برچسب: عدم تطابق

ای خدای ظلم و ظالم پروری

📎 از مجموعه تحریم سخن

میهن که به وادی شکست است
در آتش فقر و هم‌، خسار است

از این وطنِ هزار پاره
نامد به جز این طنین زاره

از عسر و حرج سینهٔ ما لاله دمیده
با گفتن اذکار نگر ترس دمیده

ای خدای ظلم و ظالم پروری
ای که مرجع گشته‌ای، غم پروری

صدای الله در زمین آید
همو که گرز جحیم، پر غمین آید

ملت نگاهت می‌کُند
خجلت نوایت می‌کُند

فقر ز این رحمت تو ببارد

➖ همه چیز برعکس است، «بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ» یعنی به نام خداوند صاحب فقر، فلاکت، فضاهت، نکبت، خفّت و خواری!

درد ز این موهبتت ببارد

از کرامات خدایت آمده
لِه شدن در این جحیمش آمده

➖ می‌خواهی بدانی خدا چقدر رئوف است، عفوّ است، لطیف است، نگاه به حال و روز خودت و انبوه مستضعفین جامعه بکن.

الله بهانه شده در کشتن مردم

📎 از مجموعه تحریم سخن

الله بهانه شده در کشتن مردم

➖ «بُعِثْتُ اَنْ اُقَاتِلَکُم» که لوای اسلام باشد چگونه رحمان و رحیم می‌تواند سایه‌ گستر مردم بشود؟

از بدو رسالت، همه در آتش گندم

این خدای دین و مذهب در کجاست؟
این همه آئین مهر و لطف او اندر کجاست؟

ای که ما را با قوانینت به چاه انداختی
از پس هر حکم تو‌ ناری به جان انداختی

مردم مفلوک را گردن زدی
ملت مغلوب را آفت زدی

داد از این عدلت کجا عادل شدی

ای فغان از ظلم تو طغیان شدی

این خلایق را نزن ای غول ما
از مودّت دم نزن ای دیو ما

➖ نگو من رحمان و رحیم هستم چون هر روز ثبت لحظه‌ای از جنایات تو داریم.

➖➖➖➖➖

گُل کاشته این خدا ز این خِلقت خود
بر باد نهاده این حَکَم وعدهٔ خود

خونریز شده دیانت ما
پرپر بکُند جوانهٔ ما

گفتا که به مذهب آی تا ره ببری
گفتم که بیامدم ولی جان ببری

یا رب تو ببین چه افتضاحی زده‌ای
بر خلق گرفتار خودت، سم زده‌ای

➖ این تأسف عمومی است:

حیف از آن ایّام پُر تابی که صرف دین نمودم
چون پشیمانی شده بر دل، که وا غوثا نمودم

اکراه شده این دین، بر قدر همه مردم

➖ قضا و قدر مردم به زور دین است؛ فقر، بیماری، ناامیدی، سرخوردگی، ناامنی، فرآورده‌های دین است.

اِجحاف شده بنگر بر جان بنی آدم

گلها همه در زیر لگد حیف به سر شد

📎 از مجموعه تحریم سخن

ای به تو امّید همه احمقان
داده شده بر بشرت افقران

نظام آفرینش را نگر پُر از بلا بود
که در چرخ فلک کرب و بلا بود

اکرام نکرده هی حرج می‌دادی
اعزاز کجا رفت که هی وعدهٔ آن می‌دادی

از دست تو ای الله من حال ندارم
هر روز رسد شومی، من نای ندارم

خیل بنی آدم است، موج به دریا شده
خسته شده این بشر، داد به اعلی شده

از کثرت آزار خدا دل چو خراب است
آفت شده بر جسم و نگر زار به جان است

گلها همه در زیر لگد حیف به سر شد
آزار بدِ بد طلبان عامهٔ در شد

فریاد الامان برسد از خلایقت
ای سامعِ سميع سمائی چه شد آن حمایتت؟

هی بگفتی این خدای اکرم است
لیک جور و ظلم او، در اظهر است

 

از زمین و آسمان آید همی فریاد ما

مسواک زنم ز روزی تو؟ کو نان به دهان ز اخسأ تو؟

– برای چه مسواک می‌زنی؟ نان نداری بخوری!

بعد در منقبت مسواک چقدر روایت آمده، اول باید خدا رازقیت خودش را اثبات کند، این شعار دِمده شده، کهنه شده، بی‌ پایه و اساس است که «هر آنکس که دندان دهد را نان دهد».

بی کاری و بی‌ پولی و بیماری آمد ز خدایم

– عجب خدای با برکتی! خلق کرد و دور انداخت، مثل یک پدر و مادری که تند تند بچه آوردند و کاری هم ندارند که این فقیر است، درد دارد، بیچاره است، بی‌ پول است، بیکار است، معتاد است، خدا هم مثل همین‌ها شده است.

بی‌ کاری و بی‌ پولی و بیماری آمد ز خدایم

بی‌ عاری و بی‌ میلی و بی‌ حاصلی آمد ز قضایم

➖➖➖➖➖

یا رب نزن این عبد که آورده ز خاکی

مهلت بده مخلوق که نفسش تو بریدی

هر چه بر این مردم بیچاره آمد از قضا گفتهٔ خالق شدی اندر میان کربلا

➖➖➖➖➖

کمالات بشر در این قضایش

به سرکوب آمده اندر لوایش

– تا می‌تواند می‌زند، چکارش می‌شود کرد، زورت به خدا می‌رسد؟

➖➖➖➖➖

وصف احوال خودم باید کنم

تا جهان را باخبر از شر کنم

آمدم بر درگهت تا یک نفس برپا کنم

نامده بردی قفس تا جان خود از جا کَنم

– اصلاً دستت رو شده؛ اینکه مهمان‌نوازی کنید، مهمان عزیز خداست، دست و دلباز باشید، سفره‌دار باشید، پس خودت چرا نیستی؟ فشار و فقر و فلاکت هدایه از صمد است

– این کلام حنای تمام ادیان و مذاهب را بی‌ رنگ می‌کند.

فشار و فقر و فلاکت هدایه از صمد است

کنایه آمده بر جان که نیشِ چون حرج است

➖➖➖➖➖

کیست در بطنِ منِ دلمرده‌ای؟

این صدای لرزش پس مانده‌ای

خفتگان و خستگان و ماندگان

هست محصول زمان مردگان

– دقت می کنی، این را نامه‌اش کن و برای خدا بفرست، بعد زیرش هم با خونت امضاء کن؛ «فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ» ببین خجالت می‌کشد!

➖➖➖➖➖

از زمین و آسمان آید همی فریاد ما

در غمین و غصّه‌ها آید به سر این جان ما

– داریم جان می‌کَنیم؛ اجاره‌نشین جان می‌کَند، فقیر جان می‌کَند، بیکار جان می‌کند، بی‌ پول جان می‌کَند، کرونایی جان می‌کَند، سرطانی جان می‌کَند.

«کجای دین اسلام اکراه و اجبار ندارد؟»

یکی از آیات معروف قرآن، آیةالکرسی است. در مدح و منقبت این سه آیه که در سوره بقره است بیانات زیادی در اخبار، احادیث و روایات هست. آیه دوم آن با «لَا اِکرَاهَ فِی الدِّینِ» شروع می‌شود. «لَا اِکرَاهَ فِی الدِّینِ» همه جا معروف است. اکراه در دین نیست، در پذیرش دین زور نیست! این از آن عدم تطابق‌هایی است که بقول عوام کلّه آدم سوت می‌کشد. کجای دین اکراه و اجبار ندارد؟ آقای متشرعه شما یک جای آن را بگویید و نشان بدهید. بله یک کارهایی هست مستحب است؛ مستحب، مستحبات یعنی اینکه واجب نیست اگر انجام ندادی کتک ندارد. آن مستحبات هم می‌رود در واحد چیزهای معمولی و پیش پا افتاده که مستحب است مثلاً کفش زرد رنگ باشد، مستحب است، ورود به مستراح با پای چپ باشد، مستحب است، روز پنجشنبه ناخن دست سمت راست را بگیری و روز جمعه ناخن دست چپ را بگیری و از این چیزها، اینها اجبار نیست، این کارها هم که خب چیزی نیست. این «لَا اِکرَاهَ فِی الدِّینِ» یعنی آزادی در اندیشه، ترجمه فارسی «لَا اِکرَاهَ فِی الدِّینِ» این است؛ استقلال در اعتقاد. این کجا هست؟ در واجبات ها، در اصلش است، در اصل دین، در فرع دین. اصل دین که ورود است که یا وارد می‌شوی یا کشته می‌شوی، این نصّ صریح کلام نبوی است «بُعِثْتُ اَنْ اُقَاتِلَکُم» مبعوث شدم که شما را بکشم مگر اینکه بگویید: «لَا اِلَه اِلَّا الله»! از آن اولش زور است، بابا من نمی‌خواهم بگویم «لَا اِلَه اِلَّا الله»، من می‌خواهم بگویم لا اله الا بُت، لا اله الا آن خدایی که عیسی گفت، لا اله الا الله آن خدایی که موسی گفت، لا اله الا آن خدایی که زرتشت گفت. از همان «بای» بسم الله بقول علما، پس گردنی است، لگد پراکنی است، مشت است و آش کشک خاله است، بخاطر اینکه زور می‌رسد زور می‌گوید! Read More

صدای کمک خواهی ملل آمد

همه سرد است چنین سنِ پر از غم

که در هر ثانیه انسان کند رَم

اگه گفتی که مدد را ز که باید آموخت؟

من بگویم ز جلال و جبروتش آمیخت

➖➖➖➖➖

صدای کمک خواهی ملل آمد

ز بطن هر انسان به غوث ضعف آمد

هیهات که این مزبله را خاک گرفته

– مزبله یعنی زندگی بشر، «لَقَد خَلَقْنَا الِْانْسَانَ فی اَحْسَنَ تَقْوِيمٍ» بیا احسنت را جمع کن، بیا، به درد خودت می‌خورد! «احسن» تو را مردم دارند در فقر و فلاکت و بیماری و ناتوانی و ناامنی جستجو می‌کنند.

هیهات که این مزبله را خاک گرفته

از زور فغان همگی نار گرفته

➖➖➖➖➖

این درد و غم آدمِ له گشته به دوران

شد شِکوه به انبوه در این حالت بحران

نفس در قفس بی‌هوس مرده‌ام

– گزارش زندگی مرغک خونین بال است.

که جانم به لب آمده من کجا زنده‌ام؟

– به ما می‌گویند زنده!؟

➖➖➖➖➖

ای که مرا خوانده‌ای لحظه به لحظه

نامه فرستاده‌ای دفعه به دفعه

– این درد دل مردم است:

رحمت علیایی‌ات پر زده رفته

در دل این مضطرت خون شده لخته

– حالا مدام بگو من رحمان و رحیم هستم، چه می‌بینیم؟ چه نشان مردم دادی؟ مردم از این رحمانیت و رحیمیت چه به دست آوردند؟

روزی دادن از وظایف اولیهٔ آفریدگار است!

بررسی آیات ۳۰ و ۳۱ سوره اسراء «اِنَّ رَبَّكَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشَاءُ وَ يَقْدِرُ اِنَّهُ كَانَ بِعِبَادِهِ خَبِيراً بَصِيراً». جالب است ها، یعنی من رزاق بعضی‌ها هستم «اِنَّ رَبَّكَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشَاءُ» دلم نمی‌خواهد به یکی بدهم، از گرسنگی بمیرد، به جهنم! «اِنَّ رَبَّكَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشَاءُ وَ يَقْدِرُ» به هرکس خواست داد و از هر کس خواست گلویش را فشار داد، این است آن خدایی که از رحمتش حرف می‌زنی؟ بعد آیا این عدالت است؟ بعد این عدالت قرار است در محشر پیاده بشود و پاره‌سنگش هم «فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّة خَیْراً یَرَهُ» است، روی «مثقال» حساب کتاب می‌کنند. بعد انسان از مثقال کمتر است که می‌گویی «يَقْدِرُ»؟ «يَقْدِرُ» در برابر «يَبْسُطُ»، یعنی مثل تعریف توحید خاکی است که یک چنین معبودی کارش این است، برای آن کسی که «يَقْدِرُ» است او را هم خدا خلق کرده ها، نه اینکه یک خدای دیگر خلق کرده و حالا این خدا نمی‌خواهد به او کمک کند چون این را یکی دیگر خلق کرده، نه، همین خودش خلق کرده است!
مدت زمان: 6:15

انکار انبیاء در رسالتشان با بی‌دین خواندن پیروانشان صورت می‌گیرد، چگونه به یک پیامبری احترام می‌کنیم و از طرفدارانش انتقام می‌گیریم؟

امام باقر فرمود: «مَنْ جَحَدَ نَبِيّاً مُرْسَلاً نُبُوَّتَهُ وَ كَذَّبَهُ فَدَمُهُ مُبَاحٌ» هر کس مقابله کند با پیغمبری که مرسل هست؛ «نبیِّ مرسل»! دو قبضه است.
«نبی» زیاد است و «مرسل» کم است، نبی یعنی خبر می‌دهد.

یکصد و بیست و چهار هزار پیغمبر بوده که همه اینها نبی بودند و مرسلش پنج‌تا بوده؛ صاحبان کتاب مستقل و شریعت پابرجا بودند، «مَنْ جَحَدَ نَبِيّاً مُرْسَلاً نُبُوَّتَهُ وَ كَذَّبَهُ».

قرآن هم که می‌گوید: «لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ اَحَدٍ مِنْ رُّسُلِهِ» فرقی بین آنها نیست. حالا الان آیا پیروان ادیان و مذاهب دیگر در ارائه دین خودشان آزاد هستند یا نه؟
جنگی که پیامبر در آغاز اسلام کرد یک قسمت مهم آن با پیروان ادیان بود، همه‌اش مشرک، بت‌پرست و کافر نبود بلکه مسحیّت، یهودیّت و زرتشتیَّت هم بود. ایران زرتشتی بود و بقیه کشورها مسيحی و یهودی بودند.

آن وقت چگونه می‌شد که هم مقابله با اینها گناه نابخشودنی و جزای آن هم اعدام «فَدَمُهُ مُبَاحٌ» باشد و هم اینکه پیروان آنها امنیّت نداشته باشند و با شمشیر بالای سرشان حاضر بشوند که «اَسْلِمْ تُسْلَم»!

مدت زمان:5:18
منبع:کتاب من لایَحضره‌الفقیه از شیخ صدوق جلد ۴ صفحه ١٠۴ و کتاب وسائل‌ الشیعه از شیخ حرّ عاملی جلد ۲۸ صفحه ٣٢٣، از امام باقر 

با ما بِه از این باش که در جبر جهانی

با ما بِه از این باش که در جبر جهانی

– بابا یک رفاقتی بکن! گرچه این خدای زمین رفاقت حالیش نمی‌شود، یعنی رقیق‌تر از پیغمبر؟ چقدر آزار و اذیتش کرد. رفیق‌تر از علی؟ رفیق‌تر از فاطمه؟ رفیق‌تر از حسین؟ چون «دست‌ساز» است! چون اسماء ایذائی را در خودش جمع کرده، اسمش را خدای مردم‌آزار بگذارید!

با ما بِه از این باش که در جبر جهانی
هرگز ننما قهر که شمسِ دو دیاری

– واقعاً آدم محاسبه می‌کند طبق فرمول قرآن دیگر «اَفَلَا تَعْقِلُون، لَا تَشْعُرُون، اَفَلَا یَتَدَبَّرُون» می‌بینیم اصلاً جای جبر نیست! ببینید این کره خاکی هفت هشت میلیارد آدم دارد که در این کره پخش هستند، بعد خود این کره زمین در کهکشانی که هست اصلاً «نیست» است! اینقدر کوچک است اصلاً وجود ندارد، حالا چطوری خدا از آن بالا آمده نگاه می‌کند که تو روزه داری خوشش بیاید اگر روزه نداری تو را به جهنم می‌برد! اینها از مواردی است که «وَ لَا يَغُرَّنَّكُمْ بِالله الْغَرُورُ» است یعنی به آنچه که به نام خدا به تو رسیده مغرور نباش که حتماً این خداست.

– در کتاب‌های دینی ما نوشته که هر کس سه روز با یکی قهر باشد عباداتش بر باد می‌رود، خب حالا ابتدا به ساکن باید خود خدایی که چرخاننده خلقت است، واضع این قوانین است؛ قوانینی که به وسیله ادیان و مذاهب آسمانی تنظیم شده، او باید با ما قهر کند؟
یک‌ کوچک با یک بزرگ دعوایش می‌شود رفقایشان می‌آیند به بزرگ می‌گویند ول کن بابا تو آخر با این دهن به دهن می‌شوی؟ این خیلی کوچک است!

من که مُردارم و در پی شده‌ام چون قاصد

– مردار نیستیم؟ اگر یک چند روزی عطر و ادکلن و مام؛ مامک زیر بغل را از خودت دور کنی می‌بینی چه بوی بدی می‌دهی؟ ها؟ بشر اشیاء منسوب به بوی خوب را اختراع کرد تا آن حقیقت مردار بودن بشر نمایان نشود!
حالا یک سؤال: این آقا که عطر زده، این خانومی که ادکلن و مامک؛ مام زده اگر اعصابش خراب بشود مثل آن عطر بوی خوب می‌دهند؟ ها! اگر احساسش جریحه‌دار بشود مثل گلاب می‌شود یا‌ نه، نیش عقرب و مار و افعی می‌شود؟ در این امتحانات بد جور پوست را از بدن جدا می‌کند.

– یادت هست یک حدیث داشتیم مال چند سال قبل بود که می‌گفت انسان حامل فضولات است یعنی به مستراح می‌رود اگر اینها دفع نشود آثار بد آن اطرافیان را احاطه می‌کند.

من که مُردارم و در پِی شده‌ام چون قاصد
از نبودم چه شود، کس نکند این فاسد

– مردار هستیم بعد فاسد می‌شویم! چطور است که آن کسی که قند گرفته می‌گویند خورده به پایت و باید از بالای آن قسمتی که بر اثر بیماری قند فاسد شده ما ارّه کنیم ببریم، حالا انسان هم همین است، این خشونت و این جنگ‌های عظیمی که در بین بشریت است، آن روی انسان را علنی کرده.
مردار در زندگیمان است.
قاصد هشدار است
فاسد انتهای راه است.
چرا بدن را سریع دفن می‌کنند؟ ها؟ برای اینکه سریع بو می‌گیرد حالا روی این بدن اینقدر ادکلن و عطر بپاش فایده ندارد، مستراح را هر کاری می‌کنند بوی بد می‌دهد هر کاری می‌کنند؛ اسپری خوشبو کننده!

Read More

غزوه هند انجام نشد.عیسی که هرگز جهاد نکرد. جنگ با اتراک هم قیامت را بپا نکرد!

بخشی از پادکست:

….دو گروه از آتش دور هستند:
– یکی کسانی که به غزوهٔ هند می‌روند. اسم غزوه‌ که می‌آید یعنی حتماً باید پیغمبر حضور داشته باشد.

«وَ عِصَابَةٌ تَكُونُ مَعَ عِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ» و یک گروهی که با عیسی مسیح می‌روند.
اینجا یعنی می‌خواهد اشاره بکند که عیسی هم اهل جنگ بود، «عِصَابَةٌ»! نگفته حواریون، «عِصَابَةٌ» یعنی لشکر، جنگجو، سپاهی.

«وَ عِصَابَةٌ تَكُونُ مَعَ عِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ» عیسی بنده‌ خدا همیشه از دست حکام یهودی در حال گریز و فرار بود، به خاطر ارائه اهدافش کوچه به کوچه، بیابان به بیابان، خانه به خانه، دِه به دِه، شهر به شهر در حال حرکت بود که به دست حاکم نیفتد، جهادش کجا بود؟ خودش بود و دوازده نفر که با اینها همراهی می‌کرد.

Read More