از مجموعه تحریم سخن شنیدیم خدایی بیامد به مهر ➖«بِسْمِ الله الرَّحْمَن الرَّحیم». که نامش رحیم آمده کلّ خیر ➖بسیار خوب، دیگر چه مشکل داری؟…
از مجموعه تحریم سخن شنیدیم خدایی بیامد به مهر ➖«بِسْمِ الله الرَّحْمَن الرَّحیم». که نامش رحیم آمده کلّ خیر ➖بسیار خوب، دیگر چه مشکل داری؟…
از مجموعه تحریم سخن چون قتال آمد بشر را از خدا خون و عضو منهدم آید بلا صدای موشک و نعرهٔ تفنگ آید که خلق…
از مجموعه تحریم سخن چو گردن میزند الله، این خلق علیلش دگر توفیق ناید بر جهانی از وعیدش بوی جنگ و نالهها آید مرا فقر…
از مجموعه تحریم سخن درد و غم و غصهٔ ما، شعار هر روز شده فقر و نیاز ما نگر، صمد که رو نداره ➖هر روز…
از مجموعه تحریم سخن این عمو نوروز ما، چون طبل تو خالی شده او شعار از گُل دهد، این سفرهها خالی شده این مردم ما…
📎 از مجموعه تحریم سخن ای کاش اِله دگری بر من بود تا نالهٔ من بشنود و حافظ بود ای وای که این ملّت ما،…
📎 از مجموعه تحریم سخن حکومت میکند این ربّ جبّار بر این انسانِ بی جان گشتهٔ زار شعرِ غمگین آمده در ذهن من تا کند…
«خَیرُ البِرِّ ما وَصَلَ اِلَی المُحتاجِ» بهترین نیکوکاری این است که به اهلش برسد، به محتاج برسد. حالا این اول خودِ خدا را زیر سؤال…
این صدای الامان از مضطر است
این نوای دربه در از بیکس است
– ماه رمضان ماه تجدید دعاهاست، در این ماه یک عالمه دعا وارد است و خیلیها هم خواندند؛ آنهایی که اهلش بودند خواندند، همان چیزی که ما گرفتیم آنها هم گرفتند، چیزهایی که ما بدست آوردیم آنها هم آوردند!
– صدای الامان همهٔ شما بلند است؛ این «چه کنم چه کنم» الامان است، این «وای مُردم، وای سوختم» صدای الامان است.
مضطرب گشتند چون اهل زمین
بیقرار آمد به جانها از امین
– امینِ بشریّت خداست! به وسیلهٔ خدا قرار بود که تأمین زندگی بشود. قرار بود!
شاکلهام بین که کجا رفته است
دست یداللهی او خنجر است
– اگر تمام گرفتاریها را فرض کنیم یک چاک در بدن است، آن موقع میرسیم به ابیعبدالله که سیصد و خردهای سوراخ در بدنش ایجاد شده بود منتهای مراتب او چند ساعت بود ولی از ما بینهایت!
ما که به جز باب تو را رفتهایم
حال نگر کن که فنا رفتهایم
– اگر به غیر از درِ تو جایی میرفتیم باید میگفتی که «خدا را ول کردی این هم جزایش است!»، بعضی از فروع دینیها و سنّتیها این را میگویند! بگو خودت چه داری، چه پیدا کردی که ماندگار باشد؟ هر چقدر هم که خوشبخت باشی به آن یارو صاحب اَپل نمیرسی که گفت خوشبختی و سعادت من در این بیمارستان ختم شد!
– به غیر از درِ خانهٔ تو نرفتیم نمیشناسیم، گدایی نکردیم التماس نکردیم، فقط کنار تو آمدیم!
ای که به امّید تو زنده شده ناامید
– اگر امید به تو داشتم اگر تو به قولت عمل میکردی اینطوری میشد:
«هر فرجی آیدم، نِعم شده پر عدید!»
ای که به امّید تو زنده شده ناامید
هر فرجی آیدم، نِعم شده پُر عدید
– «وَلَا تَيْاَسُوا مِن رَّوْحِ اللهِ» ناامید نشوی از رحمت خدا، «وَ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللهِ».
به اهل زمین یک کَرم کن
عیالات را به روزی، حسن کن
Podcast: Play in new window | Download
بخشی از پادکست:
دارالغُرور، متاع الغُرور، بالله الغَرور
دارالغرور، خانه کذب ها و دروغ ها است. انسان همواره در شرایطی مغرور می گردد که داشته ای بی بنیه و بی اساس دارد که در آن قدمت و پایداری دیده نمی شود. متاع غرور همان بازیچه هایی است که در این دارالغرور وجود دارد و دار همان خانه است. پس دار همان ظرف است و متاع همین ابزار، اسباب و وسایل آن می باشد.
همواره یک ظرف وجود دارد و یک مظروف، ظرف به معنای جایگاه، منزل و فرودگاه است و متاع آن چیزی است که در آن ظرف قرار می گیرد که آن هم غرور است. همانند خانه ای ساخته شده از گِل که پایه های آن چوبی است و موریانه آن را خورده باشد، ولی شما بخواهید در آن اسباب و ابزار برای زندگی بچینید. به قول آن مصداق معروف که می گوید:
خانه از پای بست ویران است ، خواجه در فکر نقش ایوان است.
Podcast: Play in new window | Download