برچسب: بروجردی

تاریخ که دست‌بردار نیست،همه جا میز محاکمه را پهن می‌کند.

ابراهیم ابن سعد می‌گوید: «قُلْتُ لِلصَّادِقِ تَقْدِرُ اَنْ تُمْسِكَ الشَّمْسَ بِيَدِكَ؟» گفت به امام صادق گفتم که آیا می‌توانی خورشید را با دست خودت نگه داری؟ حالا یک عده به اینها می‌گویند غُلات یعنی آنهایی که زیاده‌روی کردند ولی گاهی خود رجال ظهوری می‌گفتند دیگر، از امیرالمومنین هست که می‌گوید «من زنده می‌کنم می‌میرانم، روزی می‌دهم و قطع می‌کنم». می‌گوید به امام صادق گفتم آیا شما صاحب معجزه هستی، شما تافتهٔ جدا بافته‌ای، شما خلیفهٔ خدا هستی؟ پس یک چیزی نشان بده یک چیز مهم و بزرگ نه اینکه مثلاً یک نخ را بیندازی تبدیل به مار بشود، خورشید را با دست خودت نگه دار که حرکت نکند. دقت کنید طرف چالش بزرگی ایجاد کرده است؛ «تَقْدِرُ اَنْ تُمْسِكَ الشَّمْسَ بِيَدِكَ؟» نمی‌گوید به اراده‌ات، نمی‌گوید به نگاهت، می‌گوید با دست، یعنی امام صادق باید آنقدر یا بزرگ بشود دراز بشود تا دستش به خورشید برسد یا اینکه پرواز کند، یکی از این دوتا! که خورشید را نگه دارد چون نگه داشتن خورشید در طبیعت تبعات دارد. «فَقَالَ: لَوْ شِئْتُ لَحَجَبْتُهَا عَنْكَ» امام صادق فرمود اگر بخواهم آن را از تو می‌پوشانم، یعنی کورَش می‌کنم، این خیلی مهمتر است؛ «خورشید را خاموش کرد». «فَقُلْتُ: اِفْعَلْ» ابراهیم ابن سعد گفت انجام بده! «قَالَ: فَرَأَيْتُهُ قَدَ جَرَّهَا كَمَا تُجَرُّ الدَّابَّةُ بِعِنَانِهَا، وَاسْوَدَّتْ وَ اِنْكَسَفَتْ وَ ذَلِكَ بِعَيْنِ اَهْلِ الْمَدِينَةِ كُلِّهِمْ حَتَّى رَدَّهَا» می‌گوید که دیدم آن حضرت همانطوری که انسان افسار مرکبش را می‌گیرد می‌کشد همینطوری خورشید را کشان کشان کشاند، بعد هم فوتش کرد خورشید خاموش شد. تاریخ که دست‌بردار نیست، همه جا میز محاکمه را پهن می‌کند. تاریخ می‌گوید که «سَلَّمْنَا» بله امام صادق این کار را کرد، بقول چه کسی؟ بقول ابراهیم ابن سعد. ابراهیم ابن سعد کیست؟ یکی از حواریون است. خیلی خب، ولی اینجا که می‌گوید همهٔ اهل مدینه شاهد بودند مهم است «وَ ذَلِكَ بِعَيْنِ اَهْلِ الْمَدِينَةِ كُلِّهِمْ حَتَّى رَدَّهَا». خب، ائمه در مدینه دشمن ندارند؟ بله دارند، هم مهاجر و هم انصار، اگر دشمن اهل بیت نبودند خب بعد از شهادت نبوی به علی رأی می‌دادند، آنها چطور دیدند و ایمان نیاوردند؟ اینها مسئله است ها! بزرگان از اصحاب نبوی که با امیرالمؤمنین بیعت نکردند یا بیعت کردند و شکستند و جنگیدند، بچه‌های آنها آنجا زندگی می‌کردند، دیدند و ایمان نیاوردند؟! آخر چنین چیزی می‌شود؟
مدت زمان:6:49
منبع:کتاب صحیفة الابرار جلد نهم صفحه ۲۲۵ حدیث ۵۸، کتاب مدینة المعاجز اثر سید توبلی جلد ۵ صفحه ۲۱۵- ۲۱۶ حدیث ۱۵۷۷، کتاب دلائل الامامة اثر طبری صفحه ۲۴۹ حدیث ۱۶۹‌ 

این صدای ملّتِ دربند توست!

این صدای ملّت دربند توست میهنش خشک و عطش از آنِ توست بار دیگر در خشکسالی آبروی دین رفت؛ در کرونا یک قسمت و در خشکسالی هم یک قسمت! یکی از معجزات اسلام که همیشه زبان متشرعین در حقانیّت این دین بلند و دراز بوده نماز استسقاء بوده؛ نماز باران! یعنی یک نفر در مناطق نفرین شده بدون آب ایران پیدا نمی‌شود نماز باران بخواند؟ این صدای العطش، از مردم است ناله‌های میهنِ دردآور است —————————— هی تو می‌گویی خدایت رازق است آقای متشرع! بچه بیاور خدا نانش را می‌دهد، ازدواج کن خدا پولش را می‌دهد، می‌دانی از آن ازدواج کرده‌ها‌ چقدرشان باقی ماندند؟ همه برای طلاق رفتند، فقط بخاطر اینکه مشکل مالی دارند، فقط! چه کسی در این قضیه مسئول و متهم و مجرم است؟ خداست، خودش دارد می‌گوید من شما را گدا، بدبخت و تهیدست آفریدم «یَا اَیُّهَا النَّاس اَنتُمُ الفُقَراءُ اِلَی الله». هی تو می‌گویی، خدایت رازق است رزق او آمد پیاپی بر غمت

بگو «لا اله الا الله» تا دست از سرت بردارم وگرنه ……

«أَلَا وَ اِنَّ رَبِّي أَمَرَنِي» بدانید که ربّ من امر کرد «اَنْ اُقَاتِلَ النَّاسَ». می‌گوید «بُعِثْتُ اَنْ اُقَاتِلَکم»، اینجا اسم ربّ را آورده. این «رب» کیست؟ دقت کنید! ربّ آن است که آدمی را پرورش می‌دهد؛ ابتدائاً در مغز، عقل، فکر، ذهن، حافظه و سپس در اعضای بدن تسرّی می‌دهد، یعنی بالقوه، بالفعل. حالا این ربّ کیست که پیغمبر را امر کرد؟ درس چند روز قبل را یادت هست که پیغمبر گفت جن به من امر می‌کند، جبرائیل هم امر می‌کند، یادت هست؟ درست است؟ حالا ما از کجا جدا کنیم که «اَنْ اُقَاتِلَ النَّاسَ، مردم را بکش»، حرف جن است یا جبرائیل است؟ از کجا بدانیم؟ حالا یک بحث هم اینکه از کجا بدانیم جبرائیل امین است، روح‌الامین است، روح‌القدس است (چندتا اسم دارد) یا دحیة ابن خلیفه کلبی است، از کجا بدانیم؟ مگر عالم؛ عالم تشکیک و تردید نیست؟ عالم، احتمالات نیست؟ عالم، نسبیّت نیست؟ خب یک ربّی آمده به پیغمبر گفته مردم را بکش «أَلَا وَ اِنَّ رَبِّي أَمَرَنِي اَنْ اُقَاتِلَ النَّاسَ حَتَّى يَقُولُوا لَا اِلَهَ اِلَّا الله». وقتی گفتند «لا اله الا الله» آنها را نکش. برای یک کلمه آدم بکشی؟ ای وای! دلم برای مظلومیّت رسول‌ الله می‌سوزد که چطوری الهامات، او را در چه میادین خطرناکی قرار داده است که نفْس بشر هرگز او را نمی‌بخشد، بخاطر یک کلمه بگو «لا اله الا الله» تا تو را نکشم. نمی‌گویی؟ یالّا سرت را جدا می‌کنم. یعنی بشر اینقدر بدبخت است، انسان اینقدر بی‌ ارزش است، آدمی اینقدر تنزّل مقام کرده است. خب، حالا جلوتر برویم، «فَاِذَا قَالُوهَا اعَتصَمُوا مِنِّي دِمَاءَهُمْ وَ اَمْوَالَهُمْ». اصلاً این عنوان خیلی خجالت‌آور است در عین اینکه تمام وجودم به پیغمبر احترام می‌کند، می‌گوید اگر گفتید «لا اله الا الله» من دیگر با شما کاری ندارم، اعتصام پیدا می‌کنید و خون شما را نمی‌ریزم. آیا این حرف درخور یک پیغمبر است یا درخور یک شاه است؟ یک پادشاه، یک سیاستمدار، یک حاکم، یک خلیفه، یک امیر، یک امپراتور و یک رئیس، این حرف را می‌زند که اگر این را گفتی من دیگر تو را نمی‌کُشم! «اعَتصَمُوا مِنِّي دِمَاءَهُمْ وَ اَمْوَالَهُمْ» یعنی کار پیغمبر شده قصّابی! می‌گویی «لا اله الا الله» یا تو را بکُشم؟ قصاب به گوسفند چه می‌گوید؟ زبان حال قصّاب این است که من باید تو را بکُشم چون تو غذای مردم هستی! حالا اینجا دقت کن! می‌گوید من تو را می‌کُشم و اگر گفتی «لا اله الا الله» من دست از سرت برمی‌دارم و اگر نگفتی، عصمت نسبت به من نداری یعنی هر لحظه به سر وقتت یورش می‌آورم. چند روز قبل بحث داشتیم یادت هست؟ گفت: «یا رسول الله نیمه شب که حمله می‌کنیم همه در خواب هستند، بچه‌ها را می‌کُشیم، زنان را اسیر می‌کنیم و مردانِ در خواب را از دم شمشیر می‌گذرانیم، آیا صلاح هست»؟ پیغمبر فرمود: بله صلاح هست! «تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل» این بحث‌ها خیلی حساس و خطرناک است. یادتان باشد حرمت ائمه و پیامبر حفظ بشود چون ما با اینها کاری نداریم، اینها را مظلومین تاریخ می‌دانیم بلکه ما با آن بالاتر از اینها کار داریم.
مدت زمان:7:05
منبع:کتاب مدینة البلاغة جلد ۱ صفحه ۲۶۲. کتاب بحارالانوار جلد ٣٧ صفحه ١١٣، کتاب کنزالعمال جلد ١ صفحه ٨٧ و ۸۸، کتاب العامة و الخاصة بطرق عدیدة (الأنصاري)، کتاب عوالی اللآلی جلد ۱ صفحه ۲۳۸، کتاب مسند احمد جلد ۱ صفحه ۱۱، کتاب صحیح البخاری جلد ۱ صفحه ۱۱، کتاب صحیح مسلم جلد ۱ صفحه ۳۹،‌ از رسول.

سلاخ ازل را نه تو بینیّ و نه من

قربان شده و قرب بیامد به در من
از باب تقرّب بنگر بخت بیامد به سرِ من

– عید قربان است؟ بشر مدت‌هاست قربانی شده؛ قربانی فقر، بیماری، عداوت، جنگ، وحشت، ناراحتی!

– یعنی این واقعیت خلقت است که حالا برعکس آن هستیم.

تا کِی بزنی عبد غریبت؟

– برای زندانی حکم می‌برند می‌گویند اینقدر زندان و بعدش آزاد هستی ولی بشر آزادی ندارد، کلاً از تولدش تا مرگش در زندان فقر، غم، غصّه، مشکلات و معضلات زندگی است.

تا کی بزنی عبد غریبت؟
حیف آمده از آن همه لطفت

– این همه آیات در لطف، کرم، مغفرت، رفاقت، شفقت و دوستیِ خدا را جمع کن ببر به خواربار فروش بگو اینها را چند می‌خری؟ می‌گوید هیچی! می‌گوید اگر ارزش داشت که نمی‌فروختی، به دردت نمی‌خورد که آوردی.

قصّاب اجل را نه تو بینیّ و نه من
این خنجر سوزان، نه تو بینیّ و نه من

– این عیدی عید قربان است:

سلاخ ازل را نه تو بینیّ و نه من
این ظلمت دل را نه تو بینیّ و نه من

سرمایهٔ بزرگ ادیان و مذاهب، قیامت است!

پیامبر فرمود: «اِنَّ الْعَرَقَ يَوْم الْقِيَامَة لَيَذْهَبُ فِي الاَرْضِ سَبْعِينَ بَاعاً» می‌گوید که در شکنجه، عرق زندانیان درمی‌آید یعنی آب بدنشان دیگر! بعد اینجا می‌گوید: در زمین! «يَوْم الْقِيَامَة» با «فِي الاَرْضِ» معارض است، در قیامت زمین وجود ندارد، زمین مال دنیاست و آنجا آخرت است البته به تعبیر دین.

«اِنَّ الْعَرَقَ يَوْم الْقِيَامَة لَيَذْهَبُ فِي الاَرْضِ سَبْعِينَ بَاعاً» عرق به اندازه هفتاد نفر بالا می‌آید، یعنی از طوفان نوح هم بدتر است منتها آن آب بود و این عرق است.

«وَ اِنَّهُ لَيَبْلُغْ اِلَى اَفْوَاهِ النَّاسِ، اَوْ اِلَى آذَانِهِم» می‌گوید بر انسان تا به اندازه دهان بالا خواهد آمد. ببینید چند تا معارض دارد:
➖ یکی این است که می‌گوید «هفتاد نفر»، حالا مثلاً هفتاد تا یک متر و نیم، قد انسان را در نظر بگیرید، هفتاد تا یک متر و نیم چقدر می‌شود؟ خیلی می‌شود. بعد اینجا می‌گوید که «این عرق تا اندازه گوش مردم می‌رسد»، این هفتادتا آدم یک و نیم متری یعنی هفتاد تا یک و نیم متر وقتی که هست دیگر نیاز نیست که بگویی به اندازه گوش می‌آید! اینجا می‌گوید «عرق‌آب به اندازه گوش‌های مردم، زمین را احاطه می‌کند» در حالی که قبل از آن یک چیز دیگر گفت.

مسئولیّت انبیاء در باب قیامت؛ در بیانش، توجیهش، تعریف و توضیحش خیلی زیاد بود چون هر چه هست قیامت است و اینجا هیچ چیزی نیست.
اینجا می‌خواهی از مردم کولی بگیری؛ می‌گویی «می‌روی بهشت» و این رفت تا قیامت!
می‌خواهی بروی جبهه جنگ کنی؛ می‌گوید «جهاد واجب است اگر نروی به جهنم می‌روی». Read More

این کشور ما مهد خسارت ز خدا شد!

سقای لب تشنگان، خدا بود، خدا بود!

– به به به! ببین چقدر قشنگ داریم با او حرف می‌زنیم، او که نیست گوش بدهد.

سقای لب تشنگان، خدا بود خدا بود
پشت و پناه انسان، خدا بود خدا بود

– این که می‌گوید «بود» و نمی‌گوید «هست» بخاطر اینکه در قرار و مدارهای روز اول قرار بود خدا سقای بشریت باشد و به او آب حیات بدهد، حالا آب معمولی هم ندارند بخورند آب حیات پیشکشت.

کفیل این آدمی خدا بود خدا بود
کلید این قفس‌ها، به دست این خدا بود خدا بود
سینهٔ سوزان ما به فرمان خدا بود خدا بود

بیا و نماز باران بخوان تو ای مهدی

– سلام بر امام دوازدهم حجت ابن الحسن العسکری، واقعاً ایشان قحطسالی را می‌بیند و کاری نمی‌کند؟ ها؟ اینجا مرکز شیعه است، معصوم چهاردهم برای اینجاست و دارد می‌بیند.

– شریعت می‌گوید که امام دوازدهم حضور ندارد ولی مثل آفتاب پشت ابر است وجود دارد، باز آفتاب اگر پشت ابر باشد روشن می‌کند و حرارت می‌دهد.

بیا و نماز باران بخوان تو ای مهدی
کزین فضای غضب جهان شده پُتکی

– چه کسی حریف غضب خدا می‌شود؟ اهل بیت؟ نه بابا خودشان آنقدر خدا بر سرشان پتک زد. پس چه کسی؟ تنها جوابی که تاریخ می‌دهد این است که «بِسْم الله الرَّحْمَن الرَّحیم» کلاً بی‌ریشه است.

به استثقاء ما باران رمیده

– اگر نماز باران هم بخوانیم باران فرار می‌کند و می‌رود در کشور دیگر می‌ریزد، خدا یک چنین خشمی بر این ملت کرده است!

به استثقاء ما باران رمیده
به این خشکی نگر آدم خمیده

این کشور ما مهد خسارت ز خدا شد

– بیخودی پاچه کسی را نگیری، دامن کسی را نگیر، بشریّت یک مقصر را می‌شناسد و آن هم خداست! شکایت اولیه‌اش این است که اصلاً برای چه ما را به وجود آوردی؟ بعد گلایه می‌کند که حالا که آوردی چرا درب باغ سبز نشان دادی، همه را فریب دادی «وَاللهُ هُوَ الْغَنِىُّ الْحَمِید»!

این کشور ما مهد خسارت ز خدا شد
از کثرت خشمش بنگر کرب و بلا شد

– طرف می‌گوید من می‌خواهم به کربلا بروم، می‌خواهی به کربلا بروی آنجا در آن آیینه‌ کاری‌هایی که در حرم است خودت را یک برانداز کن و ببین چقدر بدبخت هستی! خدا به امام حسین رحم نکرد می‌خواهد به تو رحم کند که بروی کنار مرقدش؟ بله؟

 

خودکشی می‌کند این ملّت مظلوم چرا؟

اعصاب همه را خُرد تو کردی
احساس بشر هَدْم تو کردی

خودکشی می‌کند این ملّتِ مظلوم چرا؟

– جوان مملکت چرا دست به کارهای خطرناک می‌زند؟

خودکشی می‌کند این ملّتِ مظلوم چرا؟
درد و رنجش به وفور آمد و یک دشتِ بلا

– می‌داند که سرقت کند او را می‌گیرند، اما می‌کند! می‌داند که آدم بکشد کشته می‌شود، اما می‌کند! می‌داند مواد مخدر جابجا کند جرمش اعدام است، می‌داند، چرا اینطوری است؟

خودکشی می‌کند این ملّتِ مظلوم چرا؟
درد و رنجش به وفور آمد و یک دشتِ بلا

– به خاطر اینکه در بلاخانه به دنیا آمده، کربلا اسم شهر که نیست مربوط به امام حسین بشود، نه! کربلا مجموعه کرهٔ زمین است، بلا از این بدتر که خدا شیر آب را به روی مردم بسته است.

زندگی را تو نگر شعبه شده از نیزار
که به این آدم بدبخت رسیدست ضرار
Read More

خوشبختی در ادبیّات دینی بسی اسفبار است!

پیغمبر فرمود: هر کس که ازدواج کند نیمی از خوشبختی به او داده خواهد شد. به به، واقعاً، درب باغ سبز نشان داده که بیایید ازدواج کنید! ای کاش یک رفراندوم بود که آیا مردم از ازدواج خودشان راضی هستند یا نیستند؟ بعد می‌فهمیدی که چه خبر است.

تو خیال می‌کنی آمار طلاق همین است؟ نه، خیلی‌ها مشکل دارند طلاق نمی‌دهند، خیلی‌ها برای بچه‌هایشان نگران هستند طلاق نمی‌دهند، خیلی‌ها جایی ندارند، کجا بروند؟ طلاق نمی‌گیرند.

«مَنْ تَزَوَّجَ فَقَدْ اُعْطِيَ نِصْفَ السَّعَادَةِ» هر کس ازدواج کرد خدا به او نیمی از سعادت را می‌دهد.
سعادت یعنی خوشبختی، آیا ندیدی به این و آن می‌گویی «خوش به سعادتت» یعنی سعادتت برای تو خوشحال کننده است. حالا مردمی که ندارند و در ابتدائیات زندگی مانده‌اند یا رسول الله در عهد خودت هم که فقر زیاد بود و کسی هم که خوشبخت نبود. ببینم در زمان پیغمبر کسی زنش را طلاق نمی‌داد؟ ها؟ اگر طلاق رایج نبود که پیغمبر حکم طلاق را نمی‌آورد پس آنجا طلاق رایج بوده، چرا طلاق می‌گیرند؟ ببینم اگر ازدواج خوشبختی است طرف دیوانه است که این خوشبختی را ترک کند و طلاق بگیرد؟ ها؟ یا اصلاً ازدواج نکند؟

الان نسل جوان در باب ازدواج متحیّر هستند و به سرنوشت معترض هستند، حالا بگذریم از اینکه یک دختر و پسری عاشق هم می‌شوند، در حالیکه من آنقدر عریضه دارم که همین عشّاق پدر همدیگر را درمی‌آوردند و به خون هم تشنه بودند، عشق مال یک روز، یک هفته، یک ماه و چند سال است، زندگی خشن است. بعضی‌ها می‌آیند با من مشورت می‌کنند، دختران کم سن زیر بیست سال متأسفانه با دیدن بعضی فیلم‌ها تحریک می‌شوند و می‌خواهند ازدواج کنند خیال می‌کنند فقط همین مسئله جنسی مطرح است بعد که در کانون خانواده می‌روند کمرشان می‌شکند، می‌فهمند که چقدر زندگی خشن است!

حالا این را یادت نرود یادگاری از رسول الله است؛ «مَنْ تَزَوَّجَ فَقَدْ اُعْطِيَ نِصْفَ السَّعَادَةِ» هر کس ازدواج کرد نیمی از سعادت را دریافت کرده، حتماً نیم
دیگرش هم دین است دیگر، ها؟ بله، هر دو خوشبختی آورده ماشاءالله هزار ماشاءالله، هم دین مردم را خوشبخت کرده و هم ازدواج.

مدت زمان:4:41
منبع:کتاب مستدرک الوسائل جلد ۱۴ صفحه ۱۵۴ و ایضاً قطب راوندی در کتاب لبّ اللّباب از رسول اکرم 

انکار انبیاء در رسالتشان با بی‌دین خواندن پیروانشان صورت می‌گیرد، چگونه به یک پیامبری احترام می‌کنیم و از طرفدارانش انتقام می‌گیریم؟

امام باقر فرمود: «مَنْ جَحَدَ نَبِيّاً مُرْسَلاً نُبُوَّتَهُ وَ كَذَّبَهُ فَدَمُهُ مُبَاحٌ» هر کس مقابله کند با پیغمبری که مرسل هست؛ «نبیِّ مرسل»! دو قبضه است.
«نبی» زیاد است و «مرسل» کم است، نبی یعنی خبر می‌دهد.

یکصد و بیست و چهار هزار پیغمبر بوده که همه اینها نبی بودند و مرسلش پنج‌تا بوده؛ صاحبان کتاب مستقل و شریعت پابرجا بودند، «مَنْ جَحَدَ نَبِيّاً مُرْسَلاً نُبُوَّتَهُ وَ كَذَّبَهُ».

قرآن هم که می‌گوید: «لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ اَحَدٍ مِنْ رُّسُلِهِ» فرقی بین آنها نیست. حالا الان آیا پیروان ادیان و مذاهب دیگر در ارائه دین خودشان آزاد هستند یا نه؟
جنگی که پیامبر در آغاز اسلام کرد یک قسمت مهم آن با پیروان ادیان بود، همه‌اش مشرک، بت‌پرست و کافر نبود بلکه مسحیّت، یهودیّت و زرتشتیَّت هم بود. ایران زرتشتی بود و بقیه کشورها مسيحی و یهودی بودند.

آن وقت چگونه می‌شد که هم مقابله با اینها گناه نابخشودنی و جزای آن هم اعدام «فَدَمُهُ مُبَاحٌ» باشد و هم اینکه پیروان آنها امنیّت نداشته باشند و با شمشیر بالای سرشان حاضر بشوند که «اَسْلِمْ تُسْلَم»!

مدت زمان:5:18
منبع:کتاب من لایَحضره‌الفقیه از شیخ صدوق جلد ۴ صفحه ١٠۴ و کتاب وسائل‌ الشیعه از شیخ حرّ عاملی جلد ۲۸ صفحه ٣٢٣، از امام باقر 

آیا سفر معراج پیامبر زمینی بوده یا سماوی؟

می‌گوید: «قَالَ النَّبِيُّ لَمَّا اُسْرِيَ بِي مَرَرْتُ بِمَوْضِعِ مَسْجِدِ الْكُوفَةِ»، این کالبدشکافی معراج پیغمبر است. «وَ اَنَا عَلَى الْبُرَاقِ» پیغمبر می‌گوید من سوار بُراق شدم. براق را خودشان توضیح دادند که یک نوع الاغی بوده که هیکلش بین الاغ و اسب است، شاید قاطر بشود.

حالا اولاً سؤال این است که:
چطور جبرائیل پر می‌زند می‌رود بالا بعد پیغمبر باید سوار یک حیوان بشود؟ این یک سوال.

دوم اینکه سِیْر پیغمبر در بالای زمین بوده نه در آسمان‌ها، یکی از ادلّه‌اش همین است؛ «مَرَرْتُ بِمَوْضِعِ مَسْجِدِ الْكُوفَةِ» رسیدم به مسجد کوفه «وَ اَنَا عَلَى الْبُرَاقِ وَ مَعِي جَبْرَئِيلُ» جبرائیل افسار این حیوان را در فضا می‌کشد، می‌گوید از آن بالا به مسجد کوفه رسیدیم. این چطوری است، مگر پیغمبر از خانه‌اش به بالا نرفت پس چطور می‌گوید «سُبْحانَ الَّذِي سَخَّرَ لَنا هَذا»؛ «سُبْحَانَ الَّذِي اَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ اِلَى الْمَسْجِدِ الْاَقْصَى»؟ آن بقیه آیه تحت الشعاع این بند قرار می‌گیرد. این بخش چه می‌گوید؟ می‌گوید پیغمبر از مسجدالحرام به مسجد الاقصی در اسرائیل (فلسطین) رفت و بین راه هم آمد یک سری به مسجد کوفه زد، پس همه‌اش در فضای بالکن زمین بوده است.

مدت زمان:5:03
منبع: کتاب اثبات الهُداة بالنّصوص و المعجزات. شیخ صدوق از سلسله مراتب محدثین است، از امام صادق نقل میکند و امام صادق از پیامبر.