برچسب: اسلام زوری

مردم اگر واقعیت را بفهمند از این دین فرار می‌کنند!

در کتب معتبره شیعه آمده است که امام صادق به فرزند زراره(صحابی معروف امام)میگوید:

تمامیت دین تحریف شده و یا از آن کم کردند یا زیاد…
«فَمَا مِنْ شَيْ‌ءٍ عَلَيْهِ النَّاسُ الْيَوْمَ إِلَّا وَ هُوَ مُنْحَرِفٌ چیزی که امروز در اختیار مردم قرار دارد چیزی جز تحریفات گسترده نیست که بر خلاف اساس وحی می باشد!»

حکام اسلامی با همین تحریفات و دگرگون سازی های احکام و شرایع ، بنا بر سلیقه و میل خود پیش رفتند و مردم متدین بی خبر و جاهل را همراه خود نمودند.
در صورتی که به قول امام صادق ، نه دینی به دست اینها رسیده و نه احکامی که مطابق فرامین الهی باشد…

این شما و این کلام جعفر صادق در کتب معروف شیعه

مدت زمان: 10:47
منبع: کتاب بحارالانوار جلد ۲ صفحه ۲۴۶، کتاب رجال کشی جلد ۱ صفحه ۱۳۸ از امام صادق

«جنگ طلب نباش» چگونه می‌تواند شعار اسلام باشد؟

آغازگر جنگ نباش، کسی را به مبارزه نطلب، «نفَس‌کش» نگو، آی نفس‌کش بیا تا حسابت را برسم!
«لَا تَدْعُوَنَّ اِلَى مُبَارَزَةٍ» وقتی که چنین حکمی از یک خلیفهٔ رسول الله آمده منازعه دارد با اصل قیام پیامبر که با پرچم «بُعِثْتُ اَنْ اُقَاتِلَکُم» حرکت می‌کند.

آیا مخاطبین پیغمبر علیه رسول الله قیام کردند که پیامبر می‌گوید «بُعِثْتُ اَنْ اُقَاتِلَکُم» یا رسول خدا ابتدائاً شروع کرد؟ در داستان مکه، آنها حمله می‌کردند. در جاهای دیگر چه؟ کشورگشایی‌های دیگر چه؟ مردمی که آرام و ساکت در خانه و منزل نشسته بودند و قشون نبوی بر آنها تاخت و تاز می‌کرد چه؟ «لَا تَدْعُوَنَّ اِلَى مُبَارَزَةٍ»!

«وَ اِنْ دُعِيتَ اِلَيْهَا فَاَجِبْ» اگر به دعوا دعوت کردند برو حسابشان را برس! اگر مشرکین، کفار، مسیحیان، یهودیان و زرتشتیان آغازگر جنگ بودند با آنها بجنگ! «وَ اِنْ دُعِيتَ اِلَيْهَا فَاَجِبْ»، ولی وقتی که همه آرام نشسته‌اند و سرشان برای دعوا درد نمی‌کند «لَا تَدْعُوَنَّ اِلَى مُبَارَزَةٍ» هرگز حمله نکن!
اینجا در فقه دو مبحث مطرح است؛
➖یکی جهاد
➖یکی دفاع.
دفاع یعنی «اِنْ دُعِيتَ اِلَيْهَا فَاَجِبْ» اگر دیدی لشکر از دشمن آمده باید حمله کنید و آنها را نابود کنید! ولی جهاد یعنی چه؟ جهاد یعنی آغازگر تو هستی، جهاد یعنی مردمی که نمی‌خواهند از اعتقادات خود دست بکشند، چرا آنها را به زور زیر حوزهٔ خود می‌آورید؟ نتیجه‌اش «اِرتَدَّ النَّاس» است! وقتی که به زور شلاق و شمشیر، مردم را خداپرست می‌کند و به نام نامی الله گردآوری می‌نماید، نتیجه‌اش آن است که همه چوب لای چرخ پیغمبر می‌گذارند، نشانهٔ بارزش غدیر خم است!

پیغمبر چرا در ابلاغ علوی به عنوان وصایت، تعلل می‌کند؟ چون می‌ترسد. آنقدر نگران و وحشتناک بود چون می‌دانست علی ابن ابیطالب اسدالله است و اسد الرسول، او بود که تمام سران مشرکین را کشت و الان همهٔ قریشیان با او مخالف و بد هستند، برای همین می‌ترسید، تا آنکه از طرف خدا تهدید شد؛ «وَ اِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ (۶۷ مائده)».

اگر «لَا تَدْعُوَنَّ اِلَى مُبَارَزَةٍ» بود مردم بیشتر گرایش پیدا می‌کردند، مردم را با اخلاق حسنه باید دعوت کرد، این متن آیه قرآن است که می‌گوید «مردم را به اخلاق نیکو دعوت کنید نه با شمشیر»! آن مرتیکه به نام‌ فرعون به بساط خدایی تکیه زده است و می‌گوید «اَنَا رَبُّكُمُ ٱلاَعلَىٰ (۲۴ النازعات)»، خدا به موسی ابن عمران نمی‌گوید با شمشیر او را نابود کن، بنی اسرائیل را جمع کن و به جنگ او برو، بلکه می‌گوید «قُولا لَهُ قَوْلاً لَيَّناً (۴۴ طه)» با آرامش، با ادب و با احترام با او سخن بگو!

وقتی که فرهنگ سازی شد و با اسناد و مدارک متقن مردم دعوت شدند نیاز به کشتار نیست! مگر نمی‌گوید «لَقَد اَرسَلنا رُسُلَنا بِالبَيِّناتِ وَ اَنزَلنا مَعَهُمُ الكِتابَ وَالميزانَ لِيَقومَ النّاسُ بِالقِسطِ (۲۵ حدید)»؟ «لِيَقومَ النّاسُ بِالقِسطِ» یعنی چه؟ اقامه کند مردم را به راه درست. می‌گوید با براهین و حجج، مردم را دعوت کن نه با تهدید و ارعاب!

بعد در جای دیگر می‌بینیم پیامبر می‌گوید «من نصرت شدم به وسیله الله در مقولهٔ رعب و وحشت»! مردمی که از پیامبر می‌ترسند منتظر هستند تا رسول خدا از دنیا برود تا از او انتقام بکشند، خلافتش را تاراج کنند، خاندانش را نابود کنند، حسینش را له و لورده کنند، علی را خانه‌نشین کنند، انتقام از پیامبر است.

مدت زمان: 8:47
منبع:نهج البلاغه حکمت ۲۳۳

باز هم از خصائص انسانی خدا!

«خُذُوا مِنَ العِبادَةِ مٰا تُطِيقُونَ فاِنَّ اللهَ لا يَسأَمُ حَتَّى تَسْأَمُوا» از عبادت به اندازه‌ای که توان دارید برگیرید زیرا خداوند خسته نمی‌شود مگر آنگاه که شما خسته شوید.
آیا خدا خسته می‌شود؟ خستگی مخلوق خداست بعد چگونه خدا به اسارت آن درمی‌آید و به معادلات آن می‌رود؟

«فاِنَّ اللهَ لا يَسأَمُ حَتَّى تَسْأَمُوا» تو خسته بشوی خدا خسته می‌شود. عجب خدایی است! با چنین صفات و نام و نشان‌هایی انتظار دارید که خدا در زندگی شما معجزه کند؟ خدایی که خسته می‌شود یعنی در مدیریت عظمای خویش معطل می‌گردد، حیران می‌شود، به چه کنم چه کنم گرفتار می‌آید و نتیجه‌اش «اُدْعُونی» است، که «لَا اَسْتَجِبْ لَکُم»!

«عبادت را به اندازه توان اجرا کنید». آیا این فروع دین به اندازهٔ توان مردم نازل شده است؟ در آیهٔ آخر سوره بقره می‌گوید «آنچه را که مازاد بر طاقت ماست بر ما تحمیل نکن». آیا مردم توانایی دارند نماز صبح را بین دو خواب نیمه شب و بعد از آن تحمل کنند؟ روزه بگیرد در حالی که استطاعت روحی و جسمی و توانمندی مالی لازم است. جهاد برود در حالی که انسان از مرگ بدش می‌آید، می‌ترسد و می‌هراسد.

شرایع دینی بر پایهٔ زور است، این «لَا اِکْراهَ فِی الدِّینِ (۲۵۵ بقره)» یک تابلوی فریبنده‌ای بیش نیست! مگر در نسخ قبل نداشتیم که «برای نماز شب به روی همسر خوابیده‌ات آب بریز»؟
مگر نداریم که «بچه‌های خردسال را به زور وارد نماز و روزه کنید»؟

«ما تُطِيقُونَ» چیست؟ «خُذُوا مِنَ العِبادَةِ ما تُطِيقُونَ» چیزی که طاقت دارید. آیا مردم طاقت دارند؟ لشکرکشی اسلام را مردم طاقت دارند؟ شما می‌خواهید قدرت را فراگیر کنید، رعیت بیچاره چه گناهی کرده که تاوانش را پس بدهد؟ به زور، مردم را به قانون جهاد می‌کشاند!

مدت زمان: 5:05
منبع:کتاب میزان الحکمه حدیث ١١٨٣٣، از خاتم الانبیاء 

معنای رأفت اسلامی را تاریخ هرگز فراموش نمی‌کند.

– «عَنْ حَفْصِ ابْنِ غِيَاثٍ قَالَ سَأَلْتُ اَبَا عَبْدِ الله (ع) عَنْ مَدِينَةٍ مِنْ مَدَائِنِ الْحَرْبِ هَلْ يَجُوزُ اَنْ يُرْسَلَ عَلَيْهَا الْمَاءُ اَوْ تُحْرَقَ بِالنَّارِ اَوْ تُرْمَى بِالْمَنْجَنِيقِ حَتَّى يُقْتَلُوا وَ مِنْهُمُ النِّسَاءُ وَ الصِّبْيَانُ وَ الشَّيْخُ الْكَبِيرُ وَ الْاُسَارَى مِنَ اَلْمُسْلِمِينَ وَ اَلتُّجَّارِ فَقَالَ يُفْعَلُ ذَلِكَ بِهِمْ وَ لَا يُمْسَكُ عَنْهُمْ لِهَؤُلَاءِ وَ لَا دِيَةَ عَلَيْهِمْ  لِلْمُسْلِمِينَ وَ لَا كَفَّارَةَ».

حفص ابن غیاث از امام صادق نقل می‌کند، سؤال می‌کند: «عَنْ مَدِينَةٍ مِنْ مَدَائِنِ الْحَرْبِ هَلْ يَجُوزُ اَنْ يُرْسَلَ عَلَيْهَا الْمَاءُ اَوْ تُحْرَقَ بِالنَّارِ» گفت یک شهری است در محاصرهٔ جنگ‌آوران اسلام، آیا جایز است سد را خراب کنند و مردم را آب ببرد؟ «اَوْ تُحْرَقَ بِالنَّارِ» یا اینکه مواد آتش‌زا روی سرشان بریزند و آنها را بسوزانند؟ «اَوْ تُرْمَی بِالْمَنْجَنِيقِ» یا اینکه جرثقیل داشته باشند تا آلات قتاله را پرت کنند؟ مثلاً در حصار هستند و پشت دروازه‌ها قایم شده‌اند آیا این کار را بکنند «حَتَّى يُقْتَلُوا» تا کشته بشوند؟

خب تا اینجا یک بحث است؛ جنگجویان رفته‌اند در پناهگاه و درها و پنجره‌ها و دروازه‌ها را هم بسته‌اند، حالا آب را باز کنند غرق بشوند یا آتش بیندازند یا اینکه به وسیلهٔ جرثقیل آلات سنگین بیندازند تا «حَتَّى يُقْتَلُوا» کشته شوند. این یک بحث است.

بحث دوم این است:
«وَ مِنْهُمُ النِّسَاءُ وَ الصِّبْيَانُ وَ الشَّيْخُ الْكَبِيرُ» بین اینها زن‌ها و بچه‌ها و پیر، پیرمرد و پیرزن هستند، «وَ الْاُسَارَى مِنَ اَلْمُسْلِمِينَ» آنها از مسلمین اسیر گرفتند و به داخل پناهگاه برده‌اند، «وَ اَلتُّجَّارِ» کسانی که اصلاً کاری به جنگ ندارند، تجارت می‌کنند دکان دارند.

«فَقَالَ يُفْعَلُ ذَلِكَ بِهِمْ» امام فرمود: این کار انجام گیرد، به خاطر وجود آنان در شهر نمی‌توان دست از این‌ گونه افعال برداشت و هیچ دیه و کفاره‌ای هم به عهدهٔ مسلمین نمی‌آید.
بله! خب، دیگر قشنگ واضح است که این حقوق بشر اسلامی است.

مدت زمان: 5:17
منبع :کتاب وسائل الشیعه جلد ۱۵ صفحه ۶۲ حدیث ۱۹۹۹۰

قدرت، خشونت زاست!

«اِذَا قَدَرْتَ عَلَى عَدُوِّكَ، فَاجْعَلِ الْعَفْوَ عَنْهُ شُكْراً لِلْقُدْرَةِ عَلَيْهِ» هر وقت که بر دشمن دست یافتی او را ببخش!
تاریخ چه می‌گوید؟
در زندگی پیامبر هنگامی که ایشان بر قدرت استیلا پیدا کرد، عفوی دیده نشد. بله، وارد مکه شدند آن هم به حساب اینکه قریشیان در مکه بودند، فامیل‌های دور و نزدیک پیغمبر بودند، پیغمبر گفت: «امروز روز بخشش است»!
ولی آن شخص که رفته بود به پردهٔ کعبه چسبیده بود و دخیل بسته بود، پیغمبر گفت او را بکشید.

حالا او که حالا یا هجو پیغمبر را کرده بود و یا یک نفر از مسلمان‌ها را کشته بود آیا مسئلهٔ او بیشتر مهمتر بود یا ابوسفیان؟ نه تنها ابوسفیان را نکشت بلکه خانه‌اش را سفارت کفار و مشرکین قرار داد و گفت: «هر کس در خانهٔ ابوسفیان بماند، بنشیند و برود در امان است»، بعد آن عده که آمدند چوپان پیغمبر را کشتند و شترهای پیغمبر را دزدیدند و رفتند، همهٔ آنها را گرفت و دست و پای آنها را قطع کرد در حالی‌ که آنها یک نفر را کشته بودند، مگر قرآن نمی‌گوید «النَّفْسَ بِالنَّفْسِ» (مائده ۴۵) یک قتل در برابر یک قتل!

پیامبر دستور داد که چندین نفر را بکشند، آن هم نه اینکه طناب آویزان کنند راحت بشوند، نه، بلکه دست و پایشان را قطع کنند تا جان بدهند و جلوی آفتاب بیندازند. بعد از آن، اصحاب خاص پیغمبر هم خشونت را یاد گرفتند. می‌دانید چطور؟ موقعی که وقت گرفتن بیعت شد یک عده‌ای از خواص آمدند در خانهٔ امیرالمؤمنین بست نشستند و گفتند ما بیعت نمی‌کنیم، بزرگانی بودند مثل طلحه و زبیر و عباس عموی پیغمبر، بعد به خانهٔ علی حمله کردند و خانه را درب و داغون کردند، آنجا چطور این آموزه را یاران پیغمبر نداشتند که «فَاجْعَلِ الْعَفْوَ عَنْهُ شُكْراً لِلْقُدْرَةِ عَلَيْهِ»؟

مدت زمان: 4:57
منبع : نهج البلاغهٔ امیرالمؤمنین حکمت ۱۱ 

این ملّتِ ما روی به الله ندارد


از مجموعه تحریم سخن

میان اعتقاد ماسبق تا فکر امروز
تفاوت از ورود و هم خروجِ خانمان‌سوز

➖هم ورودش زورکی بود «بُعِثْتُ اَنْ اُقَاتِلَکُم»، هم خروجش زورکی است، یعنی اینقدر عدم تطابق نشان داد که ما را خارج کرد.

ای به خشونت شده دربار تو
ناز نکرد این بشرت، لطف تو

➖از دربار الهی فقط خشونت می‌بارد. چقدر خوب است که این اسناد و مدارک را ما از دین درآوردیم، پنهانی‌های مذهب را در دایرةالمعارف اجتماعشان کردیم، تمام احکامی که به بشر ذلت و خفّت و خواری می‌دهد! تمام دستوراتی که از اولش بی‌ احترامی و حرمت شکنی به انسان بود؛ از همان روز اول بعثت «بُعِثْتُ اَنْ اُقَاتِلَکُم» شما را می‌کُشم مگر اینکه بگویید «لَا اِلَه الَّا الله»! آیا این خدا محتاج «لَا اِلَه الَّا الله» من است که اگر نگویم مرا می‌کُشی؟ خاک بر سر این خدا!
➖واقعاً تأسف می‌خورم به خودم که سی و پنج سال مُبلغ این خدا بودم.

این ملّتِ ما روی به الله ندارد
از بس که کلک دیده دگر حال ندارد

آیندهٔ آدمی نگر در خون است
از جنگ و فساد و فقرشان ملموس است

«کجای دین اسلام اکراه و اجبار ندارد؟»

یکی از آیات معروف قرآن، آیةالکرسی است. در مدح و منقبت این سه آیه که در سوره بقره است بیانات زیادی در اخبار، احادیث و روایات هست. آیه دوم آن با «لَا اِکرَاهَ فِی الدِّینِ» شروع می‌شود. «لَا اِکرَاهَ فِی الدِّینِ» همه جا معروف است. اکراه در دین نیست، در پذیرش دین زور نیست! این از آن عدم تطابق‌هایی است که بقول عوام کلّه آدم سوت می‌کشد. کجای دین اکراه و اجبار ندارد؟ آقای متشرعه شما یک جای آن را بگویید و نشان بدهید. بله یک کارهایی هست مستحب است؛ مستحب، مستحبات یعنی اینکه واجب نیست اگر انجام ندادی کتک ندارد. آن مستحبات هم می‌رود در واحد چیزهای معمولی و پیش پا افتاده که مستحب است مثلاً کفش زرد رنگ باشد، مستحب است، ورود به مستراح با پای چپ باشد، مستحب است، روز پنجشنبه ناخن دست سمت راست را بگیری و روز جمعه ناخن دست چپ را بگیری و از این چیزها، اینها اجبار نیست، این کارها هم که خب چیزی نیست. این «لَا اِکرَاهَ فِی الدِّینِ» یعنی آزادی در اندیشه، ترجمه فارسی «لَا اِکرَاهَ فِی الدِّینِ» این است؛ استقلال در اعتقاد. این کجا هست؟ در واجبات ها، در اصلش است، در اصل دین، در فرع دین. اصل دین که ورود است که یا وارد می‌شوی یا کشته می‌شوی، این نصّ صریح کلام نبوی است «بُعِثْتُ اَنْ اُقَاتِلَکُم» مبعوث شدم که شما را بکشم مگر اینکه بگویید: «لَا اِلَه اِلَّا الله»! از آن اولش زور است، بابا من نمی‌خواهم بگویم «لَا اِلَه اِلَّا الله»، من می‌خواهم بگویم لا اله الا بُت، لا اله الا آن خدایی که عیسی گفت، لا اله الا الله آن خدایی که موسی گفت، لا اله الا آن خدایی که زرتشت گفت. از همان «بای» بسم الله بقول علما، پس گردنی است، لگد پراکنی است، مشت است و آش کشک خاله است، بخاطر اینکه زور می‌رسد زور می‌گوید! Read More

وقتی که اخلاق در سیطرهٔ الهی است چه نیازی به ارسال رسل و انزال کتب می‌باشد؟

وقتی که اخلاق در سیطرهٔ الهی است چه نیازی به ارسال رسل و انزال کتب می‌باشد؟ – «وَ قَالَ عَبْدُ ابن ابْنُ بَرَّادٍ حَدَّثَنَا اَبُو اُسَامَةَ، حَدَّثَنَا هِشَامٌ، عَنْ اَبِيهِ، عَنْ عَبْدِ الله ابْنِ الزُّبَيْرِ، قَالَ أَمَرَ اللهُ نَبِيَّهُ صَلّى الله عَليه وَ سلّم اَنْ يَأْخُذَ الْعَفْوَ مِنْ اَخْلاَقِ النَّاسِ‏ اَوْ كَمَا قَالَ‏».

گفت: «أَمَرَ اللهُ نَبِيَّهُ اَنْ يَأْخُذَ الْعَفْوَ مِنْ اَخْلاَقِ النَّاسِ‏» خدا به پیغمبرش فرمود که از اخلاق مردم در برابر خود درگذرد. اخلاق چیست؟ خُلق و خوی بت‌پرستی. خب پس چه کارش داری؟ الان این کلام دارد این را می‌گوید: «خُلق و خوی ادیان گذشته»! اصلاً فلسفهٔ غزوات و جهاد پیغمبر با این سخن مغایرت دارد. خیلی حرف است ها!

این از آن مباحث کلیدی است؛ «أَمَرَ اللهُ نَبِيَّهُ اَنْ يَأْخُذَ الْعَفْوَ مِنْ اَخْلاَقِ النَّاسِ‏» آنها را رها کن و دست به احساس، اعصاب، اخلاق، افکار و اعمال مردم نزن. ولی خب متأسفانه دین دارای مغایرات است و هر چه گفته آن را نقض کرده است.
مدت زمان:3:31
منبع: کتاب صحیح بخاری جلد چهارم صفحه ۳۱۴ حدیث شماره ۴۶۴۴ سوره اعراف.

✍ عبدالله ابن بَرّاد از ابو اسامه از هشام از پدرش از عبدالله ابن زبیر

این هم رویه دیگری از ورود به اسلام!

«كُنْتُمْ خَيْرَ اُمَّةٍ اُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ» (١١٠- آل عمران) آیه است پیغمبر تفسیر کرده «خَيْرَ النَّاسِ لِلنَّاسِ تَاْتُونَ بِهِمْ فِي السَّلاَسِلِ فِي اَعْنَاقِهِمْ، حَتَّى يَدْخُلُوا فِي الاِسْلاَمِ». آنها جزء اعمال خوب اسلام است که باید بر تارک زمان نوشت!! ابوهریره در معنای این آیه‌ای که خواندم که آیه می‌گوید «شما بهترین امتی هستید که پدیدار شدید»، می‌گوید منظور از آیه این است که «بهترین مردم برای مردم که آنها را زنجیر در گردن افکنده آوری تا به اسلام وارد شوند». بهترین مردم از کل مردم این است که ناگرویدگان را با غل و زنجیر بکشی تا اسلام بیاورند! آخر در طب النبی است که همین پیغمبر می‌گوید وقتی که اشتها به غذا نداری، غذا نخور چون مریض می‌شوی و غذا هم حیف و میل می‌شود. حالا چه داعی هست که مردم زیر پرچم اسلام بیایند؟ یعنی با این حد با این جور؟ «خَيْرَ النَّاسِ لِلنَّاسِ» بهترین مردم برای بقیهٔ مردم که ایمان نیاورده‌اند. بهترین مردم یعنی مؤمنین. «تَاْتُونَ بِهِمْ فِي السَّلاَسِلِ فِي اَعْنَاقِهِمْ» که بیاورند آهن یا زنجیر به گردن‌ها بیندازند «حَتَّى يَدْخُلُوا فِي الاِسْلاَمِ»؛ این عقبهٔ همان «بُعِثْتُ اَنْ اُقَاتِلَکُم» است. اسلام زورکی نتیجه‌اش چه می‌شود؟ کارشناس باغ می‌گوید که این درخت به درد این منطقه نمی‌خورَد. می‌گوید: نه باید آن را بکاریم. خیلی خب! می‌کاری خشک می‌شود. می‌گوید: من که آبش دادم! می‌گوید: بابا منطقه، استعداد این درخت را ندارد. حالا این مردم معاصر پیغمبر دوست نداشتند آمادگی نداشتند و نمی‌خواستند، با بت، یهودیّت، نصرانیّت و مجوسیّت خو گرفته بودند، وقتی به زور آوردند چه می‌شود؟ «درخت» می‌شود؛ «نفاق و خوارج» و بعد، هم پیغمبر را دامنگیر می‌شود و هم اهل بیتش را اذیت می‌کند.
مدت زمان:5:01
منبع:کتاب صحیح بخاری جلد چهارم صفحه ۲۴۱ حدیث شماره ۴۵۵۷ سوره آل عمران

این است اسلام زوری که چنین نتایجی دارد

بخشی از پادکست:

حضرت آقای عمر گفت من وقتی مسلمان شدم تمام عاداتم را، همه را کنار گذاشتم، شسته رفته، و در خدمت اسلام عزیز قرار گرفتم.

تمام شد؟ نه. اینجا تاریخ را سیاه می‌کند که مسلمین چقدر بدبخت هستند که کتابِ در خانه‌شان باید از زیرِ دست اینها دربیاید.

خب عمر چه گفت؟ گفت از همه چیز دست کشیدم اما از یک چیزی نه، که در جاهلیت داشتم و الان نمی‌توانم نداشته باشم. این چیست؟
«لَسْتُ اُبَالِي» برایم مهم نیست، «اِلَى اَيِّ النَّاسِ نَكَحْتُ وَ اَيِّهِمْ اَنْكَحْتُ» چه من مردم را بکنم و چه مردم من را بکنند! می‌شنوی؟ خیلی مهم است ها!

Read More