قربان شده و قرب بیامد به در من
از باب تقرّب بنگر بخت بیامد به سرِ من
– عید قربان است؟ بشر مدتهاست قربانی شده؛ قربانی فقر، بیماری، عداوت، جنگ، وحشت، ناراحتی!
– یعنی این واقعیت خلقت است که حالا برعکس آن هستیم.
تا کِی بزنی عبد غریبت؟
– برای زندانی حکم میبرند میگویند اینقدر زندان و بعدش آزاد هستی ولی بشر آزادی ندارد، کلاً از تولدش تا مرگش در زندان فقر، غم، غصّه، مشکلات و معضلات زندگی است.
تا کی بزنی عبد غریبت؟
حیف آمده از آن همه لطفت
– این همه آیات در لطف، کرم، مغفرت، رفاقت، شفقت و دوستیِ خدا را جمع کن ببر به خواربار فروش بگو اینها را چند میخری؟ میگوید هیچی! میگوید اگر ارزش داشت که نمیفروختی، به دردت نمیخورد که آوردی.
قصّاب اجل را نه تو بینیّ و نه من
این خنجر سوزان، نه تو بینیّ و نه من
– این عیدی عید قربان است:
سلاخ ازل را نه تو بینیّ و نه من
این ظلمت دل را نه تو بینیّ و نه من
Podcast: Play in new window | Download