برچسب: دین

کشته شدن امام حسین به دست مسلمین،عجیب تر از داستان اصحاب کهف است!

منهال ابن عمرو روایت می‌کند، می‌گوید: «وَاللهِ» قسم می‌خورد «اَنَا رَأَيْتُ الْحُسَيْنِ حِينَ حُمِلَ وَ اَنَا بِدِمَشْقَ وَ بَيْنَ يَدَيْهِ رَجُلٌ يَقْرَأُ الْكَهْفَ حَتَّى بَلَغَ قَوْلَهُ {اَمْ حَسِبْتَ اَنَّ اَصْحٰابَ الْكَهْفِ وَ الرَّقِيمِ كٰانُوا مِنْ آيٰاتِنٰا عَجَباً} فَاَنْطَقَ الله الرَّأْسَ بِلِسَانٍ [فَصِیْح (خ)] ذَرِبٍ ذَلِقٍ وَ قَالَ اَعْجَبُ مِنْ اَصْحَابِ الْكَهْفِ قَتْلِي وَ حَمْلِي». این شخص که از اصحاب است تعریف می‌کند، می‌گوید که به خدا قسم هنگامی که امام حسین را به دمشق می‌بردند (منظور سر بریده‌ا‌ش را) دیدم که جلوی آن سر جلوی آن نیزه‌ای که سر روی آن بود شخصی سوره کهف را می‌خواند، وقتی به این آیه که رسید سر بریده امام حسین گفت به یقین اصحاب کهف و رقیم از آیات شگفت ما بوده‌اند «اَعْجَبُ مِنْ اَصْحَابِ الْكَهْفِ قَتْلِي وَ حَمْلِي». این اصحاب کهف را که می‌شناسید، از دست حاکمیّت جور به بیرون از شهر و به داخل غار هجرت کردند، قرآن می‌گوید اینها آنجا زندگی کردند و بعد قبض روح شدند و دوباره به دنیا آمدند. امام حسین می‌گوید «کار ما عجیب‌تر است»، نیست که آن آیه آخرش می‌گوید «كٰانُوا مِنْ آيٰاتِنٰا عَجَباً»، امام حسین می‌گوید داستان ما «اَعْجَبُ مِنْ اَصْحَابِ الْكَهْفِ قَتْلِي وَ حَمْلِي»، جریان ابی‌عبدالله از سرگذشت اصحاب کهف عجیب‌تر است. چرا عجیب‌تر است؟ بخاطر اینکه آنها از دست قدرتی فرار کردند که با آنها در منازعه اعتقادی بود ولی ابی‌عبدالله به دست کسانی کشته شد که در اعتقادات با حسین مترادف بودند موازی بودند یعنی حسین که اهل کعبه (اهل قبله) بود آنها هم بودند، به ظاهر حسین قرآن را قبول داشت آنها هم قبول داشتند، حسین نماز می‌خواند آنها هم می‌خواندند، به ظاهر حسین معتقد به الله بود آنها هم بودند، حسین معتقد به رسالت نبوی جدش بود آنها هم بودند، برای همین می‌گوید از جریان آنها عجیب‌تر است، اگر قرار بود به قرآن پاورقی بخورد باید این کلام ابی‌عبدالله آنجا ثبت می‌شد که این آیات قرآن همه‌اش به وسیله ثبت‌های لحظه به لحظه تاریخ، تحشیه و تفسیر می‌خورد.
مدت زمان:4:48
منبع:کتاب صحیفة الابرار جلد ۸ صفحه ۲۰۴، کتاب الخرائج و الجرائح جلد ۲ صفحه ۵۷۷ حدیث ۱ اثر راوندی، کتاب بحارالانوار جلد ۴۵ صفحه ۱۸۸ حدیث ۳۲ است.

– سوره کهف (۱۸) آیه ۹. 

خوشبختی در ادبیّات دینی بسی اسفبار است!

پیغمبر فرمود: هر کس که ازدواج کند نیمی از خوشبختی به او داده خواهد شد. به به، واقعاً، درب باغ سبز نشان داده که بیایید ازدواج کنید! ای کاش یک رفراندوم بود که آیا مردم از ازدواج خودشان راضی هستند یا نیستند؟ بعد می‌فهمیدی که چه خبر است.

تو خیال می‌کنی آمار طلاق همین است؟ نه، خیلی‌ها مشکل دارند طلاق نمی‌دهند، خیلی‌ها برای بچه‌هایشان نگران هستند طلاق نمی‌دهند، خیلی‌ها جایی ندارند، کجا بروند؟ طلاق نمی‌گیرند.

«مَنْ تَزَوَّجَ فَقَدْ اُعْطِيَ نِصْفَ السَّعَادَةِ» هر کس ازدواج کرد خدا به او نیمی از سعادت را می‌دهد.
سعادت یعنی خوشبختی، آیا ندیدی به این و آن می‌گویی «خوش به سعادتت» یعنی سعادتت برای تو خوشحال کننده است. حالا مردمی که ندارند و در ابتدائیات زندگی مانده‌اند یا رسول الله در عهد خودت هم که فقر زیاد بود و کسی هم که خوشبخت نبود. ببینم در زمان پیغمبر کسی زنش را طلاق نمی‌داد؟ ها؟ اگر طلاق رایج نبود که پیغمبر حکم طلاق را نمی‌آورد پس آنجا طلاق رایج بوده، چرا طلاق می‌گیرند؟ ببینم اگر ازدواج خوشبختی است طرف دیوانه است که این خوشبختی را ترک کند و طلاق بگیرد؟ ها؟ یا اصلاً ازدواج نکند؟

الان نسل جوان در باب ازدواج متحیّر هستند و به سرنوشت معترض هستند، حالا بگذریم از اینکه یک دختر و پسری عاشق هم می‌شوند، در حالیکه من آنقدر عریضه دارم که همین عشّاق پدر همدیگر را درمی‌آوردند و به خون هم تشنه بودند، عشق مال یک روز، یک هفته، یک ماه و چند سال است، زندگی خشن است. بعضی‌ها می‌آیند با من مشورت می‌کنند، دختران کم سن زیر بیست سال متأسفانه با دیدن بعضی فیلم‌ها تحریک می‌شوند و می‌خواهند ازدواج کنند خیال می‌کنند فقط همین مسئله جنسی مطرح است بعد که در کانون خانواده می‌روند کمرشان می‌شکند، می‌فهمند که چقدر زندگی خشن است!

حالا این را یادت نرود یادگاری از رسول الله است؛ «مَنْ تَزَوَّجَ فَقَدْ اُعْطِيَ نِصْفَ السَّعَادَةِ» هر کس ازدواج کرد نیمی از سعادت را دریافت کرده، حتماً نیم
دیگرش هم دین است دیگر، ها؟ بله، هر دو خوشبختی آورده ماشاءالله هزار ماشاءالله، هم دین مردم را خوشبخت کرده و هم ازدواج.

مدت زمان:4:41
منبع:کتاب مستدرک الوسائل جلد ۱۴ صفحه ۱۵۴ و ایضاً قطب راوندی در کتاب لبّ اللّباب از رسول اکرم 

جایگاه آزادی بیان کجاست؟

بکُشید کسانی را که ایمان نمی‌آورند.

زنده باد به این آزادی بیان که در اسلام موج می‌زند «قَاتِلُوا الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِاللهِ».

حالا یک بحثی هست که می‌گوید: «یَهْدِی مَن یشَاءُ»، «يَهْدِي اللهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشَاءُ» چند جا این را گفته است یا در نسخه‌های بسیاری داشتیم که خدای زمین به پیغمبر می‌گفت که هُل نزن، من هر کس را بخواهم هدایت می‌کنم و هر کس را نخواهم هدایت نمی‌کنم. خب وقتی که هدایت دست خداست پس چه کسی را می‌خواهی بکُشی؟ به چه جرمی؟

«قَاتِلُوا الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِاللهِ وَ لَا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ» ابراهیم با آن عظمتش که رأس‌الانبیاء بود نتوانست به آخرت ایمان بیاورد و گفت «اَرِنِي» نشان بده، یعنی فرشته وحی را باور نکرد، شاید ابراهیم جبرائیل، روح الامین و روح القدس را در اَشکال مختلف می‌دید که پیغمبر در دحیة ابن خلیفه کلبی می‌دید.

این فرمان به کشتن که از روز اول آغاز شد که پیغمبر شمشیر علی را بلند کرد و گفت «بُعِثْتُ اَنْ اُقَاتِلَکُم» مبعوث شدم تا شما را بکُشم، حالا اینجا هم این آیه در ردیف همان است که به مجاهدین در جبهه‌های جنگ فرمان می‌دهد که بکُشید هر کس ایمان نمی‌آورد.

حالا یک کسی نیست که بگوید بابا من می‌خواهم ایمان بیاورم اما او قبول نمی‌کند، مثل آدم که گفت چهل سال قبل از اینکه من به اینجا بیایم رقم خورده بود که من باید به این شجرهٔ ممنوعه دست بزنم، یا به خود شیطان که در یک جایی داشتیم خودِ شیطان گفت اگر خدا می‌خواست من هدایت می‌شدم ولی خدا اسباب و ابزار اغواگری را به شیطان داد.

مدت زمان:3:33
منبع:سوره توبه آیه ۲۹ 

انکار انبیاء در رسالتشان با بی‌دین خواندن پیروانشان صورت می‌گیرد، چگونه به یک پیامبری احترام می‌کنیم و از طرفدارانش انتقام می‌گیریم؟

امام باقر فرمود: «مَنْ جَحَدَ نَبِيّاً مُرْسَلاً نُبُوَّتَهُ وَ كَذَّبَهُ فَدَمُهُ مُبَاحٌ» هر کس مقابله کند با پیغمبری که مرسل هست؛ «نبیِّ مرسل»! دو قبضه است.
«نبی» زیاد است و «مرسل» کم است، نبی یعنی خبر می‌دهد.

یکصد و بیست و چهار هزار پیغمبر بوده که همه اینها نبی بودند و مرسلش پنج‌تا بوده؛ صاحبان کتاب مستقل و شریعت پابرجا بودند، «مَنْ جَحَدَ نَبِيّاً مُرْسَلاً نُبُوَّتَهُ وَ كَذَّبَهُ».

قرآن هم که می‌گوید: «لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ اَحَدٍ مِنْ رُّسُلِهِ» فرقی بین آنها نیست. حالا الان آیا پیروان ادیان و مذاهب دیگر در ارائه دین خودشان آزاد هستند یا نه؟
جنگی که پیامبر در آغاز اسلام کرد یک قسمت مهم آن با پیروان ادیان بود، همه‌اش مشرک، بت‌پرست و کافر نبود بلکه مسحیّت، یهودیّت و زرتشتیَّت هم بود. ایران زرتشتی بود و بقیه کشورها مسيحی و یهودی بودند.

آن وقت چگونه می‌شد که هم مقابله با اینها گناه نابخشودنی و جزای آن هم اعدام «فَدَمُهُ مُبَاحٌ» باشد و هم اینکه پیروان آنها امنیّت نداشته باشند و با شمشیر بالای سرشان حاضر بشوند که «اَسْلِمْ تُسْلَم»!

مدت زمان:5:18
منبع:کتاب من لایَحضره‌الفقیه از شیخ صدوق جلد ۴ صفحه ١٠۴ و کتاب وسائل‌ الشیعه از شیخ حرّ عاملی جلد ۲۸ صفحه ٣٢٣، از امام باقر 

آیا سفر معراج پیامبر زمینی بوده یا سماوی؟

می‌گوید: «قَالَ النَّبِيُّ لَمَّا اُسْرِيَ بِي مَرَرْتُ بِمَوْضِعِ مَسْجِدِ الْكُوفَةِ»، این کالبدشکافی معراج پیغمبر است. «وَ اَنَا عَلَى الْبُرَاقِ» پیغمبر می‌گوید من سوار بُراق شدم. براق را خودشان توضیح دادند که یک نوع الاغی بوده که هیکلش بین الاغ و اسب است، شاید قاطر بشود.

حالا اولاً سؤال این است که:
چطور جبرائیل پر می‌زند می‌رود بالا بعد پیغمبر باید سوار یک حیوان بشود؟ این یک سوال.

دوم اینکه سِیْر پیغمبر در بالای زمین بوده نه در آسمان‌ها، یکی از ادلّه‌اش همین است؛ «مَرَرْتُ بِمَوْضِعِ مَسْجِدِ الْكُوفَةِ» رسیدم به مسجد کوفه «وَ اَنَا عَلَى الْبُرَاقِ وَ مَعِي جَبْرَئِيلُ» جبرائیل افسار این حیوان را در فضا می‌کشد، می‌گوید از آن بالا به مسجد کوفه رسیدیم. این چطوری است، مگر پیغمبر از خانه‌اش به بالا نرفت پس چطور می‌گوید «سُبْحانَ الَّذِي سَخَّرَ لَنا هَذا»؛ «سُبْحَانَ الَّذِي اَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ اِلَى الْمَسْجِدِ الْاَقْصَى»؟ آن بقیه آیه تحت الشعاع این بند قرار می‌گیرد. این بخش چه می‌گوید؟ می‌گوید پیغمبر از مسجدالحرام به مسجد الاقصی در اسرائیل (فلسطین) رفت و بین راه هم آمد یک سری به مسجد کوفه زد، پس همه‌اش در فضای بالکن زمین بوده است.

مدت زمان:5:03
منبع: کتاب اثبات الهُداة بالنّصوص و المعجزات. شیخ صدوق از سلسله مراتب محدثین است، از امام صادق نقل میکند و امام صادق از پیامبر.

فقاهت باید به روز باشد و فقیه می‌بایست کلیّت دیانت را بشناسد.

 

فقه؛ به چارچوب‌های شرعی فقه می‌گویند، ورودی و خروجی مناسک را فقه می‌گویند و دانای آن را فقیه می‌گویند، جمعش فقها و برترینش اَفقه است.
«لَا خَيْرَ فِي فِقْهٍ لَيْسَ فِيهِ تَفَهُّمٌ» فقه الکی است مگر اینکه با فهم انجام بشود.

ببینید، امیر چقدر قشنگ کاسه کوزهٔ دکانداران دینی را برهم می‌ریزد و می‌گوید این که به عنوان شریعت آوردید اگر در آن فهم نباشد بدرد نمی‌خورَد. فهم یعنی چه؟ یعنی وقتی مردم سؤال می‌کنند جوابشان را بدهی، نگویی که فلان فلان شده سؤال می‌کنی؟ به مرز ارتداد رسیدی؟ ای حرامزاده، برو گمشو، می‌روی به جهنم!

متأسفانه تا الان جواب مردم این بوده برای همین هم خیلی‌ها می‌ترسند و می‌گویند برای چه سؤال کنیم! اصلاً مخاطبین رجال ظهوری که سؤال نمی‌کردند و هر چه آنها دوست داشتند می‌گفتند سر همین بود، می‌گفتند که «به جهنم می‌رویم»، عجب چراغ قرمز قشنگی در تقاطع زندگی!
فهم در فقه یعنی بداند که امروز مصلحت زمان‌ چیست، بداند که آن مباحثی که در گذشته بوده یعنی در صدر اسلام بر اساس «كَلِّمَ النَّاسَ عَلى قَدْرِ عُقولِهِمْ» بوده، بفهمد این سلسلهٔ رجالِ حدیث بر پایهٔ تقیه عمل کردند، همهٔ این چیزها را بداند «قَطْعِی الصُدُور وَ ظَنِّیُ الدِّلَالَه»ی قرآن را و «ظَنِّیُ الصُدُور، قَطْعِی الدِّلَالَه»ی روایت را، همه اینها را بفهمد و اگر بر اساس این باشد به اینجا نمی‌رسیدیم.

  • مدت زمان: 4:07
  • منبع: کتاب کنزالعمال جلد ۱۰ صفحه ۲۶۱

«صدیق» و «فاروق» اگر واقعی بود، ادیان و مذاهب به انحراف نمی‌رفتند!

اینجا یک بحث جزئی و یک مبحث کلی دارد،‌ یک نگاه جزئی دارد و یک نگاه گسترده دارد. آن چیزی که ما روی آن کار نداریم و می‌خوانیم و با آن کنار می‌آییم این است که پیغمبر گفت «برای هر ملتی صدیق و فاروقی هست، و صدیق و فاروق اسلام علی ابن ابیطالب است»، خیلی خب این به کنار! آن چیزی که به تجزیه و تحلیل و کشف حقایق می‌رسد این است؛ «لِكُلِّ اُمَّةٍ صِدِّيقٌ وَ فَارُوقٌ».

صدیق کیست؟ کسی که همهٔ حرف‌هایش راست است.
صدیق صیغه مبالغهٔ صادق است یعنی کسی که نفَس می‌کشد به راستی چشم بهم زدنِ به درستی.

فاروق هم تمیز دهنده است بقول شما ممیز یا سرممیز، فاروق با حرکتش با عملش با زندگی‌اش با حیاتش با مواضعش بین حق و باطل فرق می‌گذارد. پس دیدی که این دوتا «صدیق و فاروق» خیلی مقامات بلندی است.

خب حالا برویم بالاتر؛ «لِكُلِّ اُمَّةٍ صِدِّيقٌ وَ فَارُوقٌ» برای هر امتی!
امت؛ پیروان هر پیغمبر اولوالعزمی را می‌گویند. الان اینجا در عهد ما امت محمدی است.

هر امتی یک بزرگ‌راستگویی و خورشید‌ممیزی داشتند، خب اگر داشتند چرا به انحراف رفتند؟ این سؤال را باید جواب بدهند!

چطور شد پیغمبر و قرآن می‌گویند امت‌های گذشته به انحراف رفتند؟
چطور شد پیغمبر با پیروان ادیان مبارزه کرد از آنها کُشت و آنها را به زنجیر کشاند، چرا؟ برای اینکه می‌گفت اینها منحرف شدند. حتی کتاب‌های آسمانی قبلی را می‌گویند «منسوخ شده»؛ انجیلِ منسوخ، توراتِ منسوخ، زبورِ منسوخ، صحفِ منسوخ، اوستای منسوخ.

خب اگر ترازودارِ راستگویی و فاروقی که بین راه و چاه برای مردم تشخیص دهد کارشناس باشد تمیز دهد چگونه این امت خراب می‌شود؟ حالا برای امت پیغمبر هم علی ابن ابیطالب است.

حالا سؤال روی خود علی می‌آید؛ آقا، علی فاروق است؟ صدیق است؟ بله درست.
خب نقش او در اسلام چیست؟ یعنی علیِ راستگو، پشت دیوارهای بسته به چه درد می‌خورد؟ علی که می‌آید در مسجد و می‌گوید شما حقّ غدیر را ضایع کردید و کسی حرفش را قبول نمی‌کند این چه امتی است؟ یعنی علی دروغ گفت؟ علی که بعد از شهادت نبوی آمده و کتاب خودش را آورده می‌گوید اگر به این کتاب عمل کنید در اقیانوس حیرت نابود نخواهید شد و همه او را از مسجد بیرون کردند او را هُو کردند، این تاریخ است دیگر، و دست رد به سینهٔ او زدند این چه فاروقی است؟

ببینید مسئله اینجاست که ائمه ما مصلح بودند منجی بودند اما پشت درهای بسته! خب به چه درد مردم خورد؟ الان می‌گویند که این آقا «حجت ابن الحسن العسکری» است؛ امام زمان، صاحب‌ الزمان است، یک قطار تأییدی و تعریف دارد، خب الان به چه درد می‌خورد؟ الان مردم گرفتار هستند، الان کرونا دارد غوغا می‌کند، الان فقر و نابودی ملت را از پا درآورده، حالا ایشان آفتاب باشد مهتاب باشد روی سر ما باشد، همه جوره ما قبول داریم ولی پاسخ وجدانِ تاریخ را چه می‌دهید؟

  • مدت زمان: 11:57
  • منبع:کتاب اثبات الهُداة بالنصوص و المعجزات از محدث بزرگ حرّ عاملی

فروع دین

◀️شماره سوم سلسله برنامه های محاجه ای با عنوان “#بر_بام_گفتگوها”

#محاجه یک زوج درباره فروع دین!بر اساس اسناد دینی

 

این چه عیدی است که ما را به نقاهت خواندی

این صدای الامان از مضطر است
این نوای دربه در از بی‌کس‌ است

– ماه رمضان ماه تجدید دعاهاست، در این ماه یک عالمه دعا وارد است و خیلی‌ها هم خواندند؛ آنهایی که اهلش بودند خواندند، همان چیزی که ما گرفتیم آنها هم گرفتند، چیزهایی که ما بدست آوردیم آنها هم آوردند!

– صدای الامان همهٔ شما بلند است‌؛ این «چه کنم چه کنم» الامان است، این «وای مُردم، وای سوختم» صدای الامان است.

مضطرب گشتند چون اهل زمین
بی‌قرار آمد به جان‌ها از امین

– امینِ بشریّت خداست! به وسیلهٔ خدا قرار بود که تأمین زندگی بشود. قرار بود!

شاکله‌ام بین که کجا رفته است
دست یداللهی او خنجر است

– اگر تمام گرفتاری‌ها را فرض کنیم یک چاک در بدن است، آن موقع می‌رسیم به ابی‌عبدالله که سیصد و خرده‌ای سوراخ در بدنش ایجاد شده بود منتهای مراتب او چند ساعت بود ولی از ما بی‌نهایت!
ما که به جز باب تو را رفته‌ایم
حال نگر کن که فنا رفته‌ایم

– اگر به غیر از درِ تو جایی می‌رفتیم باید می‌گفتی که «خدا را ول کردی این هم جزایش است!»، بعضی از فروع دینی‌ها و سنّتی‌ها این را می‌گویند! بگو خودت چه داری، چه پیدا کردی که ماندگار باشد؟ هر چقدر هم که خوشبخت باشی به آن یارو صاحب اَپل نمی‌رسی که گفت خوشبختی و سعادت من در این بیمارستان ختم شد!

– به غیر از درِ خانهٔ تو نرفتیم نمی‌شناسیم، گدایی نکردیم التماس نکردیم، فقط کنار تو آمدیم!

ای که به امّید تو زنده شده ناامید

– اگر امید به تو داشتم اگر تو به قولت عمل می‌کردی اینطوری می‌شد:
«هر فرجی آیدم، نِعم شده پر عدید!»

ای که به امّید تو زنده شده ناامید
هر فرجی آیدم، نِعم شده پُر عدید

– «وَلَا تَيْاَسُوا مِن رَّوْحِ اللهِ» ناامید نشوی از رحمت خدا، «وَ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللهِ».

به اهل زمین یک کَرم کن
عیالات را به روزی، حسن کن

Read More

رمضان رفت و سیاهی به زغال است

سعادت طلب ای که مجرم شدی
شقاوت تو را آمد و شر شدی

– ماه پاسخگویی است. «اَللَّهُمَّ غَیِّرْ سُوءَ حالِنا بِحُسْنِ حالِکَ» امروز؛ آخرین روز قدر باید جواب بدهد.
قدر آمد و ما شرّ زمانیم!

– آن نسخه را یادت هست که خدا گفت دنیا ملعون است و هر کس و هر چیزی هم که در آن هست ملعونه است. من تعجب می‌کنم آن وقت چطور به امت پیامبر می‌گویند «امت مرحومه»؟ معارض است!

قدر آمد و ما شرّ زمانیم
خشم آمد و ما قهر مکانیم
در این هوای بهاری نگر که بدبختیم!

– زبان حال تمام آنهایی که به در بسته رسیده‌اند. آقا الان طوری شده که عریضه‌ها در محدوده خورد و خوراک است، این فاجعه مرهون «بِسْمِ اللهِ لرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» است.

در این هوای بهاری نگر که بدبختیم
نزول سماوی چو آمد و لختیم

– خیلی از آبرومندها به من اطلاع می‌دهند آن چیزهایی که برای فقراست به ما بدهید؛ خوراک است لباس است. تعجب می‌کنم اینها تا پارسال دست‌گیر بودند و دست فقرا را می‌گرفتند، چه شده!
دنیا چو سرای بی وفایست
از غیبت آن وفور نیزه‌هایست

این عصر فلاکت بشر بود
اوقات جهنّم و شرر بود

روزگارست فلک کرده جهان را!
شب و روزش شده مکر از همگان را

Read More