دسته: ترک معادلات تکراری

بررسی اسناد معتبر دینی نشان می‌دهد: متشرع نه فروع دین دارد و نه اصول دین

بررسی اسناد معتبر دینی نشان می‌دهد:
متشرع نه فروع دین دارد و نه اصول دین. اصول دین را چرا ندارد؟ به خاطر اینکه کتاب است که خدا را معرفی می‌کند، کتاب است که عدل را معرفی می‌کند، کتاب است که نبوت را معرفی می‌کند، کتاب است که قیامت را معرفی می‌کند، وقتی که این کتاب تحریف شده، این کتاب دیگر نمی‌تواند احکامش ساری و جاری باشد، احکامش یعنی فروع دین، یعنی حدود، یعنی احکامی که در فقه، عملی است، مناسکی که برای مسلمان‌ها جاری است.
به قول امام جواد؛ «حَرَّفُوا كِتَابَكَ وَ بَدَّلُوا اَحْكَامَكَ»

مدت زمان: 6:54
منبع: کتاب بحار الانوار جلد ۸۲ صفحه ۲۲۵، کتاب مهج الدعوات صفحه ۵۹

مردم اگر واقعیت را بفهمند از این دین فرار می‌کنند!

در کتب معتبره شیعه آمده است که امام صادق به فرزند زراره(صحابی معروف امام)میگوید:

تمامیت دین تحریف شده و یا از آن کم کردند یا زیاد…
«فَمَا مِنْ شَيْ‌ءٍ عَلَيْهِ النَّاسُ الْيَوْمَ إِلَّا وَ هُوَ مُنْحَرِفٌ چیزی که امروز در اختیار مردم قرار دارد چیزی جز تحریفات گسترده نیست که بر خلاف اساس وحی می باشد!»

حکام اسلامی با همین تحریفات و دگرگون سازی های احکام و شرایع ، بنا بر سلیقه و میل خود پیش رفتند و مردم متدین بی خبر و جاهل را همراه خود نمودند.
در صورتی که به قول امام صادق ، نه دینی به دست اینها رسیده و نه احکامی که مطابق فرامین الهی باشد…

این شما و این کلام جعفر صادق در کتب معروف شیعه

مدت زمان: 10:47
منبع: کتاب بحارالانوار جلد ۲ صفحه ۲۴۶، کتاب رجال کشی جلد ۱ صفحه ۱۳۸ از امام صادق

ای جهانیان ببینید روز روشن، «الله» دروغ گفته است!

یک سری مباحث قرآنی هست که عدم تطابق را نشان می‌دهد، چند تا آیه است باهم می‌خوانم……..

اینجا چند تا «لَعَلَّ» برای شما آوردم که بدانید پایهٔ دین چقدر سست است.

می‌گوید توبه کنید ای مؤمنین شاید خدا شما را رستگار کرد 👈«لَعَلَّكُمْ»، هر چوبی هم که مسلمین خوردند از این لَعَلَّ ‌های خداست!

«لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ»، این «لَعَلَّ» را خوب است گذاشته‌ها، از جناب عثمان ابن عفان کاتب معظم قرآن کریم، خلیفهٔ سوم رسول‌الله تشکر می‌کنیم که یک جایی را باز گذاشت که محقق بتواند یک‌ نفس راحت بکشد……

مدت زمان: 12:14

خدای شکنجه‌گر که به خاطر ابراز عقیده، جنایت می‌کند.

«اِذَا كَانَتِ اَلْحَرْبُ قَائِمَةً لَمْ تَضَعْ اَوْزَارَهَا» هنگامی که جنگ برپا است و هنوز پیروزی کامل نشده است هر اسیری از دشمن گرفتار شود امام اختیار دارد گردنش را بزند و یا دست و پایش را برعکس همدیگر ببرد و به همان حال رها کند که در خون خود دست و پا بزند تا بمیرد. همان بحث قبلی را یادت بیاید؛ «اِنَّ اللهَ بِكُمْ لَرَؤُفٌ رَحِيمٌ (۹ حدید)».
اینجا رحمت و رأفتش را نشان می‌دهد؛ «اِذَا كَانَتِ اَلْحَرْبُ قَائِمَةً لَمْ تَضَعْ اَوْزَارَهَا وَ لَمْ يُثْخَنْ اَهْلُهَا فَكُلُّ اَسِيرٍ أُخِذَ فِي تِلْكَ اَلْحَالِ فَاِنَّ اَلْاِمَامَ فِيهِ بِالْخِيَارِ اِنْ شَاءَ ضَرَبَ عُنُقَهُ وَ اِنْ شَاءَ قَطَعَ يَدَهُ وَ رِجْلَهُ مِنْ خِلاَفٍ بِغَيْرِ حَسْمٍ وَ تَرَكَهُ يَتَشَحَّطُ فِي دَمِهِ حَتَّى يَمُوتَ».
آیا این قانون برای دفاع است یا جهاد؟ دفاع یعنی به مسلمین حمله شده، حمله را پاسخ داده‌اند پیروز شدند، اُسرا را می‌گیرند یا گردن قطع می‌کنند یا دست و پا را به خلاف همدیگر می‌بُرند و رهایش می‌کنند تا آنقدر خون بیاید تا بمیرد.

‌برای جهاد چه؟ جهاد به معنای آن است که دین می‌خواهد زیاده‌طلب باشد، مذهب می‌خواهد گسترده باشد لذا به حوالی، کشورها و شهرها حمله می‌کنند، آنجا را تصاحب می‌کنند، اموال را به بیت‌المال مسلمین می‌آورند، زن‌ها را به کنیزی می‌گیرند، کودکان را به غلامی و مردان را هم می‌کُشند.

آیا مردم اختیار ندارند اعتقادات مستقل داشته باشند؟ کسی که آزاد اندیش است باید گردنش قطع شود؟ این است خدایی که دین معرفی می‌کند «رئوفٌ و رحیم»؟ ها؟ خفقان است، آزادی نباشد، آقا من نمی‌خواهم در دینی باشم که تو به من ارائه می‌دهی، آیا زور است؟ می‌گوید بله زور است! به تو حمله می‌کنیم، تو را می‌کُشیم، اموالت را هم غارت می‌کنیم و خانواده‌ات را هم اسیر می‌کنیم.

خب حالا شما دشمن را گرفتید، اسیر الان توان جنگ ندارد، آیا نمی‌شود اینها را به کشورهای دوردست تبعید کنید، حتماً باید بکُشید؟ خدایی که با این زحمت بشر را به دنیا می‌آورد سر هیچ و پوچ آن را می‌کُشد؟ با این سختی و فشار، نُه ماه در شکم مادر و سرانجام به اینجا، و اینجا هم در جنگ با فقر و بیماری و ناامنی؟! بعد به خاطر اینکه زیر بیرق شما نمی‌آید باید «ضَرَبَ عُنُقَهُ» گردنش را بزنید؟ حالا می‌کُشید، شکنجه باید بدهید؟ کشتن یک جرم و قطع دست و پا به خلاف هم (دست راست و پای چپ)، و رها کنید تا جان بکَند، جان بدهد، آیا با گوسفند این کار را می‌کنید؟

حیوان وحشی را که صید می‌کنند به دستور دین نباید مثله‌اش بکنند، تیر به هر جا خورد و افتاد زمین می‌روند سرش را می‌بُرند. این دست و پا قطع کردن در شأن این اَللّهی که اسماء و صفات نوری دارد نخواهد بود.

بنابراین شما را دعوت می‌کنم به تحقیق بیشتر در زمینهٔ اینکه خدای زمین چکاره است و قوانینش، احکامش و مناسکش چه می‌کند و آیا خشونت در دین محرز شده؟ اگر شده پس آن شعار اولیهٔ رسول خاتم چیست؟ «قُولُوا لَا اِلَهَ اِلَّا الله تُفْلِحُوا» تو فقط یک کلمه بگو «لَا اِلَهَ اِلَّا الله»، همین، تا گردنت را نزنیم و دست و پایت را قطع نکنیم. بعد این «تُفْلِحُوا» همین است؟

آیا مسلمین زیر سایهٔ اسلام به رستگاری دنیا رسیده‌اند تا به آخرت برسیم؟ رستگاری دنیا چیست؟ خوشبختی است، عاقبت بخیری است، داشتن فضای باز مالی و سلامتی و امنیت است، آیا توانست تأمین کند؟ بعد برای ابراز عقیده، یک چنین قوانینی وضع کرده، برای چه وضع کرده؟ می‌دانی چرا؟ برای اینکه هیچ کس پایش را از مرز دین بیرون نگذارد، یعنی نفراتش کم نشود و ریزش پیدا نکنند. حکم تکفیر می‌دهند؛ اعدام، به خاطر اینکه کسی جرأت نکند از دین آبا و اجدادی‌اش خارج شود، در نتیجه چه می‌شود؟ حرف زور، زورگویی را به دنبال می‌آورد.

همه چیز در این عالم مُسری است، زورگویی از اهمّ آن است. وقتی که به زور، مردم را در دین جمع‌آوری می‌کنید، عکس‌العمل واقعی و شدید و علنی او همین است که «اِرتَدَّ النَّاس بَعدَ النَّبِی»! «اِرتَدَّ» یعنی چه؟ یعنی هر کس رفت دنبال ابراز عقیده خودش، یعنی زور که رسول الله بود زیر خاک رفت، الان همه آزاد هستند، برای همین دسته جمعی از دین پیغمبر خارج می‌شوند.

خوشبختانه این است که این سند «اِرتَدَّ النَّاس»، هم از اهل سنّت است و هم از شیعه است، بعد نهایت امر چه می‌شود؟ یادت هست در یکی از اسناد گفتم که پیغمبر فرمود «روزی می‌رسد که آخرین، اولین را لعن می‌کند» ؟ این درونش خیلی حرف دارد! «آخرین» یعنی مردم عصر فعلی. «اولین» چه کسانی هستند؟ رسول الله، خدا، قرآن.

این «یُخْرِجُون النَّاس مِنْ دِینِ الله اَفْوَاجاً» سر همین است، به زور نمی‌شود حاکمیت دین استیلا پیدا کند، یک روز، یک سال، ده سال، صد سال، چند صد سال، بالاخره این بادکنک می‌ترکد، مردم عاقل هستند، فهیم هستند و می‌دانند که دین زورکی برایشان آیات بیّنات ندارد. در درس قبل گفت آیات بیّنه! آیهٔ بیّن یعنی چه؟ یعنی اسماءالحسنی، یعنی همین وعده‌هایی که خدا داده، نشده، نمی‌شود نخواهد شد چون این الهامات بر اساس حقیقت، در وجود انبیاء شکل نگرفته است.

مدت زمان: 11:58
منبع: کتاب کافی (کلینی) جلد ۵ صفحه ۳۲، از امام صادق

وعده داده که از ترس و نگرانیِ شما بکاهد در حالی که دین را از مسیر وحشت آورده است.

📘سوره مائده آیه ۱۵ است.

«يَا اَهْلَ الْكِتَابِ» ای مسیحیان، یهودیان، زرتشتیان، «قَدْ جَاءَكُمْ رَسُولُنَا» ما یک پیامبر جدید فرستادیم، «يُبَيِّنُ لَكُمْ كَثِيراً مِمَّا كُنْتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْكِتَابِ» آمد تا بیان کند برای شما «يُبَيِّنُ لَكُمْ»، نمی‌گوید «یُقَاتِلَکُم» نیامده بکشد شما را، یعنی خلاف عملی که انجام شد.

«بیان کند برای شما آنچه را که مخفی داشتید از کتاب»؛
➖اینجا «تُخْفُونَ» را «مخفی» گرفته، در حالی که از «خوف» هم می‌آید، به معنای ترس. اهل کتاب، دانشمندانشان چه چیزی را پنهان می‌دارند؟ آیا بعثت پیامبر بعدی را پنهان می‌کنند؟
«تُخْفُونَ» اینجا به معنای مخفی کردن است، یعنی واقعیت‌ها را پنهان کردند.

➖اگر از «خوف» بگیریم چیست؟ یعنی بیان می‌کند برای شما بیشترین چیزی که باعث ترس شماست. ترسیدن اهل کتاب به خاطر بالا رفتن شمشیر اسلام است.

اهل کتاب دست به شمشیر نبرده بودند، داشتند زندگی‌شان را می‌کردند، عبادتشان را می‌کردند، به راه پیامبرشان می‌رفتند که یک مرتبه شخصی آمد و گفت من پایان انبیاء هستم، آنها را به قتال دعوت کرد که یا کشته می‌شوید و یا اسلام می‌آورید و یا جزیه می‌دهید، شما اسیر ما هستید.

«يُبَيِّنُ لَكُمْ كَثِيراً مِمَّا كُنْتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْكِتَابِ وَ يَعْفُو عَنْ كَثِيرٍ قَدْ جَاءَكُمْ مِنَ اللهِ» عفو می‌کند از شما خیلی چیزها را. اگر قرار بود ببخشد دینشان را به آنها می‌بخشید نه آنکه سنگ اختلاف را بنیان نهند و آنها به ظاهر اسلام بیاورند و به باطن منتظر فرصت باشند تا از پیامبر خاتم انتقام بگیرند.

«قَدْ جَاءَكُمْ مِنَ اللهِ نُورٌ» خاتم الاديان «نور» است. اینجا باید می‌گفت «نُورٌ و سَیفٌ» چون که پیامبر با شمشیر حرکت کرد، اگر نور خالی بود هیچ کسی در جبههٔ اسلام منافق درنمی‌آمد که دورو باشد، یک رو تسلیم به خاطر ترس و یک رو وابستگی و التزام به دین آبا و اجدادی که بعداً یک چنین فیلمی به نمایش دربیاید، هم رسول خاتم را بکشند، هم وصایتش را نقض کنند، هم جلوی وصیت نویسی‌اش را بگیرند و هم «اِرتَدَّ النَّاس بَعدَ النَّبِی» همه پشت کنند بر پیامبر! آیا اگر نور بود مردم واپسگرا می‌شدند؟ آیا کسی از روشنایی بدش می‌آید؟ پس نور نبود، زور بود!

«وَ كِتَابٌ مُبِينٌ» کتاب مبین یعنی قرآن. قرآن مبین است؟ مبین یعنی آشکار، یعنی بیان کننده. اگر کتاب، مبین است مفسر نیاز ندارد، شارح نمی‌خواهد، تفسیر لازم ندارد خودش گویاست، هفت کاتب برای چیست؟ ذووجوه است برای چه؟ «ظَنِّيُّ الدِّلَالة» است برای چه؟ هفتاد نوع این دین تفسیر دارد برای چه؟ برای اینکه مبین نیست، بیان نکرده چیزی را!

در مسئلهٔ گاو بنی اسرائیل چندین آیه در سورهٔ بقره هست و نام‌گذاری بزرگترین سورهٔ قرآن به خاطر همین دعوای بنی اسرائیل بر سر گاو بوده، چطور مسئلهٔ گاو را برای بنی اسرائیل، قشنگ روشن می‌کند که چه رنگی باشد، چطوری باشد، چند ساله باشد، اما مهمّات زندگی را روشن نمی‌کند که بعداً اختلاف ایجاد نشود.

مسئلهٔ غدیر را کاملاً واضح نگفت، نام وصیّ بلافصل را چرا نگفت؟ بعد چند جا که نام علی آمده‌ «وَ هُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ (۴ شوری – ۲۵۵بقره)»، می‌گویند که این علی نه آن علی ابن ابیطالب است بلکه علی به معنای گستردگی عظمت است، بعد آنجا «وَ لَا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ اِلَّا خَسَاراً (۸۲ اسرا)» را که آورده می‌گویند اسم یزید در قرآن آمده، آنجا یزید هست، اینجا علی مردود است!

هرچه می‌کشیم از دست ابهامات و ایرادات و اشکالات و عدم تطابق این کتاب است، اگر مسلمانان هفتاد و دو فرقه شدند که رسول خدا پیش‌بینی کرد و به علی مرتضی گفت، به خاطر همین است که کتاب مبین نیست، لهذا هفتاد و دو فرقه شده، خیلی است! دقیقاً مثل هفتاد نوع پاسخ دادن امام صادق و امام باقر است.

مدت زمان: 10:31

چه کسی می‌تواند این فرش پاره پاره‌ای که زیر پای مسلمین افتاده است را رفو کند؟

«وَ جَعَلْنَاهُمْ اَئِمَّةً يَدْعُونَ اِلَى النَّارِ وَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ لَا يُنْصَرُونَ» این آیه معارض با این آیه است، کدام آیه؟ ۱۲ توبه؛ «فَقَاتِلُوا اَئِمَّةَ الْكُفْرِ» بکُشید امامان کفر را، جنگ کنید با پیشوایان بی‌خدایی را! خب آن آیه چه می‌گوید؟ چقدر زیباست! عدم تطابق اگر عینکت باشد فریاد قرآن را شنیدی که گفت «أَ فَلا تَعقِلونَ (۸۰ مومنون)»، در این آیه می‌گوید «وَ جَعَلْنَاهُمْ اَئِمَّةً» ما قرار دادیم امامان بد را. چقدر زیباست!
«وَ جَعَلْنَاهُمْ اَئِمَّةً يَدْعُونَ اِلَى النَّارِ» ما بلندگو ایجاد کردیم که مردم را جهنمی کنند، بعد اینجا می‌گوید «فَقَاتِلُوا اَئِمَّةَ الْكُفْرِ» بکُشید پیشوایان کفر را. عجیب است! الله مردم را به بازی گرفته، خون مردم، جان مردم، آرامش مردم، راحتی مردم دستاویز فتنهٔ خدا شده است! از این طرف می‌گوید «من می‌خواهم در برابر امامان آسمانی، امامان زمینی باشد» و از این طرف هم می‌گوید که «بروید آنها را بکُشید»، مسخره کردی؟ «اللهُ يَسْتَهْزِئُ (١۵ بقره)» کل آیات را فرا گرفته، بابا در شأن تو نیست، ادیان و مذاهب آمده‌اند سنگ تو را به سینه زدند، تبلیغ تو را کردند، آن وقت می‌گویند که مردم چرا به بهشت و جهنم اعتقاد ندارند، خب همین است دیگر آخر!

ما از قرآن درمی‌آوریم نه از انجیل بر علیه قرآن، نه از تورات بر علیه قرآن، نه، از قرآن بر علیه قرآن! این را دیگر نمی‌شود کاری کرد، چه کسی می‌خواهد این را ماستمالی کند؟ چه کسی می‌تواند این فرش پاره پاره‌ای که زیر پای مسلمین افتاده است را رفو کند؟ و چه باید کرد که اکثریت مسلمین «اَكْثَرُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ (۶۳ عنکبوت، ۴ حجرات)» بی‌ عقل هستند. همانطور که رسول خاتم فرمود اکثر اهل جنت بی‌ عقل‌ها هستند، ساکنین بهشت اکثرشان «اِنَّ اَکْثَرُ اَهْلَ الْجَنَّةَ اَلْبُلَهَاء» ابلهان هستند.

ابله است دیگر! بابا به این واضحی قرآن بحث می‌کند، من نمی‌گویم، این کتاب آسمانی مسلمین است که تو را ای پیرو، ای متشرع مسخره کرده، سر کارت گذاشته و نمی‌فهمی. چرا نمی‌فهمی؟ چون خدا نمی‌خواهد!
چقدر زیباست که همهٔ مستندات، قرآنی باشد. «یَهْدِی و یُضِلّ»، خدا می‌خواهد تو نفهمی، بعد داستان عیسی مسیح می‌شود که گفت من مرده را زنده کردم، ولی بی‌ عقل را نتوانستم هدایت کنم، ابله را نتوانستم راه بیندازم و این معجزهٔ خاتم النّبیین است که این می‌توانست، رسول الله توانست بی‌ عقل‌ها را حرکت بدهد، این هم نمونه‌اش، آن هم آیات، آن هم احادیث، آن هم اهالی بهشت.

مدت زمان: 6:18

قبل از اسلام چه کسی به پیامبر فرمان قتال می‌داد؟

از پیامبر روایت شده که من در جنگ فِجار به همراه عمویم ابوطالب حاضر شدم و در آن وقت جوان بودم. و روایت شده که آن حضرت در فِجار شرکت کرد و نیزه‌ای بر ابو براء مُلاعِبُ الاَسِنَّه زد و او را از اسب افکند و همان سبب پیروزی ایشان شد.

خب اینجا چند نکته وجود دارد؛ رسول خدا می‌گوید: «شَهِدتُ الفِجارَ مَعَ عَمي اَبي طالبٍ و اَنا غلامٌ» حضور داشتم در جنگ فجار با عمویم ابوطالب پدر علی ابن ابیطالب، در حالی که جوان بودم یعنی زیر چهل سال، چهل سال که دیگر پیغمبر به رسالت رسید، «و رُوىَ: اَنّ رسولَ الله شَهِدَ الفِجارَ و طَعِنَ اَبا بَراءِ مُلاعِبُ الاَسِنَّه فاَرْداهُ عَن فَرَسِه، و جاء الفتح مِن قِبَلِه».

جنگ فِجار از فجور می‌آید، یعنی جنگ‌های غیر وجدانی و فطری، نبردهای استیلانه‌ طلب، برخوردهای ناعادلانه به قصد تصاحب اموال مردم. سوال تاریخ این است که چه کسی به پیغمبر الهام می‌کرد که در این جنگ‌های زشت و ناپسند شرکت کند؟ الهام بود یا امر ابیطالب بود؟

اگر الهام بود می‌شود همان الهامی که برای جهاد در اسلام بر ایشان وارد می‌شد و اگر امر عمویش بود آیا روایات و احادیث نمی‌گویند که پیامبر قبل از بعثت، جوانی متین و آرام و حق‌طلب و امین بود؟ آیا حرکت سبوعانه بر علیه روستاها و شهرهای اطراف در مکه توجیه‌پذیر است و آیا می‌تواند انسان متشرع را قانع کند که پیامبر به قصد خیر به این نبردهای ناپسند می‌پیوست؟
مدت زمان: 5:04
منبع:کتاب تاریخ یعقوبی جلد ۲ صفحه ۱۶

«جنگ طلب نباش» چگونه می‌تواند شعار اسلام باشد؟

آغازگر جنگ نباش، کسی را به مبارزه نطلب، «نفَس‌کش» نگو، آی نفس‌کش بیا تا حسابت را برسم!
«لَا تَدْعُوَنَّ اِلَى مُبَارَزَةٍ» وقتی که چنین حکمی از یک خلیفهٔ رسول الله آمده منازعه دارد با اصل قیام پیامبر که با پرچم «بُعِثْتُ اَنْ اُقَاتِلَکُم» حرکت می‌کند.

آیا مخاطبین پیغمبر علیه رسول الله قیام کردند که پیامبر می‌گوید «بُعِثْتُ اَنْ اُقَاتِلَکُم» یا رسول خدا ابتدائاً شروع کرد؟ در داستان مکه، آنها حمله می‌کردند. در جاهای دیگر چه؟ کشورگشایی‌های دیگر چه؟ مردمی که آرام و ساکت در خانه و منزل نشسته بودند و قشون نبوی بر آنها تاخت و تاز می‌کرد چه؟ «لَا تَدْعُوَنَّ اِلَى مُبَارَزَةٍ»!

«وَ اِنْ دُعِيتَ اِلَيْهَا فَاَجِبْ» اگر به دعوا دعوت کردند برو حسابشان را برس! اگر مشرکین، کفار، مسیحیان، یهودیان و زرتشتیان آغازگر جنگ بودند با آنها بجنگ! «وَ اِنْ دُعِيتَ اِلَيْهَا فَاَجِبْ»، ولی وقتی که همه آرام نشسته‌اند و سرشان برای دعوا درد نمی‌کند «لَا تَدْعُوَنَّ اِلَى مُبَارَزَةٍ» هرگز حمله نکن!
اینجا در فقه دو مبحث مطرح است؛
➖یکی جهاد
➖یکی دفاع.
دفاع یعنی «اِنْ دُعِيتَ اِلَيْهَا فَاَجِبْ» اگر دیدی لشکر از دشمن آمده باید حمله کنید و آنها را نابود کنید! ولی جهاد یعنی چه؟ جهاد یعنی آغازگر تو هستی، جهاد یعنی مردمی که نمی‌خواهند از اعتقادات خود دست بکشند، چرا آنها را به زور زیر حوزهٔ خود می‌آورید؟ نتیجه‌اش «اِرتَدَّ النَّاس» است! وقتی که به زور شلاق و شمشیر، مردم را خداپرست می‌کند و به نام نامی الله گردآوری می‌نماید، نتیجه‌اش آن است که همه چوب لای چرخ پیغمبر می‌گذارند، نشانهٔ بارزش غدیر خم است!

پیغمبر چرا در ابلاغ علوی به عنوان وصایت، تعلل می‌کند؟ چون می‌ترسد. آنقدر نگران و وحشتناک بود چون می‌دانست علی ابن ابیطالب اسدالله است و اسد الرسول، او بود که تمام سران مشرکین را کشت و الان همهٔ قریشیان با او مخالف و بد هستند، برای همین می‌ترسید، تا آنکه از طرف خدا تهدید شد؛ «وَ اِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ (۶۷ مائده)».

اگر «لَا تَدْعُوَنَّ اِلَى مُبَارَزَةٍ» بود مردم بیشتر گرایش پیدا می‌کردند، مردم را با اخلاق حسنه باید دعوت کرد، این متن آیه قرآن است که می‌گوید «مردم را به اخلاق نیکو دعوت کنید نه با شمشیر»! آن مرتیکه به نام‌ فرعون به بساط خدایی تکیه زده است و می‌گوید «اَنَا رَبُّكُمُ ٱلاَعلَىٰ (۲۴ النازعات)»، خدا به موسی ابن عمران نمی‌گوید با شمشیر او را نابود کن، بنی اسرائیل را جمع کن و به جنگ او برو، بلکه می‌گوید «قُولا لَهُ قَوْلاً لَيَّناً (۴۴ طه)» با آرامش، با ادب و با احترام با او سخن بگو!

وقتی که فرهنگ سازی شد و با اسناد و مدارک متقن مردم دعوت شدند نیاز به کشتار نیست! مگر نمی‌گوید «لَقَد اَرسَلنا رُسُلَنا بِالبَيِّناتِ وَ اَنزَلنا مَعَهُمُ الكِتابَ وَالميزانَ لِيَقومَ النّاسُ بِالقِسطِ (۲۵ حدید)»؟ «لِيَقومَ النّاسُ بِالقِسطِ» یعنی چه؟ اقامه کند مردم را به راه درست. می‌گوید با براهین و حجج، مردم را دعوت کن نه با تهدید و ارعاب!

بعد در جای دیگر می‌بینیم پیامبر می‌گوید «من نصرت شدم به وسیله الله در مقولهٔ رعب و وحشت»! مردمی که از پیامبر می‌ترسند منتظر هستند تا رسول خدا از دنیا برود تا از او انتقام بکشند، خلافتش را تاراج کنند، خاندانش را نابود کنند، حسینش را له و لورده کنند، علی را خانه‌نشین کنند، انتقام از پیامبر است.

مدت زمان: 8:47
منبع:نهج البلاغه حکمت ۲۳۳

خدا رفته است سیزده‌بدر

آیا ملتی که در تب نداری می‌سوزد می‌تواند نماز بخواند؟
چگونه کسی که در اعماق عذاب است می‌تواند شکرگزار باشد؟

سوره نساء آیه ۱۴۷ است.
«ما يَفْعَلُ اللهُ بِعَذابِكُمْ اِنْ شَكَرْتُمْ وَ آمَنْتُمْ وَ كانَ اللهُ شاكِراً عَلِيماً» خدا هرگز شما را عذاب نمی‌کند اگر شاکر و سپاسگزار باشید.
آیا مردمی که دچار عذاب و شدائد هستند می‌توانند شاکر خدا باشند؟ آیا ملتی که در تب نداری می‌سوزد می‌تواند نماز بخواند؟ بعد می‌گوید «ما يَفْعَلُ اللهُ بِعَذابِكُمْ» عذاب نخواهید شد «اِنْ شَكَرْتُمْ»!

پس عذاب می‌شویم چون شُکری باقی نمی‌ماند، جایگاهی برای سپاسگزاری وجود ندارد. کسی که دائماً شلاق می‌خورد، نیزه به پهلویش فرو می‌رود و آه و ناله‌اش بلند است چگونه بگوید خدایا دستت درد نکند، ممنونم، متشکرم؟! اگر بگوید، فحش به خدا داده و خدا را مسخره کرده است.

«ما يَفْعَلُ اللهُ بِعَذابِكُمْ اِنْ شَكَرْتُمْ وَ آمَنْتُمْ» چگونه مردم ایمان بیاورند به سیاهی‌هایی که روی سفیدی‌ها نوشته شده و نامش را «قرآن» گذاشته‌اند که خود رسول الله تعجب می‌کند و به اصحابش می‌گوید در آخرالزمان، اشخاصی که به دنبال من هستند مقامشان از شما بالاتر است و آنها اعتراض می‌کنند که ما در رکاب تو بوده‌ایم چگونه ممکن است مسلمانان آخرالزمان از ما بالاتر باشند؟ پیغمبر می‌گوید چون آنها معجزه ندیدند، مرا ندیدند! دقت کنید؛ پیغمبر می‌گوید تنها سیاهی بر سفیدی کاغذ دیده‌اند!

مگر نمی‌گویند قرآن معجزهٔ بزرگ پیامبر است؟ چرا پیامبر در این کلامش نمی‌گوید آنها ایمان به معجزهٔ قرآن می‌آورند؟ می‌گوید اعتقاد پیدا می‌کنند به سیاهی، یعنی مدادی، خودکاری که روی سفیدی کاغذ نوشته شده به نام «آیه» و «سوره».
«وَ آمَنْتُمْ»، ایمان بیاورند؟ انبیاء در ایمان به خدا ماندند، احتجاج کردند و گفتند به ما بنمایان؛ «أَرِني»!

«وَ كانَ اللهُ شاكِراً عَلِيماً» خدا شاکر است و علیم است.
آیا خدا تشکر می‌کند؟ آیا خدا از بندهٔ خود سپاس‌گزاری می‌کند؟ آیا این خلاف صمدیت نیست؟ خدای شاکر یعنی «در محدوده و بند شکر قرار گرفته» که این خلاف صمدیت است. خدا چگونه می‌خواهد شاکر باشد؟ خدای غیبت که معذّب است، شکنجه‌‌گر است، آیا در سپاس او «شکنجه» جایی دارد؟

«وَ كانَ اللهُ شاكِراً عَلِيماً» خدا عالم است، خیلی می‌داند. آیا خدایی که ادیان معرفی کرده‌اند عالم است؟ پس چرا خلق خود را رها کرده است؟ خدا قرار بود که طبیب طبیبان باشد؛ «یَا طَبِیبَ مَنْ لا طَبِیبَ لَهُ»، پس چگونه درد خلق خود را تشخیص نمی‌دهد؟ چگونه نام «شافی» را بر خود گذاشته است؟ آیا خدا شافی است؟ شفا می‌دهد؟ «الَّذی اُنْزِلَ الدَّاءَ اُنْزِلَ الشَّفَاءَ»؟ درد داده آیا شفا داده؟ پس این خیل سرطانی‌ها در بیمارستان‌ها چه می‌کنند؟ و آنهایی که پول درمان ندارند جلوی اهل خانه می‌سوزند و ناله می‌کنند تا بمیرند!

چقدر ما عریضه داریم از بیمارانی که استدعا می‌کنند که از خدا بخواهید ما را بکشد، ما که پول نداریم نسخه بپیچیم و دکتر برویم. تازه آن کسی که دارد به مطبی می‌رود که طبیبش شناختی از درد ندارد و فقط چند فرمول پزشکی را خوانده، چند تئوری را دیده، چند کلاس را سپری کرده اما در برابر یک سرماخوردگی مزمن می‌ماند و می‌گوید این جزء بیماری‌های نادر و کمیاب است. همه چیز در علم پزشکی دارد به مرحلهٔ کمیاب و نایاب می‌رسد! آقای طبیب نشسته‌ای که پول جمع کنی و آن کسی که پول ندارد به ناله‌اش توجه نکنی؟ می‌گویی مشکل خودت هست که نداری برو در خانه بمیر؟ بعد می‌خواهی که آمار خودکشی‌ها بالا نرود؟

چقدر به من عریضه می‌دهند و می‌گویند به خانواده می‌گوییم به ما سم بدهد تا ما راحت بشویم درد نکشیم، قبول نمی‌کند، شما به آنها یک چیزی بگو. اینها دلیل بر تشکر خداست! خدا از چه کسی می‌خواهد تشکر کند؟ از قیامت می‌خواهد تشکر کند؟ قیامتی که وجود ندارد؟! امروز ملت درگیر مشکلات عدیده هستند و خدا این مردم را فراموش کرده، خدا به سیزده‌بدر رفته، خدا قایم شده، حالا می‌خواهید که خدا شاکر علیم باشد؟!

مدت زمان: 9:10

ابتدا فقط «لَا اِلَهَ اِلَّا الله»بود بعد مدام روی آن بار کردند!

«غَايَةُ اَلدِّينِ اَلْأَمْرُ بِالْمَعْرُوفِ وَ اَلنَّهْيُ عَنِ اَلْمُنْكَرِ وَ اِقَامَةُ اَلْحُدُودِ» سر و ته دین را بیاوری و بگیری همین است، سه تا چیز است، یک مثلث است، اصل و اساس دین این است:
➖امر به معروف
➖نهی از منکر
➖اقامه حدود دینی.

امر به معروف با چوب و چماق است؟ نه! در باب امر به معروف خود قرآن خط می‌دهد، به موسی ابن عمران کلیم الله در ابلاغ رسالتش می‌گوید تو و برادرت بروید «اذْهَبَا اِلَىٰ فِرْعَوْنَ اِنَّهُ طَغَىٰ ( ۴۳ طه)» شما دوتا بروید به سمت فرعون که شاهنشاه عصر است و طغیان کرده، هم بر علیه من و هم بر علیه خلق من، خلق را نابود می‌کند و من را هم که انکار می‌کند، «قُولَا لَهُ قَوْلاً لَيِّناً (۴۴ طه)» کاسه از آش داغتر! دقت کنید، خدا مأموریت رسالت پیامبر عصر خود را (یعنی موسی را) در این چارچوب قرار داده و می‌گوید فرعون که طغیان کرده، یعنی هیچ گناهی به فرعون نمی‌رسد، بلکه به فعلی که فرعون انجام داده! مشروب خواری کجا، عمل فرعون کجا؟ زناکاری کجا، عمل فرعون کجا؟ لواط کجا، عمل فرعون کجا؟
فرعون می‌گوید من خدا هستم؛ «اَنَا رَبُّكُمُ ٱلاَعلَىٰ (٢۴ نازعات)»! بعد هم می‌بینید که خدا می‌گوید «قُولَا لَهُ قَوْلاً لَيِّناً» با کلام لیّن، ملایم و لطیف با او برخورد کنید نه اینکه او را فحش بدهید، نه اینکه او را بزنید.

«وَ اَلنَّهْيُ عَنِ اَلْمُنْكَرِ» وظیفهٔ دوم دین در خودنمایی به سوی مردم جلوگیری از منکرات است. چه منکری بالاتر از خدایی فرعون است؟ دیگر این سقف انکار خداست، سقف مبارزهٔ با خداست، می‌گوید با او به درشتی سخن نگو و اهانت نکن!

«وَ اِقَامَةُ اَلْحُدُودِ» اقامهٔ حدود! این اقامهٔ حدود هم باز برمی‌گردد به امر به معروف و نهی از منکر، چون باید یک خلافی باشد تا نهی از منکر باشد، یک وظیفه‌ای باشد که عمل به آن نشده باشد تا امر به معروف باشد!

«اقامهٔ حدود» نه سلطنت دارد، نه پادشاهی دارد. بعد توجه کنید که پرچمِ برافراشته شدهٔ در آغازین تبلیغ اسلام «قُولُوا لَا اِلَهَ اِلَّا الله تُفْلِحُوا» بوده، یعنی «شما یک کلمه بگو، رستگار می‌شوید»، اصلاً اینها در آن نبوده، فقط بگو «لَا اِلَهَ اِلَّا الله، نیست خدایی مگر الله» همین را بگو، تو را نمی‌کشیم، چون «بُعِثْتُ اَنْ اُقَاتِلَکُم» مبعوث شدم شما را بکشم، «حتَّی تَقُول لَا اِلَه الَّا الله» تا اینکه بگویید «لَا اِلَهَ اِلَّا الله»، خیلی خب پس «لَا اِلَهَ اِلَّا الله» گفتیم، دیگر عقبه‌اش چیست؟ این همه اصول و فروعش کدام است؟

شما روز اول به مردم گفتید همین عنوان را مطرح کنید و اعتقاد به آن بیاورید ما با شما کاری نداریم و شما را نمی‌کشیم، همه چیزتان محترم است؛ خونتان، ناموس، مال و آسایش‌تان، بعد آمده و وصل کرده دیگر! می‌گوید حالا که بله را گفتی، بقول آن مصداق معروف که زن ناله‌اش در آمد که چقدر فشار زندگی؟! گفتند روز اول که «بله» گفتی، اینها در آن بوده دیگر، بعداً می‌گفتند «بله و بلا»! برای چه سر سفرهٔ عقد بله را گفتی؟! حالا مردم در آغاز یک بله گفتند؛ «لَا اِلَهَ اِلَّا الله»، بعد دیگر مدام روی آن بار کردند که اصول دین، فروع دین، مناسک مذهبی، شرایع دینی تا جایی که آمد برای اینکه مستراح می‌روی پای راست را بگذاری یا چپ، قانون آمده!

برای مسائل آمیزشی قانون آمده که چگونه شروع کنی، چه دعایی بخوانی، چقدر طول بدهی، چه مدلی باشد، الله اکبر! آیا این غش در معامله نیست؟ چون معامله است دیگر! قرآن می‌گوید: «هَلْ اَدُلُّكُمْ عَلَىٰ تِجَارَةٍ تُنجِيكُمْ مِنْ عَذَابٍ اَلِيمٍ (۱۰ صف)» می‌آیید با من معامله کنید که به جهنم نروید؟ خب این قرارداد بوده که در هر عصری، روز اول، دین با مردم بسته و گفته «لَا اِلَهَ اِلَّا الله» بگو کار تمام است، دیگر نباید بعدش این همه فشار بیاوری که نخیر نماز بخوان، روزه بگیر، جهاد برو، خون بده، کشته بشو، مجروح بشو، روزه بگیر، در تابستان گرم روزه بگیر هلاک بشو که کلیه‌ات از کار بیفتد….

مدت زمان: 12:05
منبع:کتاب مستدرک الوسائل جلد ۱۲ صفحه ١٨۵، کتاب غررالحکم صفحه ۴۶۹، از امیرالمومنین