُمُ اللهُ» لعنتش کرده. خیلی جالب است، این بحث را هم ملحق کنید به مباحثی که دربارهٔ بزرگنمایی پیامبر کرده‌اند و صادر نمودند.

«فَقَالَ كَذَبُوا لَعَنَهُمُ اللهُ» دروغ گفتند، خدا اینها را لعنت کند. «اِنَّ الَّذِي لَا يَسْهُو هُوَ اللهُ الَّذِي لَا اِلَهَ اِلَّا هُوَ».

داریم کم کم وارد تونل می‌شویم، در جاهایی که اسباب بازی و شهربازی است تونل وحشت شنیده‌اید؟ داریم کم کم داخل آن تونل می‌رویم.

امام رضا چه فرمود؟ گفت بابا فقط خدا شک و سهو ندارد. اصلاً گفتن این درست است؟ یعنی باید مثلاً احتمال داد فرض کرد فکر کرد که خدا اشتباه می‌کند؟ بله! مخاطب شما می‌گوید بله! شما می‌گویید به چه دلیل؟ او می‌گوید که به دلیل قانون مهم و محکم ناسخ و منسوخ! حالا بیا و درستش کن.

پیامبر می‌گوید خدا گفت «مشروبات الکلی حلال است، بخورید نوش جانتان»، درست؟ از خودش که نگفت. سال آینده گفت خدا گفته مشروبات الکلی حرام است اگر بخوری به جهنم می‌روی. معنای این چیست؟ تو بگو، متدیّن و متشرع بگوید، یعنی این آقا خدا یادش رفته که پارسال چه گفته است! حقیقت ناسخ و منسوخ همین است‌ و غیر از این نیست، بقیهٔ آن دیگر رنگ کاری، ماستمالی و ماله‌کشی است.

خب امام رضا چه فرمود؟ گفت پیغمبر شک و سهو و اشتباه و فراموشی دارد ولی خدا ندارد، بعد هم ناسخ و منسوخ هم اعلام کرد خدا هم دارد! اصلاً غیر از ناسخ و منسوخ اینکه می‌گوید «اُدْعُونِي اَسْتَجِبْ لَكُمْ» یادش رفته که بابا تو گفتی اُدْعُونِي، اَسْتَجِبْ لَكُم! فراموش کرده، شاید هم دخالت کُتّاب بوده، کُتّابی بزرگوار مثل حضرت مستطاب خلیفهٔ سوم و جناب آقای معاویه عمداً خدا را یکطوری تعریف کردند که مطالبات مردم بالا برود بعد که انجام نشد می‌گویند، یعنی «فِي بَطنِه» این است!

گفت سؤال دوم را کردم و گفتم شیعیان معتقدند که حسین ابن علی کشته نشده «وَ اَنَّهُ اُلْقِيَ شِبْهُهُ عَلَى
حَنْظَلَةَ ابْنِ اَسْعَدَ الشَّامِيِّ» یک کسی شبیه به او شد مثل ابی‌عبدالله او قطعه قطعه شد، او ذرّه ذرّه شد و او نابود شد.

«وَ اَنَّهُ رُفِعَ اِلَى السَّمَاءِ كَمَا رُفِعَ عِيسَى اِبْنُ مَرْيَمَ» او به آسمان رفت.

خب، می‌گوید حسین کشته شد یا نشد؟ یا مشابه او آمد و خدا چیزی برای او درست کرد و خودش را (ابی‌عبدالله را) برد مثل عیسی مسیح که یوسف نجّار هم به قیافه‌ او در آمد و او اعدام شد، او حلق‌آویز شد و عیسی مسیح بالا رفت یعنی به شهر نور رفت.

خب، گفت دلیل اینها چیست؟ دلیلش بامزه است، دلیلش از همان حرف‌هایی است که الآن بحثش بود که خدا گفته یادش رفته چه گفته است.
می‌گوید اینها دلیلشان این آیه است: «وَ لَنْ يَجْعَلَ اللّٰهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلاً» خداوند کافر را بر مؤمن سوار نمی‌کند.

چه چیزهای عجیبی در این قرآن نوشته، واقعاً حضرت عثمان ابن عفان دستش درد نکند، زحمت کشیده، لطف کرده منّت گذاشته. آیه چه می‌گوید؟ می‌گوید که خداوند آنقدر از مؤمن حمایت می‌کند که کافر غلط می‌کند او را اذیّت کند. Read More