برچسب: خدا

این خدای بی‌ رگِ نادیدنی

ناله‌های اجتماع مردگان
از پس شلّاق‌های هر زمان
می‌دهد عدل الهی را به باد
– پاشو جمع کن، پاشو! اصول دین چندتا است؟ پنج تا! اول توحید، دوم عدل. می‌خواهیم توحید را بشناسیم باید عدلی باشد. دروازه شناخت خداست! به عدل توحید را بشناسیم، یعنی خدا عادل است عدل را ببینیم و بعد به سمت خدا نزدیک شویم.
می‌دهد عدل الهی را به باد
تا کند هوشیار این جمع عباد
– تمام فشارها و آزارهایی که بر مردم وارد می‌شود، همه آنها نعمت است از این جهت، از این جهت که بشناسند آن کسی که به عنوان خدا جاسازی شده نه لیاقت سرپرستی مردم را دارد و نه اجازه دارد خودش را مسئول خطاب کند چون تاکنون سر سوزنی عمل به گفته‌های خودش نکرده، به اولیای خودش نرسیده، همه آنها را تک و تنها در بیابان دشمن گذاشت و به سراغ کار خودش رفت.
ما و این فریادهای دائمی
این خدای بی‌ رگِ نادیدنی
– می‌گوید رگ غیرتت تحریک نشد که یارو به ناموست این را گفت؟ بچه‌ات را له کرد؟ رگ نداری؟ سیب زمینی رگ دارد تو نداری؟ یا بعضی‌ها می‌گویند سیب زمینی رگ ندارد تو که داری. بعد حالا خدا در احادیث و روایات خودش را غیور معرفی می‌کند. این چه غیرتمندی است که در برابر این قاعده‌ای که خودش وضع کرده «النَّاس عِيالُ الله» همینطوری نگاه می‌کند و مردم در فقر، فلاکت، بیچارگی، نکبت، خفت و ذلت و زاری له می‌شوند و او هم دلش را خوش کرده به اینکه «وَ هُو اَقْرَبُ اِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ»!

وقتی که خدای خیالی بر محوریّت خلقت حاکم است!

«اللهُ اَحَقُّ اَنْ يُسْتَحْيَا مِنْهُ مِنْ النَّاسِ»، می‌گوید از همدیگر شرم دارید؟ حیا دارید؟ از خدا بیشتر باید خجالت بکشید! یعنی در حقیقت باید از خدا خجالت بکشید، او اصل است و مردم فرع هستند. خب در چه چیزی خجالت بکشند؟ در گناهانی که می‌کنند؟ در معاینات و تحقیقات ظهوری و در الهیات نوری ثابت شد که بشر به اختیار خود گناه نمی‌کند، با قواعدی که اسناد و مدارک آن در دایرةالمعارف هست. خب حالا وقتی که گناه نیست و اختیاری نیست برای چه آدم از خدا خجالت بکشد؟ نکند آن کسی که فقیر است و نان ندارد باید از خدا خجالت بکشد و نق نزند؟ ها؟ نکند آن کسی که مریض است نباید به خدا چیزی بگوید؟ نگوید خدایا تو گفتی «وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ»؟ بعد خود خدا حیا نمی‌کند از اینکه خلاف وعده‌های خودش عمل می‌کند؟ نه، برای چه حیا کند! «اِنَّ اللهَ لَا يَسْتَحْيِي» خدا اصلاً حیا ندارد. چرا؟ چون حیا مخلوق است و خدا خالق است، برای چه خجالت بکشد؟ از چه کسی؟ از یک مشت ذرات خاک که تازه سرزمین‌شان که کره زمین است و آن هم در برابر کلّ هستی یک ذرّه خاک است! حالا خدا باید از چه کسی خجالت بکشد؟ باید پدر آدم را دربیاورد یا نه؟

📚منبع تدریس: کتاب صحیح بخاری جلد اول صفحه ٢٢٧ کتاب غسل
مدت زمان:4:13

تهی‌دستم، تهی‌دستم، تهی‌دست

نعره‌های ملّت دربند توست

– جاهایی که انسان نعره می‌کشد یعنی صدای بلند، داد می‌زند؛ قبرستان است، محل ورود سیلاب است، بیمارستان است، خانه سالمندان است، تیمارستان و زندان است. نعره‌های ملّت دربند توست این ترانه در حصول خشم توست تهی‌دستم، تهی‌دستم، تهی‌دست امان از این‌ همه، آزار یکدست!

– می‌گوید این روغن خالص است؟ می‌گوید بله یکدست است. حالا عذاب هم دیگر چیزی از اسماءالحسنی باقی نگذاشته، یکدست خالص! از مملکت وجود، آمد چو صدایی در قالب سیل است و همه قتل و جنایی

– یک نفر آدم ربایی می‌کند، می‌گویند جنایت کردی، یک نفر آدمکشی می‌کند، می‌گویند جنایت کردی، یک نفر مال مردم را بالا می‌کشد، می‌گویند جنایت کردی، حالا خدا جنایت نمی‌کند؟ نه؟ اینکه چند ماه شیرهای آب آسمان را بست تا مزارع خشک شد حیوان‌ها مُردند و آدم‌ها مجبور شدند که از شهرشان به شهر دیگر کوچ کنند بعد که مدام ناله کردیم آب آب آب، بعد گفت شیر را تا ته باز کنید. حالا این وضعی است که دارید می‌بینید دیگر، حالا تازه می‌گویند اولش است. فقرست که غوغا کند و صبر نداند

– مدام می‌گوید صبر کن، چه چیزی را صبر کنیم؟ اگر راست می‌گویی یک دقیقه از آن بالا بیا پایین و ببین مردم چه می‌کشند! آی بیا نگاه کن چقدر از مقام صبر در مقام صابرین حدیث و روایت داریم که دروازه‌ای در بهشت است به نام باب‌الصّابرین، جمع کن بابا، مردم نابود شدند. فقرست که غوغا کند و صبر نداند زجری‌ست که زخم آورد و فصل ندارد – فصل یعنی فاصله، یعنی تمام بشو نیست، از آن وقتی که چشم باز کردی متوجه شدی که چه کسی هستی تماماً در گرفتاری و بیچارگی بودی.

بگو «لا اله الا الله» تا دست از سرت بردارم وگرنه ……

«أَلَا وَ اِنَّ رَبِّي أَمَرَنِي» بدانید که ربّ من امر کرد «اَنْ اُقَاتِلَ النَّاسَ». می‌گوید «بُعِثْتُ اَنْ اُقَاتِلَکم»، اینجا اسم ربّ را آورده. این «رب» کیست؟ دقت کنید! ربّ آن است که آدمی را پرورش می‌دهد؛ ابتدائاً در مغز، عقل، فکر، ذهن، حافظه و سپس در اعضای بدن تسرّی می‌دهد، یعنی بالقوه، بالفعل. حالا این ربّ کیست که پیغمبر را امر کرد؟ درس چند روز قبل را یادت هست که پیغمبر گفت جن به من امر می‌کند، جبرائیل هم امر می‌کند، یادت هست؟ درست است؟ حالا ما از کجا جدا کنیم که «اَنْ اُقَاتِلَ النَّاسَ، مردم را بکش»، حرف جن است یا جبرائیل است؟ از کجا بدانیم؟ حالا یک بحث هم اینکه از کجا بدانیم جبرائیل امین است، روح‌الامین است، روح‌القدس است (چندتا اسم دارد) یا دحیة ابن خلیفه کلبی است، از کجا بدانیم؟ مگر عالم؛ عالم تشکیک و تردید نیست؟ عالم، احتمالات نیست؟ عالم، نسبیّت نیست؟ خب یک ربّی آمده به پیغمبر گفته مردم را بکش «أَلَا وَ اِنَّ رَبِّي أَمَرَنِي اَنْ اُقَاتِلَ النَّاسَ حَتَّى يَقُولُوا لَا اِلَهَ اِلَّا الله». وقتی گفتند «لا اله الا الله» آنها را نکش. برای یک کلمه آدم بکشی؟ ای وای! دلم برای مظلومیّت رسول‌ الله می‌سوزد که چطوری الهامات، او را در چه میادین خطرناکی قرار داده است که نفْس بشر هرگز او را نمی‌بخشد، بخاطر یک کلمه بگو «لا اله الا الله» تا تو را نکشم. نمی‌گویی؟ یالّا سرت را جدا می‌کنم. یعنی بشر اینقدر بدبخت است، انسان اینقدر بی‌ ارزش است، آدمی اینقدر تنزّل مقام کرده است. خب، حالا جلوتر برویم، «فَاِذَا قَالُوهَا اعَتصَمُوا مِنِّي دِمَاءَهُمْ وَ اَمْوَالَهُمْ». اصلاً این عنوان خیلی خجالت‌آور است در عین اینکه تمام وجودم به پیغمبر احترام می‌کند، می‌گوید اگر گفتید «لا اله الا الله» من دیگر با شما کاری ندارم، اعتصام پیدا می‌کنید و خون شما را نمی‌ریزم. آیا این حرف درخور یک پیغمبر است یا درخور یک شاه است؟ یک پادشاه، یک سیاستمدار، یک حاکم، یک خلیفه، یک امیر، یک امپراتور و یک رئیس، این حرف را می‌زند که اگر این را گفتی من دیگر تو را نمی‌کُشم! «اعَتصَمُوا مِنِّي دِمَاءَهُمْ وَ اَمْوَالَهُمْ» یعنی کار پیغمبر شده قصّابی! می‌گویی «لا اله الا الله» یا تو را بکُشم؟ قصاب به گوسفند چه می‌گوید؟ زبان حال قصّاب این است که من باید تو را بکُشم چون تو غذای مردم هستی! حالا اینجا دقت کن! می‌گوید من تو را می‌کُشم و اگر گفتی «لا اله الا الله» من دست از سرت برمی‌دارم و اگر نگفتی، عصمت نسبت به من نداری یعنی هر لحظه به سر وقتت یورش می‌آورم. چند روز قبل بحث داشتیم یادت هست؟ گفت: «یا رسول الله نیمه شب که حمله می‌کنیم همه در خواب هستند، بچه‌ها را می‌کُشیم، زنان را اسیر می‌کنیم و مردانِ در خواب را از دم شمشیر می‌گذرانیم، آیا صلاح هست»؟ پیغمبر فرمود: بله صلاح هست! «تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل» این بحث‌ها خیلی حساس و خطرناک است. یادتان باشد حرمت ائمه و پیامبر حفظ بشود چون ما با اینها کاری نداریم، اینها را مظلومین تاریخ می‌دانیم بلکه ما با آن بالاتر از اینها کار داریم.
مدت زمان:7:05
منبع:کتاب مدینة البلاغة جلد ۱ صفحه ۲۶۲. کتاب بحارالانوار جلد ٣٧ صفحه ١١٣، کتاب کنزالعمال جلد ١ صفحه ٨٧ و ۸۸، کتاب العامة و الخاصة بطرق عدیدة (الأنصاري)، کتاب عوالی اللآلی جلد ۱ صفحه ۲۳۸، کتاب مسند احمد جلد ۱ صفحه ۱۱، کتاب صحیح البخاری جلد ۱ صفحه ۱۱، کتاب صحیح مسلم جلد ۱ صفحه ۳۹،‌ از رسول.

سلاخ ازل را نه تو بینیّ و نه من

قربان شده و قرب بیامد به در من
از باب تقرّب بنگر بخت بیامد به سرِ من

– عید قربان است؟ بشر مدت‌هاست قربانی شده؛ قربانی فقر، بیماری، عداوت، جنگ، وحشت، ناراحتی!

– یعنی این واقعیت خلقت است که حالا برعکس آن هستیم.

تا کِی بزنی عبد غریبت؟

– برای زندانی حکم می‌برند می‌گویند اینقدر زندان و بعدش آزاد هستی ولی بشر آزادی ندارد، کلاً از تولدش تا مرگش در زندان فقر، غم، غصّه، مشکلات و معضلات زندگی است.

تا کی بزنی عبد غریبت؟
حیف آمده از آن همه لطفت

– این همه آیات در لطف، کرم، مغفرت، رفاقت، شفقت و دوستیِ خدا را جمع کن ببر به خواربار فروش بگو اینها را چند می‌خری؟ می‌گوید هیچی! می‌گوید اگر ارزش داشت که نمی‌فروختی، به دردت نمی‌خورد که آوردی.

قصّاب اجل را نه تو بینیّ و نه من
این خنجر سوزان، نه تو بینیّ و نه من

– این عیدی عید قربان است:

سلاخ ازل را نه تو بینیّ و نه من
این ظلمت دل را نه تو بینیّ و نه من

این کشور ما مهد خسارت ز خدا شد!

سقای لب تشنگان، خدا بود، خدا بود!

– به به به! ببین چقدر قشنگ داریم با او حرف می‌زنیم، او که نیست گوش بدهد.

سقای لب تشنگان، خدا بود خدا بود
پشت و پناه انسان، خدا بود خدا بود

– این که می‌گوید «بود» و نمی‌گوید «هست» بخاطر اینکه در قرار و مدارهای روز اول قرار بود خدا سقای بشریت باشد و به او آب حیات بدهد، حالا آب معمولی هم ندارند بخورند آب حیات پیشکشت.

کفیل این آدمی خدا بود خدا بود
کلید این قفس‌ها، به دست این خدا بود خدا بود
سینهٔ سوزان ما به فرمان خدا بود خدا بود

بیا و نماز باران بخوان تو ای مهدی

– سلام بر امام دوازدهم حجت ابن الحسن العسکری، واقعاً ایشان قحطسالی را می‌بیند و کاری نمی‌کند؟ ها؟ اینجا مرکز شیعه است، معصوم چهاردهم برای اینجاست و دارد می‌بیند.

– شریعت می‌گوید که امام دوازدهم حضور ندارد ولی مثل آفتاب پشت ابر است وجود دارد، باز آفتاب اگر پشت ابر باشد روشن می‌کند و حرارت می‌دهد.

بیا و نماز باران بخوان تو ای مهدی
کزین فضای غضب جهان شده پُتکی

– چه کسی حریف غضب خدا می‌شود؟ اهل بیت؟ نه بابا خودشان آنقدر خدا بر سرشان پتک زد. پس چه کسی؟ تنها جوابی که تاریخ می‌دهد این است که «بِسْم الله الرَّحْمَن الرَّحیم» کلاً بی‌ریشه است.

به استثقاء ما باران رمیده

– اگر نماز باران هم بخوانیم باران فرار می‌کند و می‌رود در کشور دیگر می‌ریزد، خدا یک چنین خشمی بر این ملت کرده است!

به استثقاء ما باران رمیده
به این خشکی نگر آدم خمیده

این کشور ما مهد خسارت ز خدا شد

– بیخودی پاچه کسی را نگیری، دامن کسی را نگیر، بشریّت یک مقصر را می‌شناسد و آن هم خداست! شکایت اولیه‌اش این است که اصلاً برای چه ما را به وجود آوردی؟ بعد گلایه می‌کند که حالا که آوردی چرا درب باغ سبز نشان دادی، همه را فریب دادی «وَاللهُ هُوَ الْغَنِىُّ الْحَمِید»!

این کشور ما مهد خسارت ز خدا شد
از کثرت خشمش بنگر کرب و بلا شد

– طرف می‌گوید من می‌خواهم به کربلا بروم، می‌خواهی به کربلا بروی آنجا در آن آیینه‌ کاری‌هایی که در حرم است خودت را یک برانداز کن و ببین چقدر بدبخت هستی! خدا به امام حسین رحم نکرد می‌خواهد به تو رحم کند که بروی کنار مرقدش؟ بله؟

 

ملت گدایی می‌کند خدا خدایی می‌کند

ملت گدایی می‌کند
خدا خدایی می‌کند

-به به به! چه افتخاری هم می‌کند؛ «فَتَبَارَکَ الله اَحْسَنُ الْخَالِقِینَ»! چه خلق کردی؟ انسان‌ها را طبقه‌بندی کردی؛ درجه یک، دو، سه، چهار و پنج…
آیا روز اول گفتی که من طبقاتی خلق می‌کنم؟ نگفتی که، فریب دادی. شیطان حرف خوبی زد، چه گفت؟ در قرآن گفت حالایی که سر من را کلاه گذاشتی من هم سر همه را کلاه می‌گذارم، از روز اول خدا کلاهبردار بود.

از رعیّت ناله و افغان شنو

– آهای ارباب! این اشک و نالهٔ رعیت توست، کجایی؟ «فَاِنّي قَريبٌ» کجاست؟ کجایی چرا پیدایت نیست؟ نه خودت هستی، نه آثارت هست و نه وعده‌هایت تحقق پیدا کرده!

خیر و‌ خوشی رفته از ملت ایران
زانکه خدا داده او،زجر و پریشان

-همهٔ زندگی شده آتش، هوا گرم شده باران نمی‌آید سدها خشک شده، عجب! یعنی عُرضه نداری یک باران بدهی؟ سفره‌های آب زیرزمینی هم مدام پایین می‌رود، برای چه خلق کردی؟ عامل گرانی، بی‌ آبی، خشکسالی، درد، بیماری و اختلاف خانوادگی تو هستی! نمی‌توانی از زیرش در بروی، خودت رسماً در آیات بسیار این مسئولیت را پذیرفته‌ای و هیچ جای تبرئه و دفاع نیست!

گلبهاران می‌شود این خاکی‌ات
چون ز نارش کرده‌ای بر جنّتت

– چطور آتش را بر ابراهیم گلستان کردی (البته طبق نوشتار کتب دینی) بعد نمی‌توانی جهنم این مردم را بهشت کنی؟ بابا بهشت نکن، آتش را خاموش کن! چه هول و ولایی در جان مستأجرین افتاده، نمی‌بینی؟ نمی‌شنوی؟ گناهش پای آنهایی که گفتند تو سمیع هستی، گفتند بصیر هستی، گفتند قریب هستی، الهی درد اینها بخورد در دل آنها! اگر هم مردند آتش به قبرشان! الان چه کسی جوابگوی این مردم است؟ ها؟ از خدا نزدیکتر؟ آی صاحب ادیان بیایید خدایتان را بیاورید، اگر هم سیر هستید یک گشت و گذار در خیابان‌ها بزنید.

خوشبختی در ادبیّات دینی بسی اسفبار است!

پیغمبر فرمود: هر کس که ازدواج کند نیمی از خوشبختی به او داده خواهد شد. به به، واقعاً، درب باغ سبز نشان داده که بیایید ازدواج کنید! ای کاش یک رفراندوم بود که آیا مردم از ازدواج خودشان راضی هستند یا نیستند؟ بعد می‌فهمیدی که چه خبر است.

تو خیال می‌کنی آمار طلاق همین است؟ نه، خیلی‌ها مشکل دارند طلاق نمی‌دهند، خیلی‌ها برای بچه‌هایشان نگران هستند طلاق نمی‌دهند، خیلی‌ها جایی ندارند، کجا بروند؟ طلاق نمی‌گیرند.

«مَنْ تَزَوَّجَ فَقَدْ اُعْطِيَ نِصْفَ السَّعَادَةِ» هر کس ازدواج کرد خدا به او نیمی از سعادت را می‌دهد.
سعادت یعنی خوشبختی، آیا ندیدی به این و آن می‌گویی «خوش به سعادتت» یعنی سعادتت برای تو خوشحال کننده است. حالا مردمی که ندارند و در ابتدائیات زندگی مانده‌اند یا رسول الله در عهد خودت هم که فقر زیاد بود و کسی هم که خوشبخت نبود. ببینم در زمان پیغمبر کسی زنش را طلاق نمی‌داد؟ ها؟ اگر طلاق رایج نبود که پیغمبر حکم طلاق را نمی‌آورد پس آنجا طلاق رایج بوده، چرا طلاق می‌گیرند؟ ببینم اگر ازدواج خوشبختی است طرف دیوانه است که این خوشبختی را ترک کند و طلاق بگیرد؟ ها؟ یا اصلاً ازدواج نکند؟

الان نسل جوان در باب ازدواج متحیّر هستند و به سرنوشت معترض هستند، حالا بگذریم از اینکه یک دختر و پسری عاشق هم می‌شوند، در حالیکه من آنقدر عریضه دارم که همین عشّاق پدر همدیگر را درمی‌آوردند و به خون هم تشنه بودند، عشق مال یک روز، یک هفته، یک ماه و چند سال است، زندگی خشن است. بعضی‌ها می‌آیند با من مشورت می‌کنند، دختران کم سن زیر بیست سال متأسفانه با دیدن بعضی فیلم‌ها تحریک می‌شوند و می‌خواهند ازدواج کنند خیال می‌کنند فقط همین مسئله جنسی مطرح است بعد که در کانون خانواده می‌روند کمرشان می‌شکند، می‌فهمند که چقدر زندگی خشن است!

حالا این را یادت نرود یادگاری از رسول الله است؛ «مَنْ تَزَوَّجَ فَقَدْ اُعْطِيَ نِصْفَ السَّعَادَةِ» هر کس ازدواج کرد نیمی از سعادت را دریافت کرده، حتماً نیم
دیگرش هم دین است دیگر، ها؟ بله، هر دو خوشبختی آورده ماشاءالله هزار ماشاءالله، هم دین مردم را خوشبخت کرده و هم ازدواج.

مدت زمان:4:41
منبع:کتاب مستدرک الوسائل جلد ۱۴ صفحه ۱۵۴ و ایضاً قطب راوندی در کتاب لبّ اللّباب از رسول اکرم 

نیکوکاری به بدکاران، از بهترین نوع حسنات است.

 

می‌گوید آن کسی که بدکار است، آن که عملش بد است، آن که آدم بدی است اگر به او سلام کنی احترام کنی نوازشش کنی و به دادش برسی بهتر است تا به این آدم‌های خوب! ها؟

حالا برای تحلیلش جلو برویم؛ این اول یقهٔ خدا را می‌گیرد. آقای خدا تو چرا می‌گویی بدکاران باید اعدام و سنگسار بشوند؟ چرا؟ خلیفهٔ تو علی ابن ابی‌طالب می‌گوید «اَلْاِحْسَانُ اِلَى الْمُسِي‏ءِ اَحْسَنُ‏ الْفَضْلِ» بعد تو دستور می‌دهی که آن کس که در فشار جنسی بوده حد بخورد، آن کس که نان نداشته و دزدی کرده قطع ید بشود!

چه کلام زیبایی است؛ «اَلْاِحْسَانُ اِلَى الْمُسِي‏ءِ اَحْسَنُ‏ الْفَضْلِ» خودِ اهل‌‌ بیت هم خیلی وقت‌ها در زندگی‌های شخصیشان که می‌روی یک جورهایی به گناهکاران کمک کردند، یادت هست؟ خیلی مستند داریم؛ اینکه می‌آمدند اعتراف می‌کردند مثلاً ما لواط کردیم زنا کردیم یا دزدی کردیم، مدام می‌گفتند برو حالا تا فردا، برو شاید حالِت بد بوده یعنی او را هُل می‌داد که اجرای حکم نشود، این لطف کردن به گناهکار است.

بعد یکی از اسامی خدا احسان است، احکام جاری کرده صادر کرده البته اگر صادر کرده من نمی‌دانم؛ العُهدة علی‌ الراوی، که بزن و بکُش، دست راست پای چپ قطع، در خانه زندانی کن و… خب اینها برای بدکاران است دیگر، برای آدم‌های خوب که این احکام جاری نمی‌شود.

 

  • مدت زمان: 4:01
  • منبع:کتاب غررالحکم است جلد ۱ صفحه ۳۵۴ 

 

بهترین نیکوکاری این است که انسان دست محتاج را بگیرد، امروز که خلق خدا گرفتار هستند، آیا نباید خدا جواب گرفتاری‌های مردم را بدهد؟

«خَیرُ البِرِّ ما وَصَلَ اِلَی المُحتاجِ» بهترین نیکوکاری این است که به اهلش برسد، به محتاج برسد. حالا این اول خودِ خدا را زیر سؤال می‌بَرد، یکی از اسامی خدا خِیر است؛ «بَقِيَّةُ اللهِ خَيْرٌ لَكُمْ». خدا خیِّر است؛ بسیار خیر رساننده اما فقط در معادلات و محاسبات و آمار و ارقام ولی اجرایی هیچ!

«خَیرُ البِرِّ ما وَصَلَ اِلَی المُحتاجِ» بهترین نیکوکاری و نیک‌ورزی این است که انسان دست محتاج را بگیرد. آقا، خلق خدا گرفتار هستند بعد خدا هم اسم خودش را گذاشته خیِّر؟ چه کسی باید جواب گرفتاری‌های مردم را بدهد؟ ماشین خراب شده به تعمیرگاه بردی، نگاه می‌کند می‌گوید که باید ببری همان جایی که تولیدش کرده ما نمی‌توانیم دست بزنیم. حالا ما درب خانه هر کس که می‌رویم به ما می‌گویند برو پیش همان کسی که خَلقت کرده است.

«خَیرُ البِرِّ ما وَصَلَ اِلَی المُحتاجِ» بندگانش محتاج، آن هم خیِّر، بِرّ هم مضاعف شده، قوز بالا قوز یعنی دو قبضه. بِرّ به معنای مهرورزی و خیر هم به معنای نیک‌خواهی است.

  • مدت زمان: 3:33
  • منبع:کتاب غررالحکم صفحه ۴۲۵ از امیر