برچسب: بروجردی،کاشف توحید بدون مرز

ای خدای کور و کر درمانده‌ایم

از مجموعه تحریم سخن

➖حق داری بگویی که «خدا کور است» چون نمی‌بیند، خلق کرده و احتیاجات اولیه خلقش را به روی دوش خودش گذاشته؛ «لَا تَكِلْنِي اِلَى نَفْسِي طَرْفَةَ عَيْنٍ اَبَداً» مرا به حال خودم وا مگذار! فقط در معنویات نیست که ائمه این را می‌گفتند که «اگر به حال خودمان بگذاری گناه می‌کنم»، در مادیات هست اصلش آن است، یعنی تو اگر کمک نکنی چه کسی بکند؟ همه می‌گویند به ما چه، برو پیش کسی که خلقت کرده، چطور در مشکلات ظاهری همه به بچه می‌گویند برو به بابات بگو، به ما چرا می‌گویی؟ برو به بزرگ فامیل بگو، به من چه که گرفتاری!

عید قربان من است، عید قربان من است

از مجموعه تحریم سخن

گوسفندان، همه آرند چو فریاد بلند
که ز این مسلخ دوران، چه جنایات فکند

➖داستان قربان، قصهٔ انسان‌های بیچاره و بی‌گناه!

این فلاکت‌ها ز جور و ظلم خلقش
عید قربان من است، عید قربان من است

این خلاف وعده‌های ربّ ما
عید قربان من است، عید قربان من است

➖با این آمار باز هم می‌گویی که عید قربان؟ یا می‌گویی قربانگاه تاریخ؟ همه ما را دارند قربانی می‌کنند!

فقر و درد و رنج و غم
عید قربان من است، عید قربان من است

خانه شد قبر و گورم پر ز نی
عید قربان من است، عید قربان من است

وضعِ آشفته من بین که خراب است همه
عید قربان من است، عید قربان من است

این فلاکت‌ها که آمد بهر ما
عید قربان من است، عید قربان من است!

از میان قفسم داد به فریاد به هر ساعاتم

از مجموعه تحریم سخن

مرغ سرکَنده و پَر بر بادم
از میان قفسم داد به فریاد به هر ساعاتم

➖سرم را بریدند و پرم را هم به باد دادند.

دلا بسوز که از بخت خود فغان بکنی
جگر به تابه و عیش و عشرتم فنا بکنی

➖می‌گوید «شما معیشت‌تان از کجا اداره می‌شود»؟ از خدا! خدا خلق کرده باید تأمین کند، آیا می‌کند؟ این آمار مسئولین امر است که می‌گویند «یک سوم ملت ایران زیر خط فقر هستند». زیر خط فقر می‌دانی یعنی چه؟ یعنی پول ندارد اجاره‌خانه بدهد، پول ندارد نسخه‌اش را بپیچد، پول ندارد غذا بخرد. مسئولین، بنده خداها واقعیت را می‌گویند، این آبروی خداست که می‌رود!

انزوا شد خانه‌ام، انفرادی مسکنم

➖در این شرایط، آدم منزوی و خانه‌نشین می‌شود.

چیست این فقر و فلاکت، کاین شده همراه ما
کیست مسئول طبابت، شد مرض درگیر ما

➖ما را رها هم نمی‌کند!
➖طبیب کیست؟ خدا! غنی کیست؟ خدا! چه کسی می‌گوید؟ قرآن!

یادِ تاریخِ ستمکار و خدای مچلم

از مجموعه تحریم سخن

شُکوه و بلندی به یادگار آمد
ز این همه پستی به جار و قال آمد

معارضات را دقت کنید! دین، خدا را چطوری معرفی می‌کند؟ «جَلَّ جَلَالُهُ وَ عَظَّمُ شَأْنُهُ وَ تَقَدَّسَتْ اَسْمَاؤُهُ» این معرفی دین است برای خدا. بعد از یک چنین حاکمی چه درمی‌آید؟ ذلت و نکبت و خفت و خواری ملت! حالا مدام این خدا را بلندش کن! مردم عملش را می‌بینند، کارکردش را می‌بینند، مسئولیتش را می‌بینند. آیا می‌شود به مردم گفت که «نفهمید»؟ نمی‌شود، چون خدا مردم را فهیم آفریده است. آیا به مردم می‌شود گفت شعورتان را پنهان کنید؟ نمی‌شود گفت، شعور خدا داده است، مگر همین قرآن فریاد نمی‌زند «أَ فَلَا تَعْقِلُونَ» «لَا تَشْعُرُونَ» «أَ فَلَا يَتَدَبَّرُونَ».

ملکا نام تو آمد به زبان و جگرم

➖این خطورات من است، شاعر نیستم! وقتی عریضه‌های گرفتاران را می‌بینم ناخواسته اینها به ذهنم می‌آید:

ملکا نام تو آمد به زبان و جگرم
یادِ تاریخِ ستمکار و خدای مچلم

➖هم خدا مچل است و هم ما مچل هستیم! او ما را مسخره کرده و ما هم از او دور می‌شویم. چقدر جالب است که در اسناد دینی داریم «أَ رَایتَ النّاسَ یَخرُجُونَ مِن دینِ اللهِ اَفواجاً»، یا آن یکی درس که رسول خدا فرمود: «روزگاری می‌رسد که مردم به الله فحش می‌دهند»، این روزگار چه زمانی هست؟

عید ما روزی شود کز فقر آثاری نباشد

 

از مجموعه تحریم سخن

عید ما روزی شود کز فقر آثاری نباشد
از تبه کاری و ظلمت، خُلق و خویی هم نباشد

عیدم به تباهی و خسارت
آمد ز خدای لعن و نقمت

عیدت به خرابی و نقاهت
آفت شده از وجود نکبت

➖همهٔ اینها فرازهای عید است.

صدای ملّت مظلوم، طبل نوروز است
که این دعای اجابتِ الله در چنین روز است
➖می‌گوید «صدای دهل از دور خوش است» یا «طبل توخالی» مصداقش عید نوروز است.

سابقهٔ خوشی ز تو ندارم
علاقه‌ای به دین تو ندارم

➖چرا دین محکوم است؟ به خاطر اینکه مذهب است که خدا را مطرح کرده، آن هم با این آب و تاب، با این «آفتابه لگن هفت دست»!
➖دینی که همه‌اش عدم تطابق است و ثبتش با سند نمی‌خواند!

از غربت مستضعف، نوروز شده مشکی
تا پرچم مضطر بین، فقدان همه نیکی

این عمو نوروز ما، چون طبل تو خالی شده

از مجموعه تحریم سخن

این عمو نوروز ما، چون طبل تو خالی شده
او شعار از گُل دهد، این سفره‌ها خالی شده

این مردم ما عید به لبخند ندارند
از کثرت ظلم ازلی رنگ ندارند

هزاران عید آمد بهر انسان
ولٰكن تلخی تقدیر، اذهان

➖تاریخ را ورق بزن، کدام عید بوده که جامعه را خوشحال و خوشبخت کرد؟ ممکن است که یک دقیقه، یک ساعت، یک روز، یک هفته، یک ماه، یک سال خوشحال بشود، ممکن است با نوار جوک خوشحال بشود بخندد، با یک ترانه حالش عوض بشود ولی عمومی نیست دوام ندارد چون واقعیّت ندارد.

ما همه نوروزیان باطلیم
از غم ایّام خود، در حیرتیم

➖می‌دانی الآن چقدر خانواده‌‌ها هستند، چقدر زیاد، که زانوی غم بغل گرفته‌اند، مشکلات بسیار!

ای وای که نوروز شده خاکِ سر ما
این دربه در قرن نگر، داد، نی ما

تَقّش در اومد خدا و دینش

از مجموعه تحریم سخن

ببین خدای تو، جلّاد مردم است
آورده و به نیزار ذلّت است

افتاده به زنجیر بلا ملّت ایران
هر دم بزند ناله و رفتش همه ایمان

در خیابان خدا چادر زدم
توی هر میدان که بینی نِق زدم

➖زلزله که می‌آید چادر باید بزنی، دیگر چه کسی چادر می‌زند؟ اجاره‌نشین‌، ندارد که بدهد. آقا، پول پیش دو برابر شده چکار کند! زیرخاکی دارد؟ عتیقه دارد؟ از کجا بیاورد؟ بعد دین می‌گوید «ازدواج کنید بچه بیاورید»!

ای خدای هم لطیف و مهربان
خلق ایرانی، اسیر فقر و غم آمد عیان

➖به به! واقعاً این به خدا می‌خورد؛ «آفتابه لگن هفت دست اما شام و ناهار هیچی»!

تَقّش در اومد خدا و دینش
مُضمحل شده مذهب و کیشِش

➖«تَقّش در اومد» برویم در زبان عوام!
یعنی آنقدر کفگیر به دیگ زدند که از آنطرف سوراخ شد! هزاران سال است بلکه ده‌ها هزار سال است که دروغ به خُرد مردم می‌دهند به نام خدا!

خدایم بگفتا که من چون کفیلم
بر این بندگان زمین خورده، همچون وکیلم

➖هم اسمش «کفیل» است هم «وکیل»، اما در عالم رؤیا!

ولٰکن عرایض هوا می‌رود

➖جواب آن بند قبلی است، «خدا وکیل است، کفیل است؟»، بله!
➖ یعنی هر چه داد می‌زنی، عریضه می‌دهی، التماس می‌کنی باد هوا است.

ولٰکن عرایض هوا می‌رود
به این شکوه‌ها یک عزا می‌رود

➖آخر این شکوه‌ها چیست؟ یا خودکشی است یا سرطان است، پول که نداری باید همینطوری مانند شمع بسوزی، ناله کنی و فریادت دربیاید!

این همه سختی نگر از دین شده
هم فشار و رنج و بی‌ باکی شده

این ملتِ گرفتار، دائم به رنج و دردند
از این خدای بی‌ رحم، در التهاب و زجرند

ای وای که الله، خطرناک شده

📎 از مجموعه تحریم سخن

ای خدای بی‌ مرام و سنگدل
می‌کُشی این بندگانت را به ذل

➖ همه را به ذلت کشاندی.

ای که الله‌ات شده دیکتاتوری

➖ سال‌ها به ما خوراندند که «خدا عادل است»، حالا غیر از اینکه اصلاً نمی‌تواند خدا عادل باشد چون بحث عدل را زیاد کردیم که یک صفت بازدارنده از ظلم است.
«خدا عادل است» یعنی یک چیزی جلوی او را گرفته تا ظلم نکند، خب این به چه دردی می‌خورد؟ این چه خدایی است؟ بعد، عدلش هم همین است دیگر؛ فقر عدل اوست، بیماری عدل اوست، روان‌پریشی عدل اوست.

این ملّتِ بیچاره، طرفدار ندارد
از ظلمِ خدای ازلی، حال ندارد

– تمام عمر از ظلم این خدا بگوییم‌، کم گفتیم!

مردم ایران همه آزرده‌اند
از فشار این خدا، درمانده‌اند

ای وای که الله، خطرناک شده
در کوفتنِ این بشرش، هار شده

– بگویید، هرچه دلتان می‌خواهد به این خدا بگویید، به جای رجم شیطان باید رجم خدایی کرد که دروغ گفته! اینهمه در قرآن وعده داده و از آن بدتر این است که ما را ناخواسته به دنیا آورده، صدای همه روی این قضیه بلند است که مگر ما می‌خواستیم در این دنیا بیاییم؟ برای چه ما را آوردی؟

افتاده به زنجیر بلا، ملّتِ ایران

📎 از مجموعه تحریم سخن

گر که این ملت شد اسیر دیو دون
این همان خشم خدای اندرون!

➖ همین که می‌گوید «خدا در دل‌های شکسته است»، عجب بچه‌بازیی! عجب بازیچه‌هایی! این دفعه که سر قبور اموات‌تان رفتید بگویید ای بیچاره‌ها، ای ضرر کرده‌ها!

این همه حاجات ما برعکس‌مان
داد و فریاد همه سرکوب‌مان

ای خدای بی‌ مرام و سنگدل
می‌کُشی این بندگانت را به ذل

➖ همه را به ذلت کشاندی.

ما همه مستضعفان، مضطر شدیم
از سر اشرار تو ناقص شدیم

➖ اشرار را به جان مردم انداختی.

افتاده به زنجیر بلا، ملّتِ ایران
دولّا شده این قد و قوار از یَدِ دیوان

➖ «دیوان شعر خدا بس دیدنی‌ست» یعنی همان مرثیه‌ای که برای بشریّت، در طول ده‌ها هزار سال خوانده می‌شود.

معجزه می‌کند خدا، در پی این ذکر و دعا

➖ عجب معجزاتی است!

دل ببرد ظواهرش، قلب بسوزد این ادا

➖ دعاها شده ادا و اطوار خدا! این کاتب پدر بیامرز عمداً این «اُدْعُونِي اَسْتَجِبْ لَكُمْ» را در قرآن گذاشته که این‌ پرچم ورودی شده و هر کس وارد اعتقادات توحیدی می‌شود اول این را تست می‌کند مثل تست کرونا!

ای که گفتی به عبادت، که غفوریّ و رحیمی
چو به لطفت بزدی پا، نه عفوّی، نه کریمی

➖ «چو به لطفت بزدی پا»، پا زدی؟ به تمام این منقولات ادیان پشت پا زدی!

پشته از کشته تو کردی ای خدا

📎 از مجموعه تحریم سخن

چه گویم از این ظلم الله، آمد به سر
که باعث شده آدمی می‌شود جان به سر

➖این مردم را جان به سر کردی، بیچاره کردی.

ضارب مسکین و مضطر گشته‌ای، پس کو خدا

➖ زدی همه را گدا کردی، فقیر کردی، مضطر، مستأصل، مغرم و محروم کردی، پس کو خدا؟ همه مردم در مشکلاتشان دنبال خدا می‌گردند که این خدا کجاست، خدایی که ادیان و مذاهب برای سواره گیری از مردم آوردند.
➖ همه می‌گویند «پس کو خدا؟» مگر این بشر صاحب ندارد که هر کس رسید اینطوری یکی بر سرش بزند؟

چرا آفریدی بشر را که داغش کنی؟

➖ به نام حق خدای ادیان را در دادگاه وجدان محاکمه می‌کنیم.

نیاشام خون وجودش، که اخسأ کنی!

خرج راهم کرده‌ای با خشمِ خود
بی‌ قرارم کرده‌ای با کذبِ خود

➖ آن وقت در فرهنگ دینی می‌گوید دروغ بدترین گناه است، خود خدای شما دروغ می‌گوید، «ادْعُونِی اَسْتَجِب لَکُم» یک دروغ شاخ‌دار است، یک جوک سال است.

جار بزن جارچی، خالقِ ما غافل است

➖ تمام سلول‌های بدن بشر روی این مسئله اذعان می‌کند.

داد بزن بینوا، عادلِ ما ظالم است

➖ «خدا عادل است»، اینطوری بندگان خودش را نابود می‌کند عادل است؟

چرا از خاک سرد و ساکتی چون ما بیامد آدمی فانا

مگر بیکار بودی صانعا، آورده‌ای انسان به این بیغوله‌ٔ تنها