برچسب: پیامبر

رسول خدا: وقتی که می‌خواهید مردم را بکُشید، یک طوری بکُشید که درد نکشند!

«اِنَّ الله كَتَبَ الْاِحْسَان عَلَى كُلِّ شَيءٍ» خدا واجب کرده است احسان کنید به مردم. بسیار عالی خیلی ممنون چه خدای خوبی!
«فَاِذَا قَتَلْتُمْ فَاَحْسِنُوا الْقِتْلَةَ» به به به، آدم می‌کُشید درست بکُشید! این آدم‌کشی احسان است؟ «اِنَّ اللهَ كَتَبَ الْاِحْسَان» ها؟ یک چیزهایی در این کمد لباس‌های دین پیدا می‌شود!

«فَاِذَا قَتَلْتُمْ فَاَحْسِنُوا الْقِتْلَةَ» وقتی می‌کُشی قشنگ بکُش! یعنی چه قشنگ بکُش؟ یعنی یک برق به او وصل کن تا سریع تمام شود، چون وقتی که اعدامش می‌کنی آن بالا زجر می‌کشد و دست و پا می‌زند یا آمپول هوا به او بزن.
«فَاِذَا قَتَلْتُمْ فَاَحْسِنُوا الْقِتْلَةَ» چیست؟ ای متشرع معنای آن چیست؟
این رسول توست.

«وَ اِذَا ذَبحْتُم فَاَحْسِنُوا الذِّبْحَ» اگر سر می‌بُرید قشنگ ببُرید. اینجا نگویی که منظور حیوان است ها! اگرنه باید می‌گفت، باید می‌گفت «وَ اِذَا ذَبحْتُمُ الحَیوان»، نگفت که! این ادامهٔ بحثِ «فَاِذَا قَتَلْتُمْ» است. سر بریدن، قاعدهٔ بعضی از پیروان اسلام است. گردن زدن با شمشیر در بین مسلمین متداول است، منظورش این است که گردن می‌زنی خوب تیزش کن و شدید هم سفت شمشیر را فرود بیاور که یک لحظه درد بکشد و تمام شود! این هم شد دایرةالمعارف دین که همه‌اش از کشتن است و له کردن است و خفه کردن است و سر بریدن است.

«وَلْيُحِدَّ اَحَدُكُم شَفْرتَهُ فَلْيُرِحْ ذَبيحَتَهُ».
«همانا خدا خوبی و نیکی را در هر چیزی واجب کرده، پس هر گاه چیزی را کشتید به شیوه خوب آن را بکُشید». آن وقت اینجا در ترجمه نوشته «حیوان»، اصلاً در متن، «حیوان» نیست ها، ببین چطوری در احادیث دست می‌برند؟ اینجا الان در معنای فارسی نوشته «هر گاه {حیوانی} را سر ببرید»، خب اینجا اسم «حیوان» که نیامده!

اگر می‌گویی ذبح فقط مخصوص حیوان است، مگر پیروان اسلام سر نمی‌بُرند، این نیروهای تروریستی مگر سر مسلمانان را نمی‌بُرند؟ در فیلم‌ها ندیدید؟ گردن زدن مگر سر بریدن نیست؟ گردن زدن یعنی چه؟ سر می‌بُرد با خنجر می‌بُرد، مدام چند دفعه می‌آورد و می‌بَرد، شمشیر یک لحظه تق می‌زند تمام می‌شود! خب این حدیث را چرا بُردی در حیوان؟ چون می‌دانند که آبروریزی است آخر! «آبرو می‌رود ای ابر خطا شوی ببار»، برای دین آبرویی که نمانده!

«هرگاه حیوانی را سر بُریدید به نحو احسن سر آن را ببُرید. هر یک از شما لازم است که کارد و چاقوی خود را تیز و بُرنده کنید تا {حیوانی} که سر می‌بُرید زود راحت شود»، اینجا اصلاً اسم «حیوان» در متن نیامده است، این نصّ صریح است و الباقی آن تحریف است و برای آبروداری و ماستمالی کردن است که اسلام را دین کشتار معرفی نکنید، می‌گوید منظورش حیوان است. وقتی که می‌خواهید مردم را بکُشید، یک طوری بکُشید که درد نکشند.

 

خدای شکنجه‌گر که به خاطر ابراز عقیده، جنایت می‌کند.

«اِذَا كَانَتِ اَلْحَرْبُ قَائِمَةً لَمْ تَضَعْ اَوْزَارَهَا» هنگامی که جنگ برپا است و هنوز پیروزی کامل نشده است هر اسیری از دشمن گرفتار شود امام اختیار دارد گردنش را بزند و یا دست و پایش را برعکس همدیگر ببرد و به همان حال رها کند که در خون خود دست و پا بزند تا بمیرد. همان بحث قبلی را یادت بیاید؛ «اِنَّ اللهَ بِكُمْ لَرَؤُفٌ رَحِيمٌ (۹ حدید)».
اینجا رحمت و رأفتش را نشان می‌دهد؛ «اِذَا كَانَتِ اَلْحَرْبُ قَائِمَةً لَمْ تَضَعْ اَوْزَارَهَا وَ لَمْ يُثْخَنْ اَهْلُهَا فَكُلُّ اَسِيرٍ أُخِذَ فِي تِلْكَ اَلْحَالِ فَاِنَّ اَلْاِمَامَ فِيهِ بِالْخِيَارِ اِنْ شَاءَ ضَرَبَ عُنُقَهُ وَ اِنْ شَاءَ قَطَعَ يَدَهُ وَ رِجْلَهُ مِنْ خِلاَفٍ بِغَيْرِ حَسْمٍ وَ تَرَكَهُ يَتَشَحَّطُ فِي دَمِهِ حَتَّى يَمُوتَ».
آیا این قانون برای دفاع است یا جهاد؟ دفاع یعنی به مسلمین حمله شده، حمله را پاسخ داده‌اند پیروز شدند، اُسرا را می‌گیرند یا گردن قطع می‌کنند یا دست و پا را به خلاف همدیگر می‌بُرند و رهایش می‌کنند تا آنقدر خون بیاید تا بمیرد.

‌برای جهاد چه؟ جهاد به معنای آن است که دین می‌خواهد زیاده‌طلب باشد، مذهب می‌خواهد گسترده باشد لذا به حوالی، کشورها و شهرها حمله می‌کنند، آنجا را تصاحب می‌کنند، اموال را به بیت‌المال مسلمین می‌آورند، زن‌ها را به کنیزی می‌گیرند، کودکان را به غلامی و مردان را هم می‌کُشند.

آیا مردم اختیار ندارند اعتقادات مستقل داشته باشند؟ کسی که آزاد اندیش است باید گردنش قطع شود؟ این است خدایی که دین معرفی می‌کند «رئوفٌ و رحیم»؟ ها؟ خفقان است، آزادی نباشد، آقا من نمی‌خواهم در دینی باشم که تو به من ارائه می‌دهی، آیا زور است؟ می‌گوید بله زور است! به تو حمله می‌کنیم، تو را می‌کُشیم، اموالت را هم غارت می‌کنیم و خانواده‌ات را هم اسیر می‌کنیم.

خب حالا شما دشمن را گرفتید، اسیر الان توان جنگ ندارد، آیا نمی‌شود اینها را به کشورهای دوردست تبعید کنید، حتماً باید بکُشید؟ خدایی که با این زحمت بشر را به دنیا می‌آورد سر هیچ و پوچ آن را می‌کُشد؟ با این سختی و فشار، نُه ماه در شکم مادر و سرانجام به اینجا، و اینجا هم در جنگ با فقر و بیماری و ناامنی؟! بعد به خاطر اینکه زیر بیرق شما نمی‌آید باید «ضَرَبَ عُنُقَهُ» گردنش را بزنید؟ حالا می‌کُشید، شکنجه باید بدهید؟ کشتن یک جرم و قطع دست و پا به خلاف هم (دست راست و پای چپ)، و رها کنید تا جان بکَند، جان بدهد، آیا با گوسفند این کار را می‌کنید؟

حیوان وحشی را که صید می‌کنند به دستور دین نباید مثله‌اش بکنند، تیر به هر جا خورد و افتاد زمین می‌روند سرش را می‌بُرند. این دست و پا قطع کردن در شأن این اَللّهی که اسماء و صفات نوری دارد نخواهد بود.

بنابراین شما را دعوت می‌کنم به تحقیق بیشتر در زمینهٔ اینکه خدای زمین چکاره است و قوانینش، احکامش و مناسکش چه می‌کند و آیا خشونت در دین محرز شده؟ اگر شده پس آن شعار اولیهٔ رسول خاتم چیست؟ «قُولُوا لَا اِلَهَ اِلَّا الله تُفْلِحُوا» تو فقط یک کلمه بگو «لَا اِلَهَ اِلَّا الله»، همین، تا گردنت را نزنیم و دست و پایت را قطع نکنیم. بعد این «تُفْلِحُوا» همین است؟

آیا مسلمین زیر سایهٔ اسلام به رستگاری دنیا رسیده‌اند تا به آخرت برسیم؟ رستگاری دنیا چیست؟ خوشبختی است، عاقبت بخیری است، داشتن فضای باز مالی و سلامتی و امنیت است، آیا توانست تأمین کند؟ بعد برای ابراز عقیده، یک چنین قوانینی وضع کرده، برای چه وضع کرده؟ می‌دانی چرا؟ برای اینکه هیچ کس پایش را از مرز دین بیرون نگذارد، یعنی نفراتش کم نشود و ریزش پیدا نکنند. حکم تکفیر می‌دهند؛ اعدام، به خاطر اینکه کسی جرأت نکند از دین آبا و اجدادی‌اش خارج شود، در نتیجه چه می‌شود؟ حرف زور، زورگویی را به دنبال می‌آورد.

همه چیز در این عالم مُسری است، زورگویی از اهمّ آن است. وقتی که به زور، مردم را در دین جمع‌آوری می‌کنید، عکس‌العمل واقعی و شدید و علنی او همین است که «اِرتَدَّ النَّاس بَعدَ النَّبِی»! «اِرتَدَّ» یعنی چه؟ یعنی هر کس رفت دنبال ابراز عقیده خودش، یعنی زور که رسول الله بود زیر خاک رفت، الان همه آزاد هستند، برای همین دسته جمعی از دین پیغمبر خارج می‌شوند.

خوشبختانه این است که این سند «اِرتَدَّ النَّاس»، هم از اهل سنّت است و هم از شیعه است، بعد نهایت امر چه می‌شود؟ یادت هست در یکی از اسناد گفتم که پیغمبر فرمود «روزی می‌رسد که آخرین، اولین را لعن می‌کند» ؟ این درونش خیلی حرف دارد! «آخرین» یعنی مردم عصر فعلی. «اولین» چه کسانی هستند؟ رسول الله، خدا، قرآن.

این «یُخْرِجُون النَّاس مِنْ دِینِ الله اَفْوَاجاً» سر همین است، به زور نمی‌شود حاکمیت دین استیلا پیدا کند، یک روز، یک سال، ده سال، صد سال، چند صد سال، بالاخره این بادکنک می‌ترکد، مردم عاقل هستند، فهیم هستند و می‌دانند که دین زورکی برایشان آیات بیّنات ندارد. در درس قبل گفت آیات بیّنه! آیهٔ بیّن یعنی چه؟ یعنی اسماءالحسنی، یعنی همین وعده‌هایی که خدا داده، نشده، نمی‌شود نخواهد شد چون این الهامات بر اساس حقیقت، در وجود انبیاء شکل نگرفته است.

مدت زمان: 11:58
منبع: کتاب کافی (کلینی) جلد ۵ صفحه ۳۲، از امام صادق

وعده داده که از ترس و نگرانیِ شما بکاهد در حالی که دین را از مسیر وحشت آورده است.

📘سوره مائده آیه ۱۵ است.

«يَا اَهْلَ الْكِتَابِ» ای مسیحیان، یهودیان، زرتشتیان، «قَدْ جَاءَكُمْ رَسُولُنَا» ما یک پیامبر جدید فرستادیم، «يُبَيِّنُ لَكُمْ كَثِيراً مِمَّا كُنْتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْكِتَابِ» آمد تا بیان کند برای شما «يُبَيِّنُ لَكُمْ»، نمی‌گوید «یُقَاتِلَکُم» نیامده بکشد شما را، یعنی خلاف عملی که انجام شد.

«بیان کند برای شما آنچه را که مخفی داشتید از کتاب»؛
➖اینجا «تُخْفُونَ» را «مخفی» گرفته، در حالی که از «خوف» هم می‌آید، به معنای ترس. اهل کتاب، دانشمندانشان چه چیزی را پنهان می‌دارند؟ آیا بعثت پیامبر بعدی را پنهان می‌کنند؟
«تُخْفُونَ» اینجا به معنای مخفی کردن است، یعنی واقعیت‌ها را پنهان کردند.

➖اگر از «خوف» بگیریم چیست؟ یعنی بیان می‌کند برای شما بیشترین چیزی که باعث ترس شماست. ترسیدن اهل کتاب به خاطر بالا رفتن شمشیر اسلام است.

اهل کتاب دست به شمشیر نبرده بودند، داشتند زندگی‌شان را می‌کردند، عبادتشان را می‌کردند، به راه پیامبرشان می‌رفتند که یک مرتبه شخصی آمد و گفت من پایان انبیاء هستم، آنها را به قتال دعوت کرد که یا کشته می‌شوید و یا اسلام می‌آورید و یا جزیه می‌دهید، شما اسیر ما هستید.

«يُبَيِّنُ لَكُمْ كَثِيراً مِمَّا كُنْتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْكِتَابِ وَ يَعْفُو عَنْ كَثِيرٍ قَدْ جَاءَكُمْ مِنَ اللهِ» عفو می‌کند از شما خیلی چیزها را. اگر قرار بود ببخشد دینشان را به آنها می‌بخشید نه آنکه سنگ اختلاف را بنیان نهند و آنها به ظاهر اسلام بیاورند و به باطن منتظر فرصت باشند تا از پیامبر خاتم انتقام بگیرند.

«قَدْ جَاءَكُمْ مِنَ اللهِ نُورٌ» خاتم الاديان «نور» است. اینجا باید می‌گفت «نُورٌ و سَیفٌ» چون که پیامبر با شمشیر حرکت کرد، اگر نور خالی بود هیچ کسی در جبههٔ اسلام منافق درنمی‌آمد که دورو باشد، یک رو تسلیم به خاطر ترس و یک رو وابستگی و التزام به دین آبا و اجدادی که بعداً یک چنین فیلمی به نمایش دربیاید، هم رسول خاتم را بکشند، هم وصایتش را نقض کنند، هم جلوی وصیت نویسی‌اش را بگیرند و هم «اِرتَدَّ النَّاس بَعدَ النَّبِی» همه پشت کنند بر پیامبر! آیا اگر نور بود مردم واپسگرا می‌شدند؟ آیا کسی از روشنایی بدش می‌آید؟ پس نور نبود، زور بود!

«وَ كِتَابٌ مُبِينٌ» کتاب مبین یعنی قرآن. قرآن مبین است؟ مبین یعنی آشکار، یعنی بیان کننده. اگر کتاب، مبین است مفسر نیاز ندارد، شارح نمی‌خواهد، تفسیر لازم ندارد خودش گویاست، هفت کاتب برای چیست؟ ذووجوه است برای چه؟ «ظَنِّيُّ الدِّلَالة» است برای چه؟ هفتاد نوع این دین تفسیر دارد برای چه؟ برای اینکه مبین نیست، بیان نکرده چیزی را!

در مسئلهٔ گاو بنی اسرائیل چندین آیه در سورهٔ بقره هست و نام‌گذاری بزرگترین سورهٔ قرآن به خاطر همین دعوای بنی اسرائیل بر سر گاو بوده، چطور مسئلهٔ گاو را برای بنی اسرائیل، قشنگ روشن می‌کند که چه رنگی باشد، چطوری باشد، چند ساله باشد، اما مهمّات زندگی را روشن نمی‌کند که بعداً اختلاف ایجاد نشود.

مسئلهٔ غدیر را کاملاً واضح نگفت، نام وصیّ بلافصل را چرا نگفت؟ بعد چند جا که نام علی آمده‌ «وَ هُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ (۴ شوری – ۲۵۵بقره)»، می‌گویند که این علی نه آن علی ابن ابیطالب است بلکه علی به معنای گستردگی عظمت است، بعد آنجا «وَ لَا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ اِلَّا خَسَاراً (۸۲ اسرا)» را که آورده می‌گویند اسم یزید در قرآن آمده، آنجا یزید هست، اینجا علی مردود است!

هرچه می‌کشیم از دست ابهامات و ایرادات و اشکالات و عدم تطابق این کتاب است، اگر مسلمانان هفتاد و دو فرقه شدند که رسول خدا پیش‌بینی کرد و به علی مرتضی گفت، به خاطر همین است که کتاب مبین نیست، لهذا هفتاد و دو فرقه شده، خیلی است! دقیقاً مثل هفتاد نوع پاسخ دادن امام صادق و امام باقر است.

مدت زمان: 10:31

قبل از اسلام چه کسی به پیامبر فرمان قتال می‌داد؟

از پیامبر روایت شده که من در جنگ فِجار به همراه عمویم ابوطالب حاضر شدم و در آن وقت جوان بودم. و روایت شده که آن حضرت در فِجار شرکت کرد و نیزه‌ای بر ابو براء مُلاعِبُ الاَسِنَّه زد و او را از اسب افکند و همان سبب پیروزی ایشان شد.

خب اینجا چند نکته وجود دارد؛ رسول خدا می‌گوید: «شَهِدتُ الفِجارَ مَعَ عَمي اَبي طالبٍ و اَنا غلامٌ» حضور داشتم در جنگ فجار با عمویم ابوطالب پدر علی ابن ابیطالب، در حالی که جوان بودم یعنی زیر چهل سال، چهل سال که دیگر پیغمبر به رسالت رسید، «و رُوىَ: اَنّ رسولَ الله شَهِدَ الفِجارَ و طَعِنَ اَبا بَراءِ مُلاعِبُ الاَسِنَّه فاَرْداهُ عَن فَرَسِه، و جاء الفتح مِن قِبَلِه».

جنگ فِجار از فجور می‌آید، یعنی جنگ‌های غیر وجدانی و فطری، نبردهای استیلانه‌ طلب، برخوردهای ناعادلانه به قصد تصاحب اموال مردم. سوال تاریخ این است که چه کسی به پیغمبر الهام می‌کرد که در این جنگ‌های زشت و ناپسند شرکت کند؟ الهام بود یا امر ابیطالب بود؟

اگر الهام بود می‌شود همان الهامی که برای جهاد در اسلام بر ایشان وارد می‌شد و اگر امر عمویش بود آیا روایات و احادیث نمی‌گویند که پیامبر قبل از بعثت، جوانی متین و آرام و حق‌طلب و امین بود؟ آیا حرکت سبوعانه بر علیه روستاها و شهرهای اطراف در مکه توجیه‌پذیر است و آیا می‌تواند انسان متشرع را قانع کند که پیامبر به قصد خیر به این نبردهای ناپسند می‌پیوست؟
مدت زمان: 5:04
منبع:کتاب تاریخ یعقوبی جلد ۲ صفحه ۱۶

«جنگ طلب نباش» چگونه می‌تواند شعار اسلام باشد؟

آغازگر جنگ نباش، کسی را به مبارزه نطلب، «نفَس‌کش» نگو، آی نفس‌کش بیا تا حسابت را برسم!
«لَا تَدْعُوَنَّ اِلَى مُبَارَزَةٍ» وقتی که چنین حکمی از یک خلیفهٔ رسول الله آمده منازعه دارد با اصل قیام پیامبر که با پرچم «بُعِثْتُ اَنْ اُقَاتِلَکُم» حرکت می‌کند.

آیا مخاطبین پیغمبر علیه رسول الله قیام کردند که پیامبر می‌گوید «بُعِثْتُ اَنْ اُقَاتِلَکُم» یا رسول خدا ابتدائاً شروع کرد؟ در داستان مکه، آنها حمله می‌کردند. در جاهای دیگر چه؟ کشورگشایی‌های دیگر چه؟ مردمی که آرام و ساکت در خانه و منزل نشسته بودند و قشون نبوی بر آنها تاخت و تاز می‌کرد چه؟ «لَا تَدْعُوَنَّ اِلَى مُبَارَزَةٍ»!

«وَ اِنْ دُعِيتَ اِلَيْهَا فَاَجِبْ» اگر به دعوا دعوت کردند برو حسابشان را برس! اگر مشرکین، کفار، مسیحیان، یهودیان و زرتشتیان آغازگر جنگ بودند با آنها بجنگ! «وَ اِنْ دُعِيتَ اِلَيْهَا فَاَجِبْ»، ولی وقتی که همه آرام نشسته‌اند و سرشان برای دعوا درد نمی‌کند «لَا تَدْعُوَنَّ اِلَى مُبَارَزَةٍ» هرگز حمله نکن!
اینجا در فقه دو مبحث مطرح است؛
➖یکی جهاد
➖یکی دفاع.
دفاع یعنی «اِنْ دُعِيتَ اِلَيْهَا فَاَجِبْ» اگر دیدی لشکر از دشمن آمده باید حمله کنید و آنها را نابود کنید! ولی جهاد یعنی چه؟ جهاد یعنی آغازگر تو هستی، جهاد یعنی مردمی که نمی‌خواهند از اعتقادات خود دست بکشند، چرا آنها را به زور زیر حوزهٔ خود می‌آورید؟ نتیجه‌اش «اِرتَدَّ النَّاس» است! وقتی که به زور شلاق و شمشیر، مردم را خداپرست می‌کند و به نام نامی الله گردآوری می‌نماید، نتیجه‌اش آن است که همه چوب لای چرخ پیغمبر می‌گذارند، نشانهٔ بارزش غدیر خم است!

پیغمبر چرا در ابلاغ علوی به عنوان وصایت، تعلل می‌کند؟ چون می‌ترسد. آنقدر نگران و وحشتناک بود چون می‌دانست علی ابن ابیطالب اسدالله است و اسد الرسول، او بود که تمام سران مشرکین را کشت و الان همهٔ قریشیان با او مخالف و بد هستند، برای همین می‌ترسید، تا آنکه از طرف خدا تهدید شد؛ «وَ اِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ (۶۷ مائده)».

اگر «لَا تَدْعُوَنَّ اِلَى مُبَارَزَةٍ» بود مردم بیشتر گرایش پیدا می‌کردند، مردم را با اخلاق حسنه باید دعوت کرد، این متن آیه قرآن است که می‌گوید «مردم را به اخلاق نیکو دعوت کنید نه با شمشیر»! آن مرتیکه به نام‌ فرعون به بساط خدایی تکیه زده است و می‌گوید «اَنَا رَبُّكُمُ ٱلاَعلَىٰ (۲۴ النازعات)»، خدا به موسی ابن عمران نمی‌گوید با شمشیر او را نابود کن، بنی اسرائیل را جمع کن و به جنگ او برو، بلکه می‌گوید «قُولا لَهُ قَوْلاً لَيَّناً (۴۴ طه)» با آرامش، با ادب و با احترام با او سخن بگو!

وقتی که فرهنگ سازی شد و با اسناد و مدارک متقن مردم دعوت شدند نیاز به کشتار نیست! مگر نمی‌گوید «لَقَد اَرسَلنا رُسُلَنا بِالبَيِّناتِ وَ اَنزَلنا مَعَهُمُ الكِتابَ وَالميزانَ لِيَقومَ النّاسُ بِالقِسطِ (۲۵ حدید)»؟ «لِيَقومَ النّاسُ بِالقِسطِ» یعنی چه؟ اقامه کند مردم را به راه درست. می‌گوید با براهین و حجج، مردم را دعوت کن نه با تهدید و ارعاب!

بعد در جای دیگر می‌بینیم پیامبر می‌گوید «من نصرت شدم به وسیله الله در مقولهٔ رعب و وحشت»! مردمی که از پیامبر می‌ترسند منتظر هستند تا رسول خدا از دنیا برود تا از او انتقام بکشند، خلافتش را تاراج کنند، خاندانش را نابود کنند، حسینش را له و لورده کنند، علی را خانه‌نشین کنند، انتقام از پیامبر است.

مدت زمان: 8:47
منبع:نهج البلاغه حکمت ۲۳۳

قدرت، خشونت زاست!

«اِذَا قَدَرْتَ عَلَى عَدُوِّكَ، فَاجْعَلِ الْعَفْوَ عَنْهُ شُكْراً لِلْقُدْرَةِ عَلَيْهِ» هر وقت که بر دشمن دست یافتی او را ببخش!
تاریخ چه می‌گوید؟
در زندگی پیامبر هنگامی که ایشان بر قدرت استیلا پیدا کرد، عفوی دیده نشد. بله، وارد مکه شدند آن هم به حساب اینکه قریشیان در مکه بودند، فامیل‌های دور و نزدیک پیغمبر بودند، پیغمبر گفت: «امروز روز بخشش است»!
ولی آن شخص که رفته بود به پردهٔ کعبه چسبیده بود و دخیل بسته بود، پیغمبر گفت او را بکشید.

حالا او که حالا یا هجو پیغمبر را کرده بود و یا یک نفر از مسلمان‌ها را کشته بود آیا مسئلهٔ او بیشتر مهمتر بود یا ابوسفیان؟ نه تنها ابوسفیان را نکشت بلکه خانه‌اش را سفارت کفار و مشرکین قرار داد و گفت: «هر کس در خانهٔ ابوسفیان بماند، بنشیند و برود در امان است»، بعد آن عده که آمدند چوپان پیغمبر را کشتند و شترهای پیغمبر را دزدیدند و رفتند، همهٔ آنها را گرفت و دست و پای آنها را قطع کرد در حالی‌ که آنها یک نفر را کشته بودند، مگر قرآن نمی‌گوید «النَّفْسَ بِالنَّفْسِ» (مائده ۴۵) یک قتل در برابر یک قتل!

پیامبر دستور داد که چندین نفر را بکشند، آن هم نه اینکه طناب آویزان کنند راحت بشوند، نه، بلکه دست و پایشان را قطع کنند تا جان بدهند و جلوی آفتاب بیندازند. بعد از آن، اصحاب خاص پیغمبر هم خشونت را یاد گرفتند. می‌دانید چطور؟ موقعی که وقت گرفتن بیعت شد یک عده‌ای از خواص آمدند در خانهٔ امیرالمؤمنین بست نشستند و گفتند ما بیعت نمی‌کنیم، بزرگانی بودند مثل طلحه و زبیر و عباس عموی پیغمبر، بعد به خانهٔ علی حمله کردند و خانه را درب و داغون کردند، آنجا چطور این آموزه را یاران پیغمبر نداشتند که «فَاجْعَلِ الْعَفْوَ عَنْهُ شُكْراً لِلْقُدْرَةِ عَلَيْهِ»؟

مدت زمان: 4:57
منبع : نهج البلاغهٔ امیرالمؤمنین حکمت ۱۱ 

«اعجاز» از این بهتر و بیشتر که باطل بر کرسی اقتدار می‌نشیند.

«وَ لَا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا سَبَقُوا اِنَّهُمْ لَا يُعْجِزُونَ» می‌گوید تصور نکن کسانی که کافر شده‌اند گمان نکنند که سبقت گرفته‌اند بر فرمان ما، زیرا آنان نمی‌توانند درمانده کنند.
می‌گوید که کافر جماعت نمی‌تواند معجزه بکند، معجزه در اختیار من است.
کافر، مشرک و مرتد نمی‌تواند بر کلام من سبقت بگیرد. کلام من چیست؟ «وَ لَقَدْ سَبَقَتْ كَلِمَتُنَا لِعِبَادِنَا الْمُرْسَلِین اِنَّهُمْ لَهُمْ الْمَنصُورُونَ». تاریخ نشان می‌دهد که کفار، هم بر خدا سبقت گرفتند و هم معجزه کردند. الان که ایام محرم است می‌خواهم ببینم این معجزهٔ یزید نبود که صد هزار شیعهٔ دعوت کننده و با خون خودشان امضا کننده به ابی عبدالله فرستادند و بعد همین صد هزار نفر، صد و هشتاد درجه برعکس شد و قاتلین ابی عبدالله شدند، آیا این معجزه نیست که یزید دارد؟ ها؟ قرآن چه می‌گوید؟ درست است که مخاطبین پیغمبر بی‌سواد و جاهل بودند ولی می‌گویند که این کتاب، فراسوی زمان است و برای آیندگان است، آنها عقل نداشتند اما الان که مردم عقلشان کامل شده است. آیا خدا معجزه ندارد؟ دارد؟ اگر معجزه دارد پس چرا پیغمبر محتاج مشورت می‌شود «وَ شَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ» (۱۵۹ آل عمران)،‌ «وَ أَمْرُهُمْ شُوری بَیْنَهُمْ» (۳۸ شوری)؟ چرا؟ اگر پیغمبر معجزه دارد چرا باید علی را در لیلة‌المبیت جای خودش در رختخواب قرار بدهد و هجرت کند و از مکه فرار کند؟ چرا؟ خب یک نفر دیگر را می‌گذاشت، دحیة ابن خلیفه کلبی را می‌گذاشت که اگر کشته می‌شد؛ یعنی کشته نمی‌شد دیگر، چون جبرائیل بوده دیگر، به قیافهٔ او در می‌آمد، ملک که نمی‌میرد.

در کل ازمنه کفار بر فرمان خدا سبقت گرفتند، خدا گفت «لِيُحِقَّ الْحَقَّ وَ يُبْطِلَ الْبَاطِلَ» (۸ انفال) تا من بر کرسی خدایی نشسته‌ام حق پیروز است و باطل شکست خورده است. آیا اینطوری است؟ چرا کفار پیروز شدند و به پیغمبر سم خوراندند؟ بله؟ چه کسی می‌خواهد جواب بدهد؟ اصلاً دیگر جواب ندارند، جواب شمشیر است! وقتی که منطق خوابید، زور جلو می‌آید.
آنجایی که جلوی پیغمبر را برای وصیت نویسی گرفتند کجا بود؟ آنها سبقت گرفتند بر قول خدا. مگر پیغمبر از قول خدا حرف نمی‌زند؟ «وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى‌ اِنْ هُوَ اِلَّا وَحْيٌ يُوحى‌» (۳ و ۴ نجم) وقتی می‌گوید من می‌خواهم وصیت بنویسم یعنی خدا گفته! کجاست «سَبَقُوا»؟ کجاست «لَا يُعْجِزُونَ»؟ معجزه کردند، خیلی قشنگ پیغمبر را از خانهٔ خانم‌هایش کشیدند و بردند در خانهٔ یک خانم دیگر که محل توطئه بود و بعد زهر هم دادند و سر و ته آن را هم آوردند و کتابش را هم بردند سانسور کردند و ویراستاری دلخواه کردند و به علی هم گفتند این کتاب به درد عمه‌ات می‌خورد آن را بردار و ببر! حالا شیعه بدبخت بیچاره باید آن کتاب را به عنوان کتاب مقدس در خانه داشته باشد در حالی که امام این شیعه در صفین گفت «بابا این کتاب، قرآن نیست، سیاهی بر سفیدی است»، چقدر این علی ابن ابیطالب افشاگر است، زنده باد!

مدت زمان: 6:30

سوره انفال آیه ۵۹

ختم رُسل آمد و ختم بشر شد

از مجموعه تحریم سخن

ختم رُسل آمد و ختم بشر شد
عاقبت امر ما ختم به شر شد

➖«رسالت» نام اتوبان است، نام خیابان است یا اینکه نه، یک موضوعیّت حیاتی است؟ اگر واقعیّت دارد چرا بشریّت هیچ وقت در هیچ دینی و هیچ آئینی نجات پیدا نکرد؟ تاریخ گویاست، افشاگر است، با قدمت ده‌ها هزار سال!

دینی که مرا اکذبِ اقوال نماید
آن وعده‌گهش، دور و کُلاهی بنماید

➖آیا کلاه سرت رفته؟ در معاملات، در اقتصاد، در ازدواج و در مسائل مختلف هیچ کلاهی به اندازهٔ کلاه دین گشاد و بزرگ نبود که تا روی قوزک پایمان آمد.

آن دوزخ و جنّت که بگوید، همه افاق بخندد

کی می‌کُندم راست در این آتش و این بنده بگندد

ای وای که این ضایعه از دین شده ما را
در هر وطنی، قول و قراری شده ما را

ما را به تو امّید نباشد که همه عمر، تباهیم

➖همهٔ ما «لَفِي خُسْرٍ» هستیم، بعد این «وَلَا تَيْأَسُوا مِن رَوْحِ اللهِ، مأیوس نشوید از رحمت خدا» را چکارش کنیم؟ همه‌اش منازعه و معارضه است.

از ظُلم مناسک، همه در قیر و سیاهیم

➖مناسک دینی انجام می‌دهی به هوای اینکه زندگی تو بهتر بشود اما پست‌تر می‌شود! هر چه آمار فقیر و علیل و مریض و بدبخت در جهان هست مال مسلمانان است.

«کجای دین اسلام اکراه و اجبار ندارد؟»

یکی از آیات معروف قرآن، آیةالکرسی است. در مدح و منقبت این سه آیه که در سوره بقره است بیانات زیادی در اخبار، احادیث و روایات هست. آیه دوم آن با «لَا اِکرَاهَ فِی الدِّینِ» شروع می‌شود. «لَا اِکرَاهَ فِی الدِّینِ» همه جا معروف است. اکراه در دین نیست، در پذیرش دین زور نیست! این از آن عدم تطابق‌هایی است که بقول عوام کلّه آدم سوت می‌کشد. کجای دین اکراه و اجبار ندارد؟ آقای متشرعه شما یک جای آن را بگویید و نشان بدهید. بله یک کارهایی هست مستحب است؛ مستحب، مستحبات یعنی اینکه واجب نیست اگر انجام ندادی کتک ندارد. آن مستحبات هم می‌رود در واحد چیزهای معمولی و پیش پا افتاده که مستحب است مثلاً کفش زرد رنگ باشد، مستحب است، ورود به مستراح با پای چپ باشد، مستحب است، روز پنجشنبه ناخن دست سمت راست را بگیری و روز جمعه ناخن دست چپ را بگیری و از این چیزها، اینها اجبار نیست، این کارها هم که خب چیزی نیست. این «لَا اِکرَاهَ فِی الدِّینِ» یعنی آزادی در اندیشه، ترجمه فارسی «لَا اِکرَاهَ فِی الدِّینِ» این است؛ استقلال در اعتقاد. این کجا هست؟ در واجبات ها، در اصلش است، در اصل دین، در فرع دین. اصل دین که ورود است که یا وارد می‌شوی یا کشته می‌شوی، این نصّ صریح کلام نبوی است «بُعِثْتُ اَنْ اُقَاتِلَکُم» مبعوث شدم که شما را بکشم مگر اینکه بگویید: «لَا اِلَه اِلَّا الله»! از آن اولش زور است، بابا من نمی‌خواهم بگویم «لَا اِلَه اِلَّا الله»، من می‌خواهم بگویم لا اله الا بُت، لا اله الا آن خدایی که عیسی گفت، لا اله الا الله آن خدایی که موسی گفت، لا اله الا آن خدایی که زرتشت گفت. از همان «بای» بسم الله بقول علما، پس گردنی است، لگد پراکنی است، مشت است و آش کشک خاله است، بخاطر اینکه زور می‌رسد زور می‌گوید! Read More

در کرانه های محبت!!

بررسی آیات ۱۱۵ سوره مائده ، ۱۱۸ سوره مائده ، ۴۰ سوره مائده ، ۵۴ سوره اسرا و ۱۸ مائده

۱) «قَالَ الله اِنِّي مُنَزِّلُهَا عَلَيْكُمْ فَمَنْ يَكْفُرْ بَعْدُ مِنْكُمْ فَاِنِّي اُعَذِّبُهُ عَذَاباً» می‌گوید: این دین را فرستادم هر کس جرأت دارد از این خط قرمز پایش را آن طرف‌تر بگذارد، عذابش می‌کنم آن هم چه عذابی! «اِنِّي مُنَزِّلُهَا» من نازل کردم کتاب و رسول را، «فَمَنْ يَكْفُرْ بَعْدُ مِنْكُمْ فَاِنِّي اُعَذِّبُهُ» عذاب اینها که حجت اسلام برایشان تمام شده یا هنگام ورود به منطقهٔ آنها است که پرچم دارای آرم «بُعِثْتُ اَنْ اُقَاتِلَکُم» است یا اینکه بعداً هر کسی که احساس کرد اعتقادات توحیدی جوابگو نیست و خواست برود حکمش اعدام است(ارتداد) 📚سوره مائده آیه ۱۱۵

۲) «اِنْ تُعَذِّبْهُمْ فَاِنَّهُمْ عِبَادُكَ» عیسی مسیح گفت می‌خواهی اینها را عذاب کنی؟ بکن! اینها بردگان تو هستند، در دست تو گیر کردند، اختیاری ندارند شیطان را به جانشان انداختی آنها را کافر می‌کند، به آنها عقل دادی عدم تطابق آنها را دور می‌کند. 📚سوره مائده آیه ۱۱۸

۳) «يُعَذِّبُ مَنْ يَشاءُ» هر کس را که خواست تعذیب می‌کند. 📚سوره مائده آیه ۴۰

۴) «اِنْ يَشَأْ يُعَذِّبْكُمْ» باز میگوید اگر دلش خواست شما را عذاب می‌کند. یعنی در خدایی خدا معیاری نیست، دلش می‌خواهد له کند! 📚سوره اسرا آیه ۵۴

۵) «وَ قَالَتِ الْيَهُودُ وَالنَّصَارَىٰ نَحْنُ اَبْنَاءُ الله وَ اَحِبَّاؤُهُ قُلْ فَلِمَ يُعَذِّبُكُمْ بِذُنُوبِكُمْ» مسیحی‌ها و یهودی‌ها گفتند ما بچه‌های خدا هستیم دوستش هم داریم و رفیقمان است، قبل از این هم که دین جدید بیاید در آن دین پابرجا بودیم. بعد قرآن می‌گوید که ای پیغمبر بگو «فَلِمَ يُعَذِّبُكُمْ بِذُنُوبِكُمْ» پس چطور عذاب شدید به گناهانتان؟ فکر می‌کنم این عذاب همان لشکرکشی پیامبر باشد که فراخور توان حمله شدگان نیست و نبوده، برای همین وقتی وارد می‌شدند به صورت یک انقلاب عمومی و کلی، دارایی مصادره می‌شود و مردان مدافع کشته می‌شوند و زنان هم به کلفتی گرفته می‌شوند، بچه‌ها را هم می‌آورند که از بچگی غلامی آنها را یاد بگیرند. 📚سوره مائده آیه ۱۸

مدت زمان:5:44