برچسب: خدای ادیان

من از توحید تو کافر چو گشتم

از مجموعه تحریم سخن

من از الله جویم استعانت
ولٰکن آیدم دائم شرارت

➖معنای توکل است. جار و جنجال ادیان را ول کن «وَ مَن یَتَوَکَّلْ عَلَی اللهِ فَهُوَ حَسْبُهُ»! چه چیزی عارض تو شده و چه چیزی از این توکل به دست آوردی؟

من از این عالم خاکی به غیظم
تو از افعال می‌گویی جزایم

➖می‌گویی این کار را بکن به بهشت می‌روی؟! اینجا پوست مردم را داری می‌کَنی به نام نامی الله!

من از ذکر و دعایت خسته گشتم
تو از جنّت بگویی هی ندایم

➖اینجا مردم نیاز دارند، امنیت، آسایش، آرامش و سلامتی می‌خواهند، تو می‌گویی صبر کن «اصْبِرُوا وَ صَابِرُوا وَ رَابِطُوا»، چقدر این دین شعار می‌دهد، بس است بابا!

من از توحید تو کافر چو گشتم
تو از عدلت بگویی هی صدایم

➖چیزی ته این توحید تو نمانده‌، بعد می‌گویی من عادل هستم؟ آیا این عدل است؟

من از این حال بد نالیده گشتم
تو از میعاد می‌گویی که رَستم

➖می‌گوید که «این کار را بکنی از پل صراط راحت رد می‌شوی»، اول مشکل پل اینجا را حل کن! پل زندگی بشر لغزنده است، از پل صراط چه می‌گویی؟!

من از آن وعده‌هایت دل بریدم
تو بازم هی طلب کردی که هستم

➖وعده‌هایت را ثابت نکردی، معروف‌ترین و‌عده‌ات «اُدْعُونِی» است، تو آبروی هر چه خداست را بردی، هر چه مردم داد می‌زنند «خدا!»، به زبان حال و قال به آنها می‌گویی خفه شو! از بندگانت به سوی تو عارض می‌شوند، تو هم چهارتا مشت بر سرشان می‌زنی!

من و این جان نابودم، قوامم
تو را صد بار در ساعت بخواندم

عید است تمسخر که شده زجرِ کلک

از مجموعه تحریم سخن

عیب آمده بر همه ز این فقر فلک
عید است تمسخر که شده زجرِ کلک

➖ عیب بر وزن عید. وقتی که جامعه طبقه بندی بشود یکی آنقدر دارد که نمی‌داند کجا سرمایه گذاری کند، به کدام کشور برود گیج می‌شود و یکی هم اینقدر ندارد که زندگیش می‌پاشد،

سال قدیم است که جان می‌برد
لقمهٔ زهر است، به دل می‌دهد

حال و هوای بهار، غمزده کرده بشر
خوب نگر آدمی،غرق شده در خطر

خرابی می‌کند این ربّ سبحان
به جان خلقتش در ظلم اعیان

➖«رَب»: تربیت کننده. «سبحان»: منزه است. این شعار دین است؛ «سُبْحان الله، منزه است خدا»! از چه چیزی منزه است؟ از ظلم، نه که نمی‌کند. از تبعیض؟ نه که ندارد. از مسئولیت‌هایی که دارد؟ نه که ادا می‌کند!

➖«اعیان»، جمع عین است، یعنی آنقدر ظلمش علنی است همه چیزش را دارد می‌بیند، مخصوصاً در این ایام. لااقل در منازل پنجاه درصد اهل این مملکت، لااقل، عید یعنی خون از چشم ریختن، یک چشم اشک و یک چشم خون، نداریِ فلاکت‌بار! نوشته است که گل و شیرینی به سرمان بخورد ما داریم فکر می‌کنیم یکی دو ماه دیگر که می‌خواهیم خانه را تمدید کنیم، صاحب‌خانه دو برابر می‌کند. از کجا بیاورند؟ بعد مجبور است که بچه خردسال را سر چهارراه بفرستد و به دام باندهای مواد مخدر بیفتد، بعد دخترش را برای خود فروشی بفرستد؛ دختر‌های زیر بیست سال!

خدایش نخوانند اهل خرد

از مجموعه تحریم سخن

تو مگو الله، هادی بر بشر
بلکه آمد مکر و بنگر هم شرر

خدایش نخوانند اهل خرد
که چون می‌زند خلق خود با عدد

➖ اصل این شعر چه بوده که من اقتباس کردم؟
بزرگش نخوانند اهل خرد
هر آنکس که نام بزرگان به زشتی برد
حالا بزرگ بزرگان خداست، ما نام او را به زشتی می‌بریم یا خودش در قرآن اختصاص داده؛ «فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَ لكِنَّ اللهَ قَتَلَهُمْ» (۱۷ انفال) می‌گوید من قاتل هستم. آیا ما گفتیم؟
معذب که از اسماء خداست یعنی شکنجه‌گر، آیا ما گفتیم؟ خب خودش نسبت داده است.
➖عدد روز شمار تقویم عمر است هر روز که یک صفحه ورق می‌خورد یک گرفتاری جدید می‌دهد.

ای متشرّع به خدایت بگو
داغ نکن این بشرت، حق بگو

➖در محاجه با متدین و متشرع حرف ناحساب می‌زنی؟
➖چنان پیشانی مردم را به وسیله فقر، غم، غصه، بیماری و ناامنی داغ می‌کند که هیچ صاحب حیوانی حیوانش را اینطوری داغ نمی‌کند. قدیم مرسوم بود برای اینکه گله‌ها متمایز باشند و دام‌ها قاطی نشوند با یک علامتی بدنشان را داغ می‌کردند، آهن را در آتش می‌گذاشتند و به بدن حیوان می‌گذاشتند.

یکی نیست، دست منو بلند کنه
از توی خرابه‌های تن من، برر کنه

➖برر یعنی خوبی.

از دیار من فقط یک غصّه مانده
در وجودم ناله‌های‌ دلخراشی تازه مانده

تَقّش در اومد خدا و دینش

از مجموعه تحریم سخن

ببین خدای تو، جلّاد مردم است
آورده و به نیزار ذلّت است

افتاده به زنجیر بلا ملّت ایران
هر دم بزند ناله و رفتش همه ایمان

در خیابان خدا چادر زدم
توی هر میدان که بینی نِق زدم

➖زلزله که می‌آید چادر باید بزنی، دیگر چه کسی چادر می‌زند؟ اجاره‌نشین‌، ندارد که بدهد. آقا، پول پیش دو برابر شده چکار کند! زیرخاکی دارد؟ عتیقه دارد؟ از کجا بیاورد؟ بعد دین می‌گوید «ازدواج کنید بچه بیاورید»!

ای خدای هم لطیف و مهربان
خلق ایرانی، اسیر فقر و غم آمد عیان

➖به به! واقعاً این به خدا می‌خورد؛ «آفتابه لگن هفت دست اما شام و ناهار هیچی»!

تَقّش در اومد خدا و دینش
مُضمحل شده مذهب و کیشِش

➖«تَقّش در اومد» برویم در زبان عوام!
یعنی آنقدر کفگیر به دیگ زدند که از آنطرف سوراخ شد! هزاران سال است بلکه ده‌ها هزار سال است که دروغ به خُرد مردم می‌دهند به نام خدا!

خدایم بگفتا که من چون کفیلم
بر این بندگان زمین خورده، همچون وکیلم

➖هم اسمش «کفیل» است هم «وکیل»، اما در عالم رؤیا!

ولٰکن عرایض هوا می‌رود

➖جواب آن بند قبلی است، «خدا وکیل است، کفیل است؟»، بله!
➖ یعنی هر چه داد می‌زنی، عریضه می‌دهی، التماس می‌کنی باد هوا است.

ولٰکن عرایض هوا می‌رود
به این شکوه‌ها یک عزا می‌رود

➖آخر این شکوه‌ها چیست؟ یا خودکشی است یا سرطان است، پول که نداری باید همینطوری مانند شمع بسوزی، ناله کنی و فریادت دربیاید!

این همه سختی نگر از دین شده
هم فشار و رنج و بی‌ باکی شده

این ملتِ گرفتار، دائم به رنج و دردند
از این خدای بی‌ رحم، در التهاب و زجرند

بر مردم بی‌چاره، صدای دگر آمد


📎 از مجموعه تحریم سخن

ای کاش اِله دگری بر من بود
تا نالهٔ من بشنود و حافظ بود

ای وای که این ملّت ما، زار گرفته
از کثرت درد و المش، نار گرفته

اینک این معبود خاکی خاطی است
در جدال اسم حُسنا، قاطی است

➖ می‌گوید «یارو قاط زده»، حالا خدا قاط زده! از این طرف رسانه‌های تبلیغی دین تبلیغ می‌کنند که خدا رحمان و رحیم است و از این طرف هم ما مغایر آن را می‌بینیم.

بر مردم بی‌چاره، صدای دگر آمد
از هول و هراس حرجش، ناله در آمد

ضعف انسان آمده در زلزله
همچو سیلاب است، اندر غلغله
بر مردم بی‌چاره، صدای دگر آمد
از هول و هراس حرجش، ناله در آمد

ضعف انسان آمده در زلزله

➖زلزله می‌آید بعد عوارض بعدی آن! آن کسی که زنده می‌ماند می‌گوید خوش به حال آن کسی که مرد!

همچو سیلاب است، اندر غلغله

➖وقتی که سیل می‌آید همه چیز را با خودش می‌برد، طرف می‌گوید ای کاش خشکسالی بود.

سرمازدگان عصر سردیم
دنیا‌ شده در گریز و دردیم

اسلام به ذات خود ندارد حرفی

📎 از مجموعه تحریم سخن

اسم من انسان، ولی حیوان شدم

➖انسان خلق کرده ولی طرز برخوردش با بشر اینطوری است که با جنگلیان است، در اسناد و مدارک دینی که گردآوری کردیم آمده: «دین به ضرب شمشیر و هدایت مردم با شلاق و شمشیر است»!

صداقت ندارد چنین دین و آئین
که ما را کِشد، روز و شب در غمین

اسلام به ذات خود ندارد حرفی
هر منطقِ بی‌ جواب آید مُشتی

از دست یدالله، نیامد به جز این روی خشونت

➖«يَدُ اللهِ فَوْقَ اَيْديهِمْ، دست خدا بالای سرتان است» فقط فایده آن همین است که مریضی، بی‌ پولی، دلواپسی و ناامنی می‌دهد.

انسان نکند وجههٔ خود جانب سیرت

ما و این رحمان بی‌ حاصل نگر
داده‌های وعدهٔ فانی نگر

➖«بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» را بگذار در کوزه آبش را بخور!

کیست این جانی که ما را می‌کُشد؟

📎 از مجموعه تحریم سخن

این گرانی را خدا آورده است
داد ملّت را ز جان آورده است

میوه‌های شب چله، همه کشک!

گل و شیرینی و آجیل به رشک

چشمان ترم بین که نزول قطرات است
این قلبِ سکوتم، همه از شومِ قضاء است

کیست این جانی که ما را می‌کُشد؟
ناله‌ها در حلقمان سد می‌کند

کیست آن ثروت‌مَدار حق کُشم؟
از فقیران پشته کرده، ناخوشم

کیست آن رحمان که داعی می‌کند؟
رحمتش خشک و عذابم می‌کند

کیست لطفش، چون سراسر نافی است؟
چونکه الطافش همه، افسانه است

کیست آن صاحب که مردم می‌زند؟
زور خود را بر رعیّت می‌تپد

کیست کز دین شاخص است؟
خود بساط زورگویی بر سر است

➖ جواب این ابیات بالا این است:

نیست اینها جز یکی الله ما

➖ شناسنامهٔ خداست، کارنامهٔ خداست، هویّت خداست.

قاتلان را او مددکار عزا