آن جهنّم را که گفتی، عارضم
اسفل آمد در حیاتم؛ خائفم
سافلِ من، فقر و هم بیماری است
چون درَک آید، بسانم گوری است
بگو به من که کجا رفته حُسنایت
به دل نگر، نیامد آن جودت
در فراق وعدهات مجنون شدم
عقل و علمم را وِداعی دیگر است
نام و یادت در حصار یارب است
یا رب از این بارِ بنهاده به دوش
خسته گردیدم، نیامد آنچه هوش
ای سَرور امکان به کجایی؟
ای ماهتر از ماه، چه جایی؟
خورشید که شمع است برایت
ناید چو به من، نور هدایت
هر کسی را در فرازی، منزل است
جنبشی در خِلقتش در بازی است
شهر مشهور است این دل در کُنش
شهره در آفاق آید واکنش
روی ما بر در چنان میخ آمده
کز فراغت میخرد درد آمده
با نوای شنبهام
میروم سوی دلم
پر گشاید قلبِ من
میرود با زجر من
– این نفسی که از دهان وارد میشود اکسیژن نیست! چطور ریزگردهای سقف شهرها مشهود است و برایش درجه هشدار هست ولی برای غم و غصه که در دل فرو میرود هشداری نیست؟ آن وقت میگویند آقای دکتر این افسرده شده! دکتر چه میفهمد که به این چه شده است، یک چندتا قرص آرام بخش میدهد دِ بگیر بخواب! فرق این با آن کسی که میکشد چیست آقای دکتر؟
خلق بیحَلْقت ببین
چاکرانت بر زمین
سایهات چون بر سر است
این فقیران، عارضت
این همه درد و غم و افسردگی
از چنان وعده دهی، بی مزّگی
آن چنان کوبیدهای این بندهات
کز فراز روحِ او، وی خستهات
آفت اومده تو خونهٔ من!
آسیبرسان، این قدَرِ من
اُفت و خیز است ز این بردهٔ بیحال و توان، راه گشا تو
از بس که فغان کرده ز تقدیر خزان، تو
عمر اگر عمرِ منو وعده اگر وعدهٔ تو
آنچه البتّه به جایی نرسد جنّتِ تو!
با شرایط در چنین وضع خراب
کِی توان نامید نام زندگی در این سراب
– ما زندهایم؟ بیا برو این شناسنامههای ما را مهر ابطال بزن، به چه درد میخورد؟
رفتنی هستم اگر فرمان دهد از ذلتی
شروع شراب خواری من ز آن ازل بوده
– از روز اول گفتند شقی، ما مست بدبختی هستیم، مست یعنی چه؟ یعنی از خود بیخود شده یعنی حالیاش نیست چه میگوید. آقا بیشتر این تصادفات رانندگی مال عدم تمرکز است، فکر راننده کجا رفته؟ به هزار و یک بدبختی!
شروع شراب خواری من ز آن ازل بوده
که مستی آن در حوالیش، ابد بوده
Podcast: Play in new window | Download