خدای شکنجهگر که به خاطر ابراز عقیده، جنایت میکند.
«اِذَا كَانَتِ اَلْحَرْبُ قَائِمَةً لَمْ تَضَعْ اَوْزَارَهَا» هنگامی که جنگ برپا است و هنوز پیروزی کامل نشده است هر اسیری از دشمن گرفتار شود امام اختیار دارد گردنش را بزند و یا دست و پایش را برعکس همدیگر ببرد و به همان حال رها کند که در خون خود دست و پا بزند تا بمیرد. همان بحث قبلی را یادت بیاید؛ «اِنَّ اللهَ بِكُمْ لَرَؤُفٌ رَحِيمٌ (۹ حدید)».
اینجا رحمت و رأفتش را نشان میدهد؛ «اِذَا كَانَتِ اَلْحَرْبُ قَائِمَةً لَمْ تَضَعْ اَوْزَارَهَا وَ لَمْ يُثْخَنْ اَهْلُهَا فَكُلُّ اَسِيرٍ أُخِذَ فِي تِلْكَ اَلْحَالِ فَاِنَّ اَلْاِمَامَ فِيهِ بِالْخِيَارِ اِنْ شَاءَ ضَرَبَ عُنُقَهُ وَ اِنْ شَاءَ قَطَعَ يَدَهُ وَ رِجْلَهُ مِنْ خِلاَفٍ بِغَيْرِ حَسْمٍ وَ تَرَكَهُ يَتَشَحَّطُ فِي دَمِهِ حَتَّى يَمُوتَ».
آیا این قانون برای دفاع است یا جهاد؟ دفاع یعنی به مسلمین حمله شده، حمله را پاسخ دادهاند پیروز شدند، اُسرا را میگیرند یا گردن قطع میکنند یا دست و پا را به خلاف همدیگر میبُرند و رهایش میکنند تا آنقدر خون بیاید تا بمیرد.
برای جهاد چه؟ جهاد به معنای آن است که دین میخواهد زیادهطلب باشد، مذهب میخواهد گسترده باشد لذا به حوالی، کشورها و شهرها حمله میکنند، آنجا را تصاحب میکنند، اموال را به بیتالمال مسلمین میآورند، زنها را به کنیزی میگیرند، کودکان را به غلامی و مردان را هم میکُشند.
آیا مردم اختیار ندارند اعتقادات مستقل داشته باشند؟ کسی که آزاد اندیش است باید گردنش قطع شود؟ این است خدایی که دین معرفی میکند «رئوفٌ و رحیم»؟ ها؟ خفقان است، آزادی نباشد، آقا من نمیخواهم در دینی باشم که تو به من ارائه میدهی، آیا زور است؟ میگوید بله زور است! به تو حمله میکنیم، تو را میکُشیم، اموالت را هم غارت میکنیم و خانوادهات را هم اسیر میکنیم.
خب حالا شما دشمن را گرفتید، اسیر الان توان جنگ ندارد، آیا نمیشود اینها را به کشورهای دوردست تبعید کنید، حتماً باید بکُشید؟ خدایی که با این زحمت بشر را به دنیا میآورد سر هیچ و پوچ آن را میکُشد؟ با این سختی و فشار، نُه ماه در شکم مادر و سرانجام به اینجا، و اینجا هم در جنگ با فقر و بیماری و ناامنی؟! بعد به خاطر اینکه زیر بیرق شما نمیآید باید «ضَرَبَ عُنُقَهُ» گردنش را بزنید؟ حالا میکُشید، شکنجه باید بدهید؟ کشتن یک جرم و قطع دست و پا به خلاف هم (دست راست و پای چپ)، و رها کنید تا جان بکَند، جان بدهد، آیا با گوسفند این کار را میکنید؟
حیوان وحشی را که صید میکنند به دستور دین نباید مثلهاش بکنند، تیر به هر جا خورد و افتاد زمین میروند سرش را میبُرند. این دست و پا قطع کردن در شأن این اَللّهی که اسماء و صفات نوری دارد نخواهد بود.
بنابراین شما را دعوت میکنم به تحقیق بیشتر در زمینهٔ اینکه خدای زمین چکاره است و قوانینش، احکامش و مناسکش چه میکند و آیا خشونت در دین محرز شده؟ اگر شده پس آن شعار اولیهٔ رسول خاتم چیست؟ «قُولُوا لَا اِلَهَ اِلَّا الله تُفْلِحُوا» تو فقط یک کلمه بگو «لَا اِلَهَ اِلَّا الله»، همین، تا گردنت را نزنیم و دست و پایت را قطع نکنیم. بعد این «تُفْلِحُوا» همین است؟
آیا مسلمین زیر سایهٔ اسلام به رستگاری دنیا رسیدهاند تا به آخرت برسیم؟ رستگاری دنیا چیست؟ خوشبختی است، عاقبت بخیری است، داشتن فضای باز مالی و سلامتی و امنیت است، آیا توانست تأمین کند؟ بعد برای ابراز عقیده، یک چنین قوانینی وضع کرده، برای چه وضع کرده؟ میدانی چرا؟ برای اینکه هیچ کس پایش را از مرز دین بیرون نگذارد، یعنی نفراتش کم نشود و ریزش پیدا نکنند. حکم تکفیر میدهند؛ اعدام، به خاطر اینکه کسی جرأت نکند از دین آبا و اجدادیاش خارج شود، در نتیجه چه میشود؟ حرف زور، زورگویی را به دنبال میآورد.
همه چیز در این عالم مُسری است، زورگویی از اهمّ آن است. وقتی که به زور، مردم را در دین جمعآوری میکنید، عکسالعمل واقعی و شدید و علنی او همین است که «اِرتَدَّ النَّاس بَعدَ النَّبِی»! «اِرتَدَّ» یعنی چه؟ یعنی هر کس رفت دنبال ابراز عقیده خودش، یعنی زور که رسول الله بود زیر خاک رفت، الان همه آزاد هستند، برای همین دسته جمعی از دین پیغمبر خارج میشوند.
خوشبختانه این است که این سند «اِرتَدَّ النَّاس»، هم از اهل سنّت است و هم از شیعه است، بعد نهایت امر چه میشود؟ یادت هست در یکی از اسناد گفتم که پیغمبر فرمود «روزی میرسد که آخرین، اولین را لعن میکند» ؟ این درونش خیلی حرف دارد! «آخرین» یعنی مردم عصر فعلی. «اولین» چه کسانی هستند؟ رسول الله، خدا، قرآن.
این «یُخْرِجُون النَّاس مِنْ دِینِ الله اَفْوَاجاً» سر همین است، به زور نمیشود حاکمیت دین استیلا پیدا کند، یک روز، یک سال، ده سال، صد سال، چند صد سال، بالاخره این بادکنک میترکد، مردم عاقل هستند، فهیم هستند و میدانند که دین زورکی برایشان آیات بیّنات ندارد. در درس قبل گفت آیات بیّنه! آیهٔ بیّن یعنی چه؟ یعنی اسماءالحسنی، یعنی همین وعدههایی که خدا داده، نشده، نمیشود نخواهد شد چون این الهامات بر اساس حقیقت، در وجود انبیاء شکل نگرفته است.
مدت زمان: 11:58
منبع: کتاب کافی (کلینی) جلد ۵ صفحه ۳۲، از امام صادق
Podcast: Play in new window | Download