برچسب: خدا

هوای این خلق گرفتار که دارد‌؟

از مجموعه تحریم سخن

ای وای که این مزرعه را نار دمیده
دهقان مصیبت‌زده را ناله رسیده

ما و جمع خستگانِ بی رمق
نادمین عمر آمد پُر دمق

هوای این خلق گرفتار که دارد‌؟
پاسخ به غیاث بشر جگر لهیده، که ندارد

➖از خدا بپرس. از که بپرسم؟ از خدا بپرس. از دین بپرس که این همه خدای زمین را آب و تاب داد!

➖چه پاسخی دارد؟

من ندانستم خدایم، پس که بود
این همه آزار و ظلمت از چه بود

➖متشرع جماعت بعد از این همه سال، هزاران سال، نفهمید که خدا کیٖ بود ولی تاریخ ورق می‌زند و اسرار را هویدا می‌کند.

از ریشهٔ این غیبت دون دشنه دمیده
با فقر و فلاکت بنگر زَهره برفته

هفته‌های ما همه خاکستری‌ست
چون به روز و شب شود پر خفتنی‌ست

«اعجاز» از این بهتر و بیشتر که باطل بر کرسی اقتدار می‌نشیند.

«وَ لَا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا سَبَقُوا اِنَّهُمْ لَا يُعْجِزُونَ» می‌گوید تصور نکن کسانی که کافر شده‌اند گمان نکنند که سبقت گرفته‌اند بر فرمان ما، زیرا آنان نمی‌توانند درمانده کنند.
می‌گوید که کافر جماعت نمی‌تواند معجزه بکند، معجزه در اختیار من است.
کافر، مشرک و مرتد نمی‌تواند بر کلام من سبقت بگیرد. کلام من چیست؟ «وَ لَقَدْ سَبَقَتْ كَلِمَتُنَا لِعِبَادِنَا الْمُرْسَلِین اِنَّهُمْ لَهُمْ الْمَنصُورُونَ». تاریخ نشان می‌دهد که کفار، هم بر خدا سبقت گرفتند و هم معجزه کردند. الان که ایام محرم است می‌خواهم ببینم این معجزهٔ یزید نبود که صد هزار شیعهٔ دعوت کننده و با خون خودشان امضا کننده به ابی عبدالله فرستادند و بعد همین صد هزار نفر، صد و هشتاد درجه برعکس شد و قاتلین ابی عبدالله شدند، آیا این معجزه نیست که یزید دارد؟ ها؟ قرآن چه می‌گوید؟ درست است که مخاطبین پیغمبر بی‌سواد و جاهل بودند ولی می‌گویند که این کتاب، فراسوی زمان است و برای آیندگان است، آنها عقل نداشتند اما الان که مردم عقلشان کامل شده است. آیا خدا معجزه ندارد؟ دارد؟ اگر معجزه دارد پس چرا پیغمبر محتاج مشورت می‌شود «وَ شَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ» (۱۵۹ آل عمران)،‌ «وَ أَمْرُهُمْ شُوری بَیْنَهُمْ» (۳۸ شوری)؟ چرا؟ اگر پیغمبر معجزه دارد چرا باید علی را در لیلة‌المبیت جای خودش در رختخواب قرار بدهد و هجرت کند و از مکه فرار کند؟ چرا؟ خب یک نفر دیگر را می‌گذاشت، دحیة ابن خلیفه کلبی را می‌گذاشت که اگر کشته می‌شد؛ یعنی کشته نمی‌شد دیگر، چون جبرائیل بوده دیگر، به قیافهٔ او در می‌آمد، ملک که نمی‌میرد.

در کل ازمنه کفار بر فرمان خدا سبقت گرفتند، خدا گفت «لِيُحِقَّ الْحَقَّ وَ يُبْطِلَ الْبَاطِلَ» (۸ انفال) تا من بر کرسی خدایی نشسته‌ام حق پیروز است و باطل شکست خورده است. آیا اینطوری است؟ چرا کفار پیروز شدند و به پیغمبر سم خوراندند؟ بله؟ چه کسی می‌خواهد جواب بدهد؟ اصلاً دیگر جواب ندارند، جواب شمشیر است! وقتی که منطق خوابید، زور جلو می‌آید.
آنجایی که جلوی پیغمبر را برای وصیت نویسی گرفتند کجا بود؟ آنها سبقت گرفتند بر قول خدا. مگر پیغمبر از قول خدا حرف نمی‌زند؟ «وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى‌ اِنْ هُوَ اِلَّا وَحْيٌ يُوحى‌» (۳ و ۴ نجم) وقتی می‌گوید من می‌خواهم وصیت بنویسم یعنی خدا گفته! کجاست «سَبَقُوا»؟ کجاست «لَا يُعْجِزُونَ»؟ معجزه کردند، خیلی قشنگ پیغمبر را از خانهٔ خانم‌هایش کشیدند و بردند در خانهٔ یک خانم دیگر که محل توطئه بود و بعد زهر هم دادند و سر و ته آن را هم آوردند و کتابش را هم بردند سانسور کردند و ویراستاری دلخواه کردند و به علی هم گفتند این کتاب به درد عمه‌ات می‌خورد آن را بردار و ببر! حالا شیعه بدبخت بیچاره باید آن کتاب را به عنوان کتاب مقدس در خانه داشته باشد در حالی که امام این شیعه در صفین گفت «بابا این کتاب، قرآن نیست، سیاهی بر سفیدی است»، چقدر این علی ابن ابیطالب افشاگر است، زنده باد!

مدت زمان: 6:30

سوره انفال آیه ۵۹

تفاوت بین خدا و یک کودک چیست که هر دو دوست دارند؟!

– «اِنَّ الله يُحِبُّ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِهِ صَفّاً  كَاَنَّهُمْ بُنْيَانٌ مَرْصُوصٌ».

«اِنَّ الله يُحِبُّ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِهِ صَفّاً» خدا دوست دارد کسانی را که در راه او صف‌بندی می‌کنند که آدم بکشند.
این «اِنَّ الله يُحِبُّ الَّذِينَ» حب یعنی دوست، دوستی، علاقه، که این مخلوق است بعد خدا خالق است، خالق قاعدتاً نمی‌تواند در مخلوق خود جای بگیرد. دوست داشتن فعل است و خدا صانع است که فعل را آفریده و نمی‌تواند فعل را دوست داشته باشد چون اگر دوست داشته باشد در آن خلقت محصور می‌شود.

«اِنَّ الله يُحِبُّ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِهِ» دوست دارد در راهش بجنگند، «صَفّاً كَاَنَّهُمْ بُنْيَانٌ مَرْصُوصٌ». این کوچک‌ سازی خداست و دقیقاً همان نقشه‌پردازی از معبود ادیان و مذاهب است، که اگر همهٔ این صفاتی که به خدا نسبت داده شده را جمع کنید، خدا یک سازه انسانی است که با عقل بشر به خلاف اینکه آنجا می‌گوید «لَا يُوصَفُ» توصیف نمی‌شود. خب این «اِنَّ الله يُحِبُّ» وصف است دیگر، وصف دوستی خداست، وصف علایق خداست.

مدت زمان: 3:42

منبع :سوره صف آیه ۴ 

العطش از اهل ایران شد حسینم، او متمّم

از مجموعه تحریم سخن

ای که گفتی کلّ شهرٍ آمده بر ما محرّم
العطش از اهل ایران شد حسینم، او متمّم

➖هماهنگ با ابی عبدالله که صدای العطش اهل بیت خود را می‌شنید و به آن کفار ملاعین التماس می‌کرد «هَلْ مِنْ ناصِرٍ یَنْصُرُنی»! الان هم در این مملکت مردم در قحطی آب هستند. آن روز شمر، عبیدالله ابن زیاد و عمر ابن سعد آب را بر حسین و خانواده‌اش بستند و امروز خدا بسته، دیروز هم خدا بسته بود!

هفتهٔ ماتم شده در کربلای عصر ما
لیک اندر خانه‌ها ظلمت شده بر طاق ما

➖هفته عاشورا و تاسوعاست!

از محرّم، عبرت آموز تو ای تشنه فرج
آب و نانت که به قحط آمده از باب حرج

➖دقیقاً در ایام عاشورا خدا شیرهای آب را به ملت بسته، جالب است ها! عجب خدایی می‌کند، آب که قحطی‌اش است، نان هم که بی‌پولی‌اش است، می‌ماند هوا، هوا هم که مسئولین اعلام کردند هوای بسیاری از شهرها غیر قابل تنفس است، این هم خدایی خدا! زندگی بشر مستلزم آب و هوا و غذاست، این هم این مثلث است.

مردم از فروع دین بیزارند!

– «كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَ هُوَ كُرْهٌ لَكُمْ وَ عَسَىٰ اَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ عَسَىٰ اَنْ تُحِبُّوا شَيْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَاللهُ يَعْلَمُ وَ اَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ».

«كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ»، «كُتِبَ» اَیْ «فُرِضَ» یعنی واجب شد بر شما، یک جا می‌گوید «فَرَضَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ»، یک‌ جا می‌گوید «كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ»، یک‌ جا می‌گوید «اَقِمِ الصَّلَاةَ»، همهٔ اینها وجوب شرعی دارد.
«كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ، آدم‌کشی بر شما نوشته شد»، بکشی و کشته شوی!

«وَ هُوَ كُرْهٌ لَكُمْ» اینجا جالب است؛ «شما زیر بار نمی‌روید»، خب معلوم است! چه کسی از کشته شدن خوشحال است؟ چه کسی از کشتن خوشحال است؟ قساوت قلب می‌آورد. اینکه علی ابن ابیطالب شمشیر می‌زند و اشک می‌ریزد و می‌گویند چرا گریه می‌کنی؟ می‌گوید به خاطر اینکه اینها بندگان خدا هستند. علی ابن ابیطالب بین حرف خدا و حرف وجدان گیر کرده! وجدان می‌گوید نکش، سر یک کلمه‌ای که نگفته «لَا اِلَهَ اِلَّا الله» باید او را بکشی؟ خب نمی‌خواهد مسلمان بشود!

«وَ هُوَ كُرْهٌ لَكُمْ» شما کراهت دارید. چقدر جالب است، مخاطب این «لَكُمْ» مسلمین هستند چون «كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ» از وجوب شرعیه است. جهاد جزء فروع دین است. عامهٔ مسلمین «كُرْهٌ لَكُمْ» نمی‌پسندند جنگ را! با اینکه عرب‌ها زاده و پرداختهٔ جنگ بودند یعنی اصلاً حرفهٔ آنها این بود، نان، سفره و دکان آنها این بود که به اطراف و اکناف حمله می‌کردند و غارت می‌کردند می‌کشتند، زن‌ها را برای آمیزش می‌آوردند و بچه‌ها را برای نوکری می‌آوردند، با این جهت می‌گوید «وَ هُوَ كُرْهٌ لَكُمْ»! خب این مردم، همان عرب‌های قبل از اسلام هستند که جنایت می‌کردند ولی آمدند زیر سایهٔ اسلام که آرامش پیدا کنند نه اینکه ادامه پیدا کند و آن خشونت‌ تداوم پیدا کند!

اینها گول شعار «قُولُوا لَا اِلهَ اِلَّا اللهُ تُفلِحُوا» را خوردند.
«تُفلِحُوا» چند تا معنا دارد؛ هم در کتاب دهخدا کتاب لغت‌نامه‌اش را برو بگرد و هم در کتب معانی عربی است که لغت عرب بسیار داریم.

▫️«وَ عَسَىٰ اَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ» این هم شده یک بازیچه در دستِ قاعدهٔ تقیه! می‌گوید تو کراهت داری که کشته بشوی؟ نه! «برو کشته بشو، شاید این کشته شدن به درد تو بخورد». ببین اصلاً خود خدا هم با قطعیت حرف نمی‌زند، می‌گوید «عَسَىٰ»! «عَسَىٰ» یعنی چه بسا، «عَسَىٰ اَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً» چه بسا از این کشته شدن و کشتن بدتان می‌آید، «وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ»! آیا این خیر است؟ مردم را به زور بیاوری مسلمان کنی و تبدیل بشوند به یک گروه عظیم خوارج و منافقین، بعد پیغمبر که سرش را به زمین گذاشت، هم شیعه نوشته و هم سنّی نوشته که «اِرتَدَّ النَّاس»! یعنی همه کمپلت از دین برگشتند، چون این دین با قواعد منطق که سازگار نبود بلکه با کشتن است.

«وَ عَسَىٰ اَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ» این هم دستاویز خیلی‌ها شده که از یک چیزی بدت می‌آید می‌گوید: نه «وَ عَسَىٰ اَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ»، خیر توست بابا! مالش را دزد برده، می‌گوید خیرت است، مریض شده، می‌گوید خیرت است، فقیر است، می‌گوید خیرت است، عجب! چرا اینقدر خیر خدا وارونه است؟ البته خودش گفته است، در درس‌ها داشتیم که «الدُّنْیَا مَعْکُوسَةٌ» یعنی وقتی می‌گوید «خیر» شر است، می‌گوید «شر» خیر است.

«وَ عَسَىٰ اَنْ تُحِبُّوا شَيْئاً» چه بسا از یک چیزی خوشتان می‌آید «وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ» یعنی خوشتان می‌آید که یک کناری زندگی آرام داشته باشید و راحت باشید بابا، یک بار کُشته دادیم و آمدیم زیر سایهٔ اسلام، حالا دیگر بگذار راحت باشیم. نه، باید هر روز «كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ»! پس شما خیر و شر را تشخیص نمی‌دهید، خیلی جالب است، این هم از همان آیات جبر مطلق است! مردم از کشتار بدشان می‌آید ولی خدا خوشش می‌آید، چه کسی برنده است؟ خدا. چرا؟ برای اینکه تهدید می‌کند و می‌گوید اگر نکشی به جهنم می‌روی، اگر بکشی به بهشت می‌روی.

یا اینکه در همان زمان پیغمبر آنهایی که از جنگ عقب‌نشینی می‌کردند پیغمبر می‌گفت «اینها را تحریم کنید و با آنها حرف نزنید»، این‌ مستندات دینی است، اینها را در کتاب حافظ و سعدی و شمس و مولانا که ننوشته‌اند. خوشبختانه ما هر چه دلیل و حجت داریم از همین دین مبارک است.

«وَالله یَعْلَمُ وَ اَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ» شما که نمی‌دانید، خدا می‌داند. چه چیزی را شما نمی‌دانید؟ اینکه شمشیر، تیز و بُرنده نیست، درد ندارد، اعضای بدن را تکه تکه نمی‌کند، شما نمی‌دانید، این خیر است!
«نمی‌دانی» یعنی اینکه حکم، حکم خداست «لَا حُکْمَ اِلَّا لِله».

تشخیص اینکه چه چیزی خیر است و چه چیزی شر است به چیست؟ خب از اینطرف که دین هفتاد نوع تفسیر دارد، خب آدم گیج می‌شود، باید چکار کنیم؟ اینجا نوبت عقلانیت است؛ عقلی که خود قرآن شعارش است، ترویج می‌کند و مروّج آن است، می‌گوید «أَ فَلا تَعقِلونَ؟» یک حالت محاکمه و محاجه است که آیا عقل ندارید؟ آیا با عقل راه نمی‌روید؟ «لَا تَشْعُرُونَ» بی‌شعورید؟ نفهم هستید؟

پس مشکل سر چیست؟ بر سر این خدایی که سازهٔ ادیان و مذاهب است! ما مشکلمان سر خداست وگرنه معصومین روی چشم ما هستند، قرآن روی سر ماست، تازه خود خدا هم ما را هدایت کرده است! به چه چیزی؟ به اینکه عدم تطابق‌ها را بفهمیم و درک کنیم و این کلاهی که هزاران سال است که بر سر متدینین و متشرعین رفته و از جمله سر خودمان، بالا بکشیم.

آنقدر این کلاه پایین رفته که جلوی تنفس آزاد را گرفته، یعنی کسی به عنوان یک پیرو دین، حق ندارد و به خودش اجازه نمی‌دهد که استقلال در استنباط داشته باشد، می‌گوید که هر چه آنها گفتند! ولی خوشبختانه از اینطرف هم دست را باز گذاشتند، اگر ائمه گفتند «هر چه ما می‌گوییم همان است»، از اینطرف هم می‌گویند که «ما هفتاد مدل فتوا می‌دهیم و هر موقع هم لازم بود انکار می‌کنیم».

مدت زمان: 10:02
منبع: آیه ٢١۶ سوره بقره

ای خدای کور و کر درمانده‌ایم

از مجموعه تحریم سخن

➖حق داری بگویی که «خدا کور است» چون نمی‌بیند، خلق کرده و احتیاجات اولیه خلقش را به روی دوش خودش گذاشته؛ «لَا تَكِلْنِي اِلَى نَفْسِي طَرْفَةَ عَيْنٍ اَبَداً» مرا به حال خودم وا مگذار! فقط در معنویات نیست که ائمه این را می‌گفتند که «اگر به حال خودمان بگذاری گناه می‌کنم»، در مادیات هست اصلش آن است، یعنی تو اگر کمک نکنی چه کسی بکند؟ همه می‌گویند به ما چه، برو پیش کسی که خلقت کرده، چطور در مشکلات ظاهری همه به بچه می‌گویند برو به بابات بگو، به ما چرا می‌گویی؟ برو به بزرگ فامیل بگو، به من چه که گرفتاری!

من از توحید تو کافر چو گشتم

از مجموعه تحریم سخن

من از الله جویم استعانت
ولٰکن آیدم دائم شرارت

➖معنای توکل است. جار و جنجال ادیان را ول کن «وَ مَن یَتَوَکَّلْ عَلَی اللهِ فَهُوَ حَسْبُهُ»! چه چیزی عارض تو شده و چه چیزی از این توکل به دست آوردی؟

من از این عالم خاکی به غیظم
تو از افعال می‌گویی جزایم

➖می‌گویی این کار را بکن به بهشت می‌روی؟! اینجا پوست مردم را داری می‌کَنی به نام نامی الله!

من از ذکر و دعایت خسته گشتم
تو از جنّت بگویی هی ندایم

➖اینجا مردم نیاز دارند، امنیت، آسایش، آرامش و سلامتی می‌خواهند، تو می‌گویی صبر کن «اصْبِرُوا وَ صَابِرُوا وَ رَابِطُوا»، چقدر این دین شعار می‌دهد، بس است بابا!

من از توحید تو کافر چو گشتم
تو از عدلت بگویی هی صدایم

➖چیزی ته این توحید تو نمانده‌، بعد می‌گویی من عادل هستم؟ آیا این عدل است؟

من از این حال بد نالیده گشتم
تو از میعاد می‌گویی که رَستم

➖می‌گوید که «این کار را بکنی از پل صراط راحت رد می‌شوی»، اول مشکل پل اینجا را حل کن! پل زندگی بشر لغزنده است، از پل صراط چه می‌گویی؟!

من از آن وعده‌هایت دل بریدم
تو بازم هی طلب کردی که هستم

➖وعده‌هایت را ثابت نکردی، معروف‌ترین و‌عده‌ات «اُدْعُونِی» است، تو آبروی هر چه خداست را بردی، هر چه مردم داد می‌زنند «خدا!»، به زبان حال و قال به آنها می‌گویی خفه شو! از بندگانت به سوی تو عارض می‌شوند، تو هم چهارتا مشت بر سرشان می‌زنی!

من و این جان نابودم، قوامم
تو را صد بار در ساعت بخواندم

از میان قفسم داد به فریاد به هر ساعاتم

از مجموعه تحریم سخن

مرغ سرکَنده و پَر بر بادم
از میان قفسم داد به فریاد به هر ساعاتم

➖سرم را بریدند و پرم را هم به باد دادند.

دلا بسوز که از بخت خود فغان بکنی
جگر به تابه و عیش و عشرتم فنا بکنی

➖می‌گوید «شما معیشت‌تان از کجا اداره می‌شود»؟ از خدا! خدا خلق کرده باید تأمین کند، آیا می‌کند؟ این آمار مسئولین امر است که می‌گویند «یک سوم ملت ایران زیر خط فقر هستند». زیر خط فقر می‌دانی یعنی چه؟ یعنی پول ندارد اجاره‌خانه بدهد، پول ندارد نسخه‌اش را بپیچد، پول ندارد غذا بخرد. مسئولین، بنده خداها واقعیت را می‌گویند، این آبروی خداست که می‌رود!

انزوا شد خانه‌ام، انفرادی مسکنم

➖در این شرایط، آدم منزوی و خانه‌نشین می‌شود.

چیست این فقر و فلاکت، کاین شده همراه ما
کیست مسئول طبابت، شد مرض درگیر ما

➖ما را رها هم نمی‌کند!
➖طبیب کیست؟ خدا! غنی کیست؟ خدا! چه کسی می‌گوید؟ قرآن!

به افشا کردنت، اصرار دارم

از مجموعه تحریم سخن

به افشا کردنت، اصرار دارم
به آن روی خوشت، اقرار دارم

➖روی خوشی که پدران و مادران از خدا به ما نشان دادند و به عکسش را دیدیم! در احادیث که داریم «دنیا معکوس است»، خدا هم معکوس است، عکس آن چیزی که قرار بود بشود، خودش گفته بود، خودش ضمانت کرده بود، که همه اینها در اسناد دینی هست، خودش به عهده و به ذمه گرفته بود که رحمتش بر غضبش پیشی بگیرد.

در جام جهان‌نما خدا نیست!

➖در تاریخ که جستجو می‌کنید آن خدایی که معرفی شده وجود ندارد.

غیر از مرض و درد و بلا چیز دگر نیست

این مردم بیچاره نفسگاه ندارند
از هر طرفی رنج مضاعف که ببارد

یادِ تاریخِ ستمکار و خدای مچلم

از مجموعه تحریم سخن

شُکوه و بلندی به یادگار آمد
ز این همه پستی به جار و قال آمد

معارضات را دقت کنید! دین، خدا را چطوری معرفی می‌کند؟ «جَلَّ جَلَالُهُ وَ عَظَّمُ شَأْنُهُ وَ تَقَدَّسَتْ اَسْمَاؤُهُ» این معرفی دین است برای خدا. بعد از یک چنین حاکمی چه درمی‌آید؟ ذلت و نکبت و خفت و خواری ملت! حالا مدام این خدا را بلندش کن! مردم عملش را می‌بینند، کارکردش را می‌بینند، مسئولیتش را می‌بینند. آیا می‌شود به مردم گفت که «نفهمید»؟ نمی‌شود، چون خدا مردم را فهیم آفریده است. آیا به مردم می‌شود گفت شعورتان را پنهان کنید؟ نمی‌شود گفت، شعور خدا داده است، مگر همین قرآن فریاد نمی‌زند «أَ فَلَا تَعْقِلُونَ» «لَا تَشْعُرُونَ» «أَ فَلَا يَتَدَبَّرُونَ».

ملکا نام تو آمد به زبان و جگرم

➖این خطورات من است، شاعر نیستم! وقتی عریضه‌های گرفتاران را می‌بینم ناخواسته اینها به ذهنم می‌آید:

ملکا نام تو آمد به زبان و جگرم
یادِ تاریخِ ستمکار و خدای مچلم

➖هم خدا مچل است و هم ما مچل هستیم! او ما را مسخره کرده و ما هم از او دور می‌شویم. چقدر جالب است که در اسناد دینی داریم «أَ رَایتَ النّاسَ یَخرُجُونَ مِن دینِ اللهِ اَفواجاً»، یا آن یکی درس که رسول خدا فرمود: «روزگاری می‌رسد که مردم به الله فحش می‌دهند»، این روزگار چه زمانی هست؟