وعده داده که از ترس و نگرانیِ شما بکاهد در حالی که دین را از مسیر وحشت آورده است.

📘سوره مائده آیه ۱۵ است.

«يَا اَهْلَ الْكِتَابِ» ای مسیحیان، یهودیان، زرتشتیان، «قَدْ جَاءَكُمْ رَسُولُنَا» ما یک پیامبر جدید فرستادیم، «يُبَيِّنُ لَكُمْ كَثِيراً مِمَّا كُنْتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْكِتَابِ» آمد تا بیان کند برای شما «يُبَيِّنُ لَكُمْ»، نمی‌گوید «یُقَاتِلَکُم» نیامده بکشد شما را، یعنی خلاف عملی که انجام شد.

«بیان کند برای شما آنچه را که مخفی داشتید از کتاب»؛
➖اینجا «تُخْفُونَ» را «مخفی» گرفته، در حالی که از «خوف» هم می‌آید، به معنای ترس. اهل کتاب، دانشمندانشان چه چیزی را پنهان می‌دارند؟ آیا بعثت پیامبر بعدی را پنهان می‌کنند؟
«تُخْفُونَ» اینجا به معنای مخفی کردن است، یعنی واقعیت‌ها را پنهان کردند.

➖اگر از «خوف» بگیریم چیست؟ یعنی بیان می‌کند برای شما بیشترین چیزی که باعث ترس شماست. ترسیدن اهل کتاب به خاطر بالا رفتن شمشیر اسلام است.

اهل کتاب دست به شمشیر نبرده بودند، داشتند زندگی‌شان را می‌کردند، عبادتشان را می‌کردند، به راه پیامبرشان می‌رفتند که یک مرتبه شخصی آمد و گفت من پایان انبیاء هستم، آنها را به قتال دعوت کرد که یا کشته می‌شوید و یا اسلام می‌آورید و یا جزیه می‌دهید، شما اسیر ما هستید.

«يُبَيِّنُ لَكُمْ كَثِيراً مِمَّا كُنْتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْكِتَابِ وَ يَعْفُو عَنْ كَثِيرٍ قَدْ جَاءَكُمْ مِنَ اللهِ» عفو می‌کند از شما خیلی چیزها را. اگر قرار بود ببخشد دینشان را به آنها می‌بخشید نه آنکه سنگ اختلاف را بنیان نهند و آنها به ظاهر اسلام بیاورند و به باطن منتظر فرصت باشند تا از پیامبر خاتم انتقام بگیرند.

«قَدْ جَاءَكُمْ مِنَ اللهِ نُورٌ» خاتم الاديان «نور» است. اینجا باید می‌گفت «نُورٌ و سَیفٌ» چون که پیامبر با شمشیر حرکت کرد، اگر نور خالی بود هیچ کسی در جبههٔ اسلام منافق درنمی‌آمد که دورو باشد، یک رو تسلیم به خاطر ترس و یک رو وابستگی و التزام به دین آبا و اجدادی که بعداً یک چنین فیلمی به نمایش دربیاید، هم رسول خاتم را بکشند، هم وصایتش را نقض کنند، هم جلوی وصیت نویسی‌اش را بگیرند و هم «اِرتَدَّ النَّاس بَعدَ النَّبِی» همه پشت کنند بر پیامبر! آیا اگر نور بود مردم واپسگرا می‌شدند؟ آیا کسی از روشنایی بدش می‌آید؟ پس نور نبود، زور بود!

«وَ كِتَابٌ مُبِينٌ» کتاب مبین یعنی قرآن. قرآن مبین است؟ مبین یعنی آشکار، یعنی بیان کننده. اگر کتاب، مبین است مفسر نیاز ندارد، شارح نمی‌خواهد، تفسیر لازم ندارد خودش گویاست، هفت کاتب برای چیست؟ ذووجوه است برای چه؟ «ظَنِّيُّ الدِّلَالة» است برای چه؟ هفتاد نوع این دین تفسیر دارد برای چه؟ برای اینکه مبین نیست، بیان نکرده چیزی را!

در مسئلهٔ گاو بنی اسرائیل چندین آیه در سورهٔ بقره هست و نام‌گذاری بزرگترین سورهٔ قرآن به خاطر همین دعوای بنی اسرائیل بر سر گاو بوده، چطور مسئلهٔ گاو را برای بنی اسرائیل، قشنگ روشن می‌کند که چه رنگی باشد، چطوری باشد، چند ساله باشد، اما مهمّات زندگی را روشن نمی‌کند که بعداً اختلاف ایجاد نشود.

مسئلهٔ غدیر را کاملاً واضح نگفت، نام وصیّ بلافصل را چرا نگفت؟ بعد چند جا که نام علی آمده‌ «وَ هُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ (۴ شوری – ۲۵۵بقره)»، می‌گویند که این علی نه آن علی ابن ابیطالب است بلکه علی به معنای گستردگی عظمت است، بعد آنجا «وَ لَا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ اِلَّا خَسَاراً (۸۲ اسرا)» را که آورده می‌گویند اسم یزید در قرآن آمده، آنجا یزید هست، اینجا علی مردود است!

هرچه می‌کشیم از دست ابهامات و ایرادات و اشکالات و عدم تطابق این کتاب است، اگر مسلمانان هفتاد و دو فرقه شدند که رسول خدا پیش‌بینی کرد و به علی مرتضی گفت، به خاطر همین است که کتاب مبین نیست، لهذا هفتاد و دو فرقه شده، خیلی است! دقیقاً مثل هفتاد نوع پاسخ دادن امام صادق و امام باقر است.

مدت زمان: 10:31

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 Comments
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x