آخرین پادکست ها

یادِ تاریخِ ستمکار و خدای مچلم

از مجموعه تحریم سخن

شُکوه و بلندی به یادگار آمد
ز این همه پستی به جار و قال آمد

معارضات را دقت کنید! دین، خدا را چطوری معرفی می‌کند؟ «جَلَّ جَلَالُهُ وَ عَظَّمُ شَأْنُهُ وَ تَقَدَّسَتْ اَسْمَاؤُهُ» این معرفی دین است برای خدا. بعد از یک چنین حاکمی چه درمی‌آید؟ ذلت و نکبت و خفت و خواری ملت! حالا مدام این خدا را بلندش کن! مردم عملش را می‌بینند، کارکردش را می‌بینند، مسئولیتش را می‌بینند. آیا می‌شود به مردم گفت که «نفهمید»؟ نمی‌شود، چون خدا مردم را فهیم آفریده است. آیا به مردم می‌شود گفت شعورتان را پنهان کنید؟ نمی‌شود گفت، شعور خدا داده است، مگر همین قرآن فریاد نمی‌زند «أَ فَلَا تَعْقِلُونَ» «لَا تَشْعُرُونَ» «أَ فَلَا يَتَدَبَّرُونَ».

ملکا نام تو آمد به زبان و جگرم

➖این خطورات من است، شاعر نیستم! وقتی عریضه‌های گرفتاران را می‌بینم ناخواسته اینها به ذهنم می‌آید:

ملکا نام تو آمد به زبان و جگرم
یادِ تاریخِ ستمکار و خدای مچلم

➖هم خدا مچل است و هم ما مچل هستیم! او ما را مسخره کرده و ما هم از او دور می‌شویم. چقدر جالب است که در اسناد دینی داریم «أَ رَایتَ النّاسَ یَخرُجُونَ مِن دینِ اللهِ اَفواجاً»، یا آن یکی درس که رسول خدا فرمود: «روزگاری می‌رسد که مردم به الله فحش می‌دهند»، این روزگار چه زمانی هست؟

عید ما روزی شود کز فقر آثاری نباشد

 

از مجموعه تحریم سخن

عید ما روزی شود کز فقر آثاری نباشد
از تبه کاری و ظلمت، خُلق و خویی هم نباشد

عیدم به تباهی و خسارت
آمد ز خدای لعن و نقمت

عیدت به خرابی و نقاهت
آفت شده از وجود نکبت

➖همهٔ اینها فرازهای عید است.

صدای ملّت مظلوم، طبل نوروز است
که این دعای اجابتِ الله در چنین روز است
➖می‌گوید «صدای دهل از دور خوش است» یا «طبل توخالی» مصداقش عید نوروز است.

سابقهٔ خوشی ز تو ندارم
علاقه‌ای به دین تو ندارم

➖چرا دین محکوم است؟ به خاطر اینکه مذهب است که خدا را مطرح کرده، آن هم با این آب و تاب، با این «آفتابه لگن هفت دست»!
➖دینی که همه‌اش عدم تطابق است و ثبتش با سند نمی‌خواند!

از غربت مستضعف، نوروز شده مشکی
تا پرچم مضطر بین، فقدان همه نیکی

این عمو نوروز ما، چون طبل تو خالی شده

از مجموعه تحریم سخن

این عمو نوروز ما، چون طبل تو خالی شده
او شعار از گُل دهد، این سفره‌ها خالی شده

این مردم ما عید به لبخند ندارند
از کثرت ظلم ازلی رنگ ندارند

هزاران عید آمد بهر انسان
ولٰكن تلخی تقدیر، اذهان

➖تاریخ را ورق بزن، کدام عید بوده که جامعه را خوشحال و خوشبخت کرد؟ ممکن است که یک دقیقه، یک ساعت، یک روز، یک هفته، یک ماه، یک سال خوشحال بشود، ممکن است با نوار جوک خوشحال بشود بخندد، با یک ترانه حالش عوض بشود ولی عمومی نیست دوام ندارد چون واقعیّت ندارد.

ما همه نوروزیان باطلیم
از غم ایّام خود، در حیرتیم

➖می‌دانی الآن چقدر خانواده‌‌ها هستند، چقدر زیاد، که زانوی غم بغل گرفته‌اند، مشکلات بسیار!

ای وای که نوروز شده خاکِ سر ما
این دربه در قرن نگر، داد، نی ما

عید است تمسخر که شده زجرِ کلک

از مجموعه تحریم سخن

عیب آمده بر همه ز این فقر فلک
عید است تمسخر که شده زجرِ کلک

➖ عیب بر وزن عید. وقتی که جامعه طبقه بندی بشود یکی آنقدر دارد که نمی‌داند کجا سرمایه گذاری کند، به کدام کشور برود گیج می‌شود و یکی هم اینقدر ندارد که زندگیش می‌پاشد،

سال قدیم است که جان می‌برد
لقمهٔ زهر است، به دل می‌دهد

حال و هوای بهار، غمزده کرده بشر
خوب نگر آدمی،غرق شده در خطر

خرابی می‌کند این ربّ سبحان
به جان خلقتش در ظلم اعیان

➖«رَب»: تربیت کننده. «سبحان»: منزه است. این شعار دین است؛ «سُبْحان الله، منزه است خدا»! از چه چیزی منزه است؟ از ظلم، نه که نمی‌کند. از تبعیض؟ نه که ندارد. از مسئولیت‌هایی که دارد؟ نه که ادا می‌کند!

➖«اعیان»، جمع عین است، یعنی آنقدر ظلمش علنی است همه چیزش را دارد می‌بیند، مخصوصاً در این ایام. لااقل در منازل پنجاه درصد اهل این مملکت، لااقل، عید یعنی خون از چشم ریختن، یک چشم اشک و یک چشم خون، نداریِ فلاکت‌بار! نوشته است که گل و شیرینی به سرمان بخورد ما داریم فکر می‌کنیم یکی دو ماه دیگر که می‌خواهیم خانه را تمدید کنیم، صاحب‌خانه دو برابر می‌کند. از کجا بیاورند؟ بعد مجبور است که بچه خردسال را سر چهارراه بفرستد و به دام باندهای مواد مخدر بیفتد، بعد دخترش را برای خود فروشی بفرستد؛ دختر‌های زیر بیست سال!

خدایش نخوانند اهل خرد

از مجموعه تحریم سخن

تو مگو الله، هادی بر بشر
بلکه آمد مکر و بنگر هم شرر

خدایش نخوانند اهل خرد
که چون می‌زند خلق خود با عدد

➖ اصل این شعر چه بوده که من اقتباس کردم؟
بزرگش نخوانند اهل خرد
هر آنکس که نام بزرگان به زشتی برد
حالا بزرگ بزرگان خداست، ما نام او را به زشتی می‌بریم یا خودش در قرآن اختصاص داده؛ «فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَ لكِنَّ اللهَ قَتَلَهُمْ» (۱۷ انفال) می‌گوید من قاتل هستم. آیا ما گفتیم؟
معذب که از اسماء خداست یعنی شکنجه‌گر، آیا ما گفتیم؟ خب خودش نسبت داده است.
➖عدد روز شمار تقویم عمر است هر روز که یک صفحه ورق می‌خورد یک گرفتاری جدید می‌دهد.

ای متشرّع به خدایت بگو
داغ نکن این بشرت، حق بگو

➖در محاجه با متدین و متشرع حرف ناحساب می‌زنی؟
➖چنان پیشانی مردم را به وسیله فقر، غم، غصه، بیماری و ناامنی داغ می‌کند که هیچ صاحب حیوانی حیوانش را اینطوری داغ نمی‌کند. قدیم مرسوم بود برای اینکه گله‌ها متمایز باشند و دام‌ها قاطی نشوند با یک علامتی بدنشان را داغ می‌کردند، آهن را در آتش می‌گذاشتند و به بدن حیوان می‌گذاشتند.

یکی نیست، دست منو بلند کنه
از توی خرابه‌های تن من، برر کنه

➖برر یعنی خوبی.

از دیار من فقط یک غصّه مانده
در وجودم ناله‌های‌ دلخراشی تازه مانده

درد و مرض، راهی ملّت شده

از مجموعه تحریم سخن

شیرازهٔ توحید، نه سامان دارد
این تافته و بافتهٔ دین، که نه رنگی دارد

آنقدر کردم توسل، نا آمد آن تأثیر ما
جمله اذکار و ختوماتی که خواندم، شد بلا

ذکر و دعا چو خواندم
بلای جانم شده، هر آنچه من بگفتم

این همه قصّهٔ ما از دین است
هم که غصّه، ثمرات از این است

فقر و فلاکت، همه جاری شده
درد و مرض، راهی ملّت شده

داد مستضعف، نگر بی‌مایگی‌ست
چون هدر رفتن به عمر و بردگی‌ست
➖یعنی بی‌کس و کار زمان هر چه ناله می‌کند، همهٔ آن هدر است!

تَقّش در اومد خدا و دینش

از مجموعه تحریم سخن

ببین خدای تو، جلّاد مردم است
آورده و به نیزار ذلّت است

افتاده به زنجیر بلا ملّت ایران
هر دم بزند ناله و رفتش همه ایمان

در خیابان خدا چادر زدم
توی هر میدان که بینی نِق زدم

➖زلزله که می‌آید چادر باید بزنی، دیگر چه کسی چادر می‌زند؟ اجاره‌نشین‌، ندارد که بدهد. آقا، پول پیش دو برابر شده چکار کند! زیرخاکی دارد؟ عتیقه دارد؟ از کجا بیاورد؟ بعد دین می‌گوید «ازدواج کنید بچه بیاورید»!

ای خدای هم لطیف و مهربان
خلق ایرانی، اسیر فقر و غم آمد عیان

➖به به! واقعاً این به خدا می‌خورد؛ «آفتابه لگن هفت دست اما شام و ناهار هیچی»!

تَقّش در اومد خدا و دینش
مُضمحل شده مذهب و کیشِش

➖«تَقّش در اومد» برویم در زبان عوام!
یعنی آنقدر کفگیر به دیگ زدند که از آنطرف سوراخ شد! هزاران سال است بلکه ده‌ها هزار سال است که دروغ به خُرد مردم می‌دهند به نام خدا!

خدایم بگفتا که من چون کفیلم
بر این بندگان زمین خورده، همچون وکیلم

➖هم اسمش «کفیل» است هم «وکیل»، اما در عالم رؤیا!

ولٰکن عرایض هوا می‌رود

➖جواب آن بند قبلی است، «خدا وکیل است، کفیل است؟»، بله!
➖ یعنی هر چه داد می‌زنی، عریضه می‌دهی، التماس می‌کنی باد هوا است.

ولٰکن عرایض هوا می‌رود
به این شکوه‌ها یک عزا می‌رود

➖آخر این شکوه‌ها چیست؟ یا خودکشی است یا سرطان است، پول که نداری باید همینطوری مانند شمع بسوزی، ناله کنی و فریادت دربیاید!

این همه سختی نگر از دین شده
هم فشار و رنج و بی‌ باکی شده

این ملتِ گرفتار، دائم به رنج و دردند
از این خدای بی‌ رحم، در التهاب و زجرند

ختم رُسل آمد و ختم بشر شد

از مجموعه تحریم سخن

ختم رُسل آمد و ختم بشر شد
عاقبت امر ما ختم به شر شد

➖«رسالت» نام اتوبان است، نام خیابان است یا اینکه نه، یک موضوعیّت حیاتی است؟ اگر واقعیّت دارد چرا بشریّت هیچ وقت در هیچ دینی و هیچ آئینی نجات پیدا نکرد؟ تاریخ گویاست، افشاگر است، با قدمت ده‌ها هزار سال!

دینی که مرا اکذبِ اقوال نماید
آن وعده‌گهش، دور و کُلاهی بنماید

➖آیا کلاه سرت رفته؟ در معاملات، در اقتصاد، در ازدواج و در مسائل مختلف هیچ کلاهی به اندازهٔ کلاه دین گشاد و بزرگ نبود که تا روی قوزک پایمان آمد.

آن دوزخ و جنّت که بگوید، همه افاق بخندد

کی می‌کُندم راست در این آتش و این بنده بگندد

ای وای که این ضایعه از دین شده ما را
در هر وطنی، قول و قراری شده ما را

ما را به تو امّید نباشد که همه عمر، تباهیم

➖همهٔ ما «لَفِي خُسْرٍ» هستیم، بعد این «وَلَا تَيْأَسُوا مِن رَوْحِ اللهِ، مأیوس نشوید از رحمت خدا» را چکارش کنیم؟ همه‌اش منازعه و معارضه است.

از ظُلم مناسک، همه در قیر و سیاهیم

➖مناسک دینی انجام می‌دهی به هوای اینکه زندگی تو بهتر بشود اما پست‌تر می‌شود! هر چه آمار فقیر و علیل و مریض و بدبخت در جهان هست مال مسلمانان است.

وای که این وضع خرابم ز دیانت شده

📎 از مجموعه تحریم سخن

خلق را الله‌شان، بر باد داد
ای دو صد حیرت، بر این تقلید باد

➖ تمام آنهایی که از دنیا می‌روند ناکام هستند، خیال نکنی جوان که می‌میرد می‌گویند «ناکام»، نه! چون به همه آنهایی که مردند دین وعده داد که اینجا برایشان رستاخیز خیر باشد و نشد و رفتند تا میلیاردها سال بعد که بهشت باشد.

➖چرا مسلمان هستم؟ چون بابایم مسلمان است.
چرا دین دارم؟ چون ننه‌ام دیندار است.
این تقلید است! تقلید از جامعه، خانواده!

➖خب برای چه در حیرت هستند؟

در حال فرار است چنین خلق فقیری
از کثرت اشرار، حیاتش به اسیری

➖ فقراء در حال فرار هستند. به کجا می‌روند؟ از دست خدا فرار می‌کنند! چون خدا اینها را رسماً فقیر به دنیا آورد، قبول مسئولیت کرده و روز روشن هم در قرآن داد می‌زند «اَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ» بعد هم درب قسمت بعد آیه را بسته «وَاللهُ هُوَ الْغَنِىُّ».

هر ورق از دفتر ایّام، سیاهی شده
وای که این وضع خرابم ز دیانت شده

خنده‌های مردمم، خون دل است
بس که در آزار غیبت آمده، او پرپر است

زمین لرزد و وحشت و غم ببارد

 

📎 از مجموعه تحریم سخن

➖این افسانهٔ ادیان است:

خدایت بخواند تو را تا عطایت نماید
به رحمت، نوازش کند تا که جودت نماید

➖آن نمایش بود و این واقعیت است، آن سند بود از ادیان و مذاهب در خداشناسی و این ثبت لحظه‌ای است آنچه که از ناحیه خدا بر انسان می‌بارد.
➖آخر تو چه پدر کشتی با بشر داری؟!

ولی شد اَسف، تا به حدّی که سنگت ببارد
زمین لرزد و وحشت و غم ببارد

➖در این اشتغالات دینی ما یک چرندیاتی به خورد ما دادند؛ «خدا خوشش نمی‌آید یک مورچه را بکشی!» ولی ده‌ها هزار انسان در زلزله زیر بتون گیر می‌کنند، آن هم کاش در جا بمیرند، پا افتاده زیر سنگ یا زیر آهن نمی‌تواند در برود، تو حساب کن چند شبانه روز اینطوری باید شکنجه بشود، نه می‌تواند در برود، نه می‌تواند داد بزند و نه می‌تواند نفَس بکشد.

—————
از چه شدی دشمن ما، خدایا؟
راه ببستی به دَرت، اِلٰها

➖مگر ما چکار کردیم؟ این اعتراضیهٔ همهٔ مردم به خدا است که می‌گویند آخر برای چه ما را خلق کردی؟ دین در جواب می‌‌گوید که «برای اینکه خلیفه بشوی»! خلیفه چیست؟ جانشین خدا بشوی. یعنی خدا اینقدر با جانشینش بد است که پدرش را درمی‌آورد؟

➖ می‌گوید «درب خانهٔ من باز است بیایید»، این همه سال رفتیم، سرمان به در بسته خورد!

در میان این همه وارفتگی
کو؟ کجا شد وعدهٔ وارستگی؟

➖ما اعتقادات توحیدی آبا و اجدادیمان را محاکمه می‌کنیم، بعضی‌ها می‌گویند «تو به خدا حمله می‌کنی»، ابدا! ما خدا پرستیم، ولی به آنچه که سر ما را گرم کردند، جوانی ما را ربودند و عمرمان را با این ادبیات به یغما بردند با آن مبارزه می‌کنیم!

حال این ملّت، چو پُرسی از قضا
گویدت، ضعف و کسالت شد بلا

➖کرب و بلاست، هنر خدا این است؛ زندگی بشر را کربلا کرده! شما له بشوی او خوشش می‌آید. خوشش می‌آید؟ چه می‌دانم! این فرهنگ دینی است که به ما می‌گوید «خدا خوشش می‌آید، بدش می‌آید، ناراحت می‌شود، عصبانی می‌شود» اسنادش را هم که درآوردیم. خدایی که می‌گوید بشر را بخاطر فلان گناه حد بزن، سنگسار کن، شلاق بزن، بکُش، گناهی که بشر در برابر آن طاقت نداشته که مقاومت کند یعنی اسباب و ابزار گناه را خودش فراهم کرده است.