ای که گفتی کلّ شهرٍ آمده بر ما محرّم
العطش از اهل ایران شد حسینم، او متمّم
➖هماهنگ با ابی عبدالله که صدای العطش اهل بیت خود را میشنید و به آن کفار ملاعین التماس میکرد «هَلْ مِنْ ناصِرٍ یَنْصُرُنی»! الان هم در این مملکت مردم در قحطی آب هستند. آن روز شمر، عبیدالله ابن زیاد و عمر ابن سعد آب را بر حسین و خانوادهاش بستند و امروز خدا بسته، دیروز هم خدا بسته بود!
هفتهٔ ماتم شده در کربلای عصر ما
لیک اندر خانهها ظلمت شده بر طاق ما
➖هفته عاشورا و تاسوعاست!
از محرّم، عبرت آموز تو ای تشنه فرج
آب و نانت که به قحط آمده از باب حرج
➖دقیقاً در ایام عاشورا خدا شیرهای آب را به ملت بسته، جالب است ها! عجب خدایی میکند، آب که قحطیاش است، نان هم که بیپولیاش است، میماند هوا، هوا هم که مسئولین اعلام کردند هوای بسیاری از شهرها غیر قابل تنفس است، این هم خدایی خدا! زندگی بشر مستلزم آب و هوا و غذاست، این هم این مثلث است.
– «حَدَّثَنَا اَبُو بَكْرِ ابْنُ اَبِي شَيْبَةَ، حَدَّثَنَا عَبْدَةُ ابْنُ سُلَيْمَانَ، عَنْ هِشَامِ ابْنِ عُرْوَةَ، عَنْ فَاطِمَةَ، عَنْ اَسْمَاءَ، قَالَتْ جَاءَتِ امْرَاَةٌ اِلَى النَّبِيِّ ـ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ ـ فَقَالَتْ اِنَّ ابْنَتِي عُرَيِّسٌ وَ قَدْ اَصَابَتْهَا الْحَصْبَةُ فَتَمَرَّقَ شَعْرُهَا. فَاَصِلُ لَهَا فِيهِ؟ فَقَالَ رَسُولُ الله ـ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ ـ ” لَعَنَ الله الْوَاصِلَةَ وَالْمُسْتَوْصِلَةَ”».
«قَالَتْ جَاءَتِ امْرَاَةٌ اِلَى النَّبِيِّ» زنی نزد پیغمبر آمد، «فَقَالَتْ» گفت «اِنَّ ابْنَتِي عُرَيِّسٌ» دخترم عروس شده و شب عروسی اوست، «وَ قَدْ اَصَابَتْهَا الْحَصْبَةُ» و قبلاً مبتلا به بیماری حصبه شده «فَتَمَرَّقَ شَعْرُهَا» موهای سرش ریخته است «فَاَصِلُ لَهَا فِيهِ» میخواهیم برای او مو بکاریم یا موی مصنوعی درست کنیم، عروس کچل که نمیشود. «فَقَالَ رَسُولُ الله» پیغمبر فرمود «لَعَنَ الله الْوَاصِلَةَ وَالْمُسْتَوْصِلَةَ» خدا لعنت کند کسی که چیزی را به سر زنها تحت عنوان مو یا موی مصنوعی وصل میکند و آن کس که این کار را برایش انجام میدهد.
این یکی از موارد دلخراشی است که در ادبیات دینی مشاهده میشود. حالا مثلاً مو بکارد یا مو بچسباند، خدا خدایی خودش را از دست میدهد؟ آن هم برای عروس که پیغمبر میگوید لعنت خدا بر «الْوَاصِلَةَ وَالْمُسْتَوْصِلَةَ» کسی که این موی مصنوعی را سرش میکند و هم آن کسی که این کار را برایش انجام میدهد، یعنی آن آرایشگر.
حالا تاریخ سوال میکند که شما که اینقدر سفارش به ازدواج میکنید «وَ اَنْكِحُوا الْاَيَامَىٰ» امر میکنید ازدواج کنید، «اَنْكِحُوا» مثل «اَقِمِ الصَّلَاةَ» است فرقی نمیکند، آن فرمان است و این هم فرمان است. حالا عروس که میخواهد بزک بشود و آن هم در حدّ واجبات یک عروس که موی سر است و از هر چیزی لازمتر است. مو یک موهبت الهی است، مو یک نعمتی است. میدانید امروز چقدر برای ریزش مو خرج میکنند که بند بیاید؟ بعد پیغمبر لعنت میکند!
ببین چقدر دین اُفت کرده که به جای اینکه به فکر ترقی و تکامل بشریت باشد به خلاف ادعاهایش برای یک کار به این پیش پا افتادگی، معمولی و در عین حال ضروری خدا لعنت میکند! این خدای ادیان هم در جیب مخبرین و مبلغینش آماده است که تا یک چیزی را به میلشان نباشد زود خدا را میآورند جلو، البته من فکر نمیکنم خاتم النّبیین یک چنین حرفی زده باشد چون این مخالف با عقلانیت است و کسی که کتابش مرتب شعارش «أَ فَلا تَعقِلونَ» است و معیارش «کُلَّمَا حَکَمَ بِهِ الْعَقْل حَکَمَ بِهِ الشَّرْع» است نمیآید چنین حرفی بزند، یقیناً به او بستهاند! خب ما وقتی یقین داریم که به او بستهاند بعد تکلیف احادیث چه میشود؟
▫️ وقتی که یک حدیث، ده حدیث، صد حدیث، هزار حدیث را به پیغمبر بستهاند، که بقول ابوهریره، که سندش را به دست آوردیم که گفت شصت هزار قال رسول الله جعلی من زدم فقط به نیت جذب مردم به اسلام، طبق آن قاعده «نيَّةُ الْمُؤمِنِ خَيْرٌ مِنْ عَمَلِهِ» نیت مؤمن از عمل او بهتر است، یعنی اگر عملش بد است و نیتش خوب است آن را جابجا میکند یا اينکه در بین سیاسیّون معروف است که هدف وسیله را توجیه میکند.
وقتی که چند تا حدیث خلاف شد دیگر به بقیه احادیث نمیشود اعتماد کرد و دلیلش را هم در خود دین به دست آوردیم؛ «الرِّوایَه ظَنِّیُ الصُّدُور» صدورش ظنّی است و بعد آمدهاند برای اینکه محکم کاری کنند میگویند نه علم رجال و علم حدیث درست شده و اینها تطبیق میکنند. چه چیزی را تطبیق میکنند؟
وقتی یکی از بزرگان اصحاب امام صادق مفضل ابن عمر مورد مخالفت اصحاب و انصار امام صادق قرار میگیرد که این با بیدینها، با فاسقین و فاجرین میچرخد، خب شما الان چطور میخواهی مفضل را قبول کنی؟ در حالی که بیشترین روایات از امام صادق برای مفضل است. خب اینجا الان این عالم رجالی چگونه میخواهد تشخیص بدهد که صاحب این حدیث و واسطه این روایت آدم خوبی بوده یا بدی بوده؟ اگر بگوید آدم بدی بوده که طبق اسنادی که درآوردیم امام صادق او را بیشتر از همه اصحابش تأیید کرده، و اگر بگوید آدم خوبی بوده، پس چرا با الوات و اشرار رفیق بوده و با آنها میپلکیده است؟
مدت زمان: 7:55 منبع:کتاب تنقیح الحاجة از سنن ابن ماجه است از اعاظم صنعت حدیث اهل سنّت و جماعت.
✍️ سلسله اصحاب حدیث، روایت را به اسماء از نزدیکان رسول الله رساندند.
➖حق داری بگویی که «خدا کور است» چون نمیبیند، خلق کرده و احتیاجات اولیه خلقش را به روی دوش خودش گذاشته؛ «لَا تَكِلْنِي اِلَى نَفْسِي طَرْفَةَ عَيْنٍ اَبَداً» مرا به حال خودم وا مگذار! فقط در معنویات نیست که ائمه این را میگفتند که «اگر به حال خودمان بگذاری گناه میکنم»، در مادیات هست اصلش آن است، یعنی تو اگر کمک نکنی چه کسی بکند؟ همه میگویند به ما چه، برو پیش کسی که خلقت کرده، چطور در مشکلات ظاهری همه به بچه میگویند برو به بابات بگو، به ما چرا میگویی؟ برو به بزرگ فامیل بگو، به من چه که گرفتاری!
➖معنای توکل است. جار و جنجال ادیان را ول کن «وَ مَن یَتَوَکَّلْ عَلَی اللهِ فَهُوَ حَسْبُهُ»! چه چیزی عارض تو شده و چه چیزی از این توکل به دست آوردی؟
من از این عالم خاکی به غیظم
تو از افعال میگویی جزایم
➖میگویی این کار را بکن به بهشت میروی؟! اینجا پوست مردم را داری میکَنی به نام نامی الله!
من از ذکر و دعایت خسته گشتم
تو از جنّت بگویی هی ندایم
➖اینجا مردم نیاز دارند، امنیت، آسایش، آرامش و سلامتی میخواهند، تو میگویی صبر کن «اصْبِرُوا وَ صَابِرُوا وَ رَابِطُوا»، چقدر این دین شعار میدهد، بس است بابا!
من از توحید تو کافر چو گشتم
تو از عدلت بگویی هی صدایم
➖چیزی ته این توحید تو نمانده، بعد میگویی من عادل هستم؟ آیا این عدل است؟
من از این حال بد نالیده گشتم
تو از میعاد میگویی که رَستم
➖میگوید که «این کار را بکنی از پل صراط راحت رد میشوی»، اول مشکل پل اینجا را حل کن! پل زندگی بشر لغزنده است، از پل صراط چه میگویی؟!
من از آن وعدههایت دل بریدم
تو بازم هی طلب کردی که هستم
➖وعدههایت را ثابت نکردی، معروفترین وعدهات «اُدْعُونِی» است، تو آبروی هر چه خداست را بردی، هر چه مردم داد میزنند «خدا!»، به زبان حال و قال به آنها میگویی خفه شو! از بندگانت به سوی تو عارض میشوند، تو هم چهارتا مشت بر سرشان میزنی!
من و این جان نابودم، قوامم
تو را صد بار در ساعت بخواندم
مرغ سرکَنده و پَر بر بادم
از میان قفسم داد به فریاد به هر ساعاتم
➖سرم را بریدند و پرم را هم به باد دادند.
دلا بسوز که از بخت خود فغان بکنی
جگر به تابه و عیش و عشرتم فنا بکنی
➖میگوید «شما معیشتتان از کجا اداره میشود»؟ از خدا! خدا خلق کرده باید تأمین کند، آیا میکند؟ این آمار مسئولین امر است که میگویند «یک سوم ملت ایران زیر خط فقر هستند». زیر خط فقر میدانی یعنی چه؟ یعنی پول ندارد اجارهخانه بدهد، پول ندارد نسخهاش را بپیچد، پول ندارد غذا بخرد. مسئولین، بنده خداها واقعیت را میگویند، این آبروی خداست که میرود!
انزوا شد خانهام، انفرادی مسکنم
➖در این شرایط، آدم منزوی و خانهنشین میشود.
چیست این فقر و فلاکت، کاین شده همراه ما
کیست مسئول طبابت، شد مرض درگیر ما
➖ما را رها هم نمیکند!
➖طبیب کیست؟ خدا! غنی کیست؟ خدا! چه کسی میگوید؟ قرآن!
لاف زدی وعدهٔ بیهوده دهی
وقت بسوزانده و هِی فرصت مکّاره دهی
➖این دور برداشتنهای دین! میدانید که در فقه چقدر داریم؟ اصلاً بحث قیامت را بگذار کنار که «این کار را میکنی به بهشت میروی» این را بگذار کنار! ما چقدر روایت و حدیث داریم که «اگر خوبی کنی اینجا در همین دنیا مزدت را میگیری»!! الان همین مردم را آتش زده که میگویند ما خوبی کردیم اما بدی میبینیم. «صدقه در راه خدا بده هفتاد نوع بلا را دفع میکند»، هفت نوعش را هم دفع نکرد، هیچ بلایی را دفع نکرد! این شما و این جام جهان نمای تاریخ! بروید به بیمارستانها، قبرستانها، تیمارستانها و زندانها را ببینید که چه خبر است، اینها پایانههای دنیا و عمر است…
به افشا کردنت، اصرار دارم
به آن روی خوشت، اقرار دارم
➖روی خوشی که پدران و مادران از خدا به ما نشان دادند و به عکسش را دیدیم! در احادیث که داریم «دنیا معکوس است»، خدا هم معکوس است، عکس آن چیزی که قرار بود بشود، خودش گفته بود، خودش ضمانت کرده بود، که همه اینها در اسناد دینی هست، خودش به عهده و به ذمه گرفته بود که رحمتش بر غضبش پیشی بگیرد.
در جام جهاننما خدا نیست!
➖در تاریخ که جستجو میکنید آن خدایی که معرفی شده وجود ندارد.
غیر از مرض و درد و بلا چیز دگر نیست
این مردم بیچاره نفسگاه ندارند
از هر طرفی رنج مضاعف که ببارد
میان اعتقاد ماسبق تا فکر امروز
تفاوت از ورود و هم خروجِ خانمانسوز
➖هم ورودش زورکی بود «بُعِثْتُ اَنْ اُقَاتِلَکُم»، هم خروجش زورکی است، یعنی اینقدر عدم تطابق نشان داد که ما را خارج کرد.
ای به خشونت شده دربار تو
ناز نکرد این بشرت، لطف تو
➖از دربار الهی فقط خشونت میبارد. چقدر خوب است که این اسناد و مدارک را ما از دین درآوردیم، پنهانیهای مذهب را در دایرةالمعارف اجتماعشان کردیم، تمام احکامی که به بشر ذلت و خفّت و خواری میدهد! تمام دستوراتی که از اولش بی احترامی و حرمت شکنی به انسان بود؛ از همان روز اول بعثت «بُعِثْتُ اَنْ اُقَاتِلَکُم» شما را میکُشم مگر اینکه بگویید «لَا اِلَه الَّا الله»! آیا این خدا محتاج «لَا اِلَه الَّا الله» من است که اگر نگویم مرا میکُشی؟ خاک بر سر این خدا!
➖واقعاً تأسف میخورم به خودم که سی و پنج سال مُبلغ این خدا بودم.
این ملّتِ ما روی به الله ندارد
از بس که کلک دیده دگر حال ندارد
آیندهٔ آدمی نگر در خون است
از جنگ و فساد و فقرشان ملموس است
شُکوه و بلندی به یادگار آمد
ز این همه پستی به جار و قال آمد
معارضات را دقت کنید! دین، خدا را چطوری معرفی میکند؟ «جَلَّ جَلَالُهُ وَ عَظَّمُ شَأْنُهُ وَ تَقَدَّسَتْ اَسْمَاؤُهُ» این معرفی دین است برای خدا. بعد از یک چنین حاکمی چه درمیآید؟ ذلت و نکبت و خفت و خواری ملت! حالا مدام این خدا را بلندش کن! مردم عملش را میبینند، کارکردش را میبینند، مسئولیتش را میبینند. آیا میشود به مردم گفت که «نفهمید»؟ نمیشود، چون خدا مردم را فهیم آفریده است. آیا به مردم میشود گفت شعورتان را پنهان کنید؟ نمیشود گفت، شعور خدا داده است، مگر همین قرآن فریاد نمیزند «أَ فَلَا تَعْقِلُونَ» «لَا تَشْعُرُونَ» «أَ فَلَا يَتَدَبَّرُونَ».
ملکا نام تو آمد به زبان و جگرم
➖این خطورات من است، شاعر نیستم! وقتی عریضههای گرفتاران را میبینم ناخواسته اینها به ذهنم میآید:
ملکا نام تو آمد به زبان و جگرم
یادِ تاریخِ ستمکار و خدای مچلم
➖هم خدا مچل است و هم ما مچل هستیم! او ما را مسخره کرده و ما هم از او دور میشویم. چقدر جالب است که در اسناد دینی داریم «أَ رَایتَ النّاسَ یَخرُجُونَ مِن دینِ اللهِ اَفواجاً»، یا آن یکی درس که رسول خدا فرمود: «روزگاری میرسد که مردم به الله فحش میدهند»، این روزگار چه زمانی هست؟
عیب آمده بر همه ز این فقر فلک
عید است تمسخر که شده زجرِ کلک
➖ عیب بر وزن عید. وقتی که جامعه طبقه بندی بشود یکی آنقدر دارد که نمیداند کجا سرمایه گذاری کند، به کدام کشور برود گیج میشود و یکی هم اینقدر ندارد که زندگیش میپاشد،
سال قدیم است که جان میبرد
لقمهٔ زهر است، به دل میدهد
حال و هوای بهار، غمزده کرده بشر
خوب نگر آدمی،غرق شده در خطر
خرابی میکند این ربّ سبحان
به جان خلقتش در ظلم اعیان
➖«رَب»: تربیت کننده. «سبحان»: منزه است. این شعار دین است؛ «سُبْحان الله، منزه است خدا»! از چه چیزی منزه است؟ از ظلم، نه که نمیکند. از تبعیض؟ نه که ندارد. از مسئولیتهایی که دارد؟ نه که ادا میکند!
➖«اعیان»، جمع عین است، یعنی آنقدر ظلمش علنی است همه چیزش را دارد میبیند، مخصوصاً در این ایام. لااقل در منازل پنجاه درصد اهل این مملکت، لااقل، عید یعنی خون از چشم ریختن، یک چشم اشک و یک چشم خون، نداریِ فلاکتبار! نوشته است که گل و شیرینی به سرمان بخورد ما داریم فکر میکنیم یکی دو ماه دیگر که میخواهیم خانه را تمدید کنیم، صاحبخانه دو برابر میکند. از کجا بیاورند؟ بعد مجبور است که بچه خردسال را سر چهارراه بفرستد و به دام باندهای مواد مخدر بیفتد، بعد دخترش را برای خود فروشی بفرستد؛ دخترهای زیر بیست سال!