برچسب: دین

کیست این جانی که ما را می‌کُشد؟

📎 از مجموعه تحریم سخن

این گرانی را خدا آورده است
داد ملّت را ز جان آورده است

میوه‌های شب چله، همه کشک!

گل و شیرینی و آجیل به رشک

چشمان ترم بین که نزول قطرات است
این قلبِ سکوتم، همه از شومِ قضاء است

کیست این جانی که ما را می‌کُشد؟
ناله‌ها در حلقمان سد می‌کند

کیست آن ثروت‌مَدار حق کُشم؟
از فقیران پشته کرده، ناخوشم

کیست آن رحمان که داعی می‌کند؟
رحمتش خشک و عذابم می‌کند

کیست لطفش، چون سراسر نافی است؟
چونکه الطافش همه، افسانه است

کیست آن صاحب که مردم می‌زند؟
زور خود را بر رعیّت می‌تپد

کیست کز دین شاخص است؟
خود بساط زورگویی بر سر است

➖ جواب این ابیات بالا این است:

نیست اینها جز یکی الله ما

➖ شناسنامهٔ خداست، کارنامهٔ خداست، هویّت خداست.

قاتلان را او مددکار عزا

عجب آبرویی ز دینم برفت

📎 از مجموعه تحریم سخن

به جای باران بدهی سیل خون
خاطر اَلله شده، قدرِ دون

اشتهای خلق بی‌ نان را ببین
مرگ را خواهان و جودت را ببین

عجب آبرویی ز دینم برفت
که باغش به نیزار و عشقم برفت

مسافرخانه‌ام گردیده خانه

➖ بلاتکلیف هستیم. صاحبخانه هستی؟ مسافر هستی؟ مستأجر هستی؟ چه هستی؟ هیچ چیزی معلوم نیست!

سفارش خانه‌ام شد یک بهانه

کرم شب تابم شده افکار من
قُل قُلانی می‌کند در ذهن من

خدایی می‌کنی با مرگِ ملّت!

📎 از مجموعه تحریم سخن

خدایی می‌کنی با مرگِ ملّت
که ما را نامده لطف و کرامت

خدایت می‌کُشد هر لحظه ما را
به آن سوء القضای زهر ما را

الله جنایت می‌کند
غیبت حمایت می‌کند

تبعیض و فساد، کار الله شده
نیرنگ و دروغ، ننگِ الله شده

این قوانینِ هراسِ خالق است
کز زمین جوشد ستم، چون ذلّت است

قسمت ملّت ما، جز به عذابی نشده
از خانه و کاشانه بریدند و هم از مذهب واهی

در کلبهٔ ما رونق اگر نیست عزا هست

➖ شاعر چه می‌گوید؟
«در کلبهٔ ما رونق اگر نیست صفا هست
هر جا که صفا هست در آن نور خدا هست»
این مربوط به همان زمانی است که پرده برداری از حقیقت خداپرستی نشده بود.

این از عمل زشت خدایانِ زمین است

چه سخت است ایّام درد و عزا
که چون آدمی خانه‌گرد است، در نینوا

➖ ما را در نینوا آورده و اسکان داده، همهٔ وجودمان نی و ناله هست.

ای وای که الله، خطرناک شده

📎 از مجموعه تحریم سخن

ای خدای بی‌ مرام و سنگدل
می‌کُشی این بندگانت را به ذل

➖ همه را به ذلت کشاندی.

ای که الله‌ات شده دیکتاتوری

➖ سال‌ها به ما خوراندند که «خدا عادل است»، حالا غیر از اینکه اصلاً نمی‌تواند خدا عادل باشد چون بحث عدل را زیاد کردیم که یک صفت بازدارنده از ظلم است.
«خدا عادل است» یعنی یک چیزی جلوی او را گرفته تا ظلم نکند، خب این به چه دردی می‌خورد؟ این چه خدایی است؟ بعد، عدلش هم همین است دیگر؛ فقر عدل اوست، بیماری عدل اوست، روان‌پریشی عدل اوست.

این ملّتِ بیچاره، طرفدار ندارد
از ظلمِ خدای ازلی، حال ندارد

– تمام عمر از ظلم این خدا بگوییم‌، کم گفتیم!

مردم ایران همه آزرده‌اند
از فشار این خدا، درمانده‌اند

ای وای که الله، خطرناک شده
در کوفتنِ این بشرش، هار شده

– بگویید، هرچه دلتان می‌خواهد به این خدا بگویید، به جای رجم شیطان باید رجم خدایی کرد که دروغ گفته! اینهمه در قرآن وعده داده و از آن بدتر این است که ما را ناخواسته به دنیا آورده، صدای همه روی این قضیه بلند است که مگر ما می‌خواستیم در این دنیا بیاییم؟ برای چه ما را آوردی؟

افتاده به زنجیر بلا، ملّتِ ایران

📎 از مجموعه تحریم سخن

گر که این ملت شد اسیر دیو دون
این همان خشم خدای اندرون!

➖ همین که می‌گوید «خدا در دل‌های شکسته است»، عجب بچه‌بازیی! عجب بازیچه‌هایی! این دفعه که سر قبور اموات‌تان رفتید بگویید ای بیچاره‌ها، ای ضرر کرده‌ها!

این همه حاجات ما برعکس‌مان
داد و فریاد همه سرکوب‌مان

ای خدای بی‌ مرام و سنگدل
می‌کُشی این بندگانت را به ذل

➖ همه را به ذلت کشاندی.

ما همه مستضعفان، مضطر شدیم
از سر اشرار تو ناقص شدیم

➖ اشرار را به جان مردم انداختی.

افتاده به زنجیر بلا، ملّتِ ایران
دولّا شده این قد و قوار از یَدِ دیوان

➖ «دیوان شعر خدا بس دیدنی‌ست» یعنی همان مرثیه‌ای که برای بشریّت، در طول ده‌ها هزار سال خوانده می‌شود.

معجزه می‌کند خدا، در پی این ذکر و دعا

➖ عجب معجزاتی است!

دل ببرد ظواهرش، قلب بسوزد این ادا

➖ دعاها شده ادا و اطوار خدا! این کاتب پدر بیامرز عمداً این «اُدْعُونِي اَسْتَجِبْ لَكُمْ» را در قرآن گذاشته که این‌ پرچم ورودی شده و هر کس وارد اعتقادات توحیدی می‌شود اول این را تست می‌کند مثل تست کرونا!

ای که گفتی به عبادت، که غفوریّ و رحیمی
چو به لطفت بزدی پا، نه عفوّی، نه کریمی

➖ «چو به لطفت بزدی پا»، پا زدی؟ به تمام این منقولات ادیان پشت پا زدی!

دیکتاتور، الله شد چون جابر است

📎 از مجموعه تحریم سخن

دیکتاتور، الله شد چون جابر است
قاتل و هم ضارب و هم کاذب است

این ملّتِ ما رنگ پریده است
از بسطِ عذابِ ابدی سنگ خوریده است

از خشم و غضب، مردم ما له شدگانند
در وسعتِ توبیخ، غریوِ خفگانند

خفته در فقر و بماندم در قبور

➖ عریضهٔ مردم ایران است:

خفته در فقر و بماندم در قبور
مانده از آن وعده‌های پر ظهور

➖ ادبیات دینی: «این دعا را بخوانی پولدار می‌شوی، آن دعا را بخوانی مریضی تو خوب می‌شود».

این رعیّت را جهّنم داده‌ای؟
از بلاها و فغانها رنج اضعف داده‌ای؟

محرمانِ این دیار اقبحیم
چونکه نامحرم شده از اکرَمیم

دین و ایمانم همه نالوطی است
مکر و نیرنگش نگر شالودی است

از مذهبِ ما جز به عذابی که ندیدیم
غیر از همه خاری به جهان، هیچ ندیدیم

چه گویم که تقدیر گویاتر است
چنین وضع آشفته از این در است

➖ هر چه می‌کشیم از دست خداست؛ خدای ادیان و مذاهب.

الله بهانه شده در کشتن مردم

📎 از مجموعه تحریم سخن

الله بهانه شده در کشتن مردم

➖ «بُعِثْتُ اَنْ اُقَاتِلَکُم» که لوای اسلام باشد چگونه رحمان و رحیم می‌تواند سایه‌ گستر مردم بشود؟

از بدو رسالت، همه در آتش گندم

این خدای دین و مذهب در کجاست؟
این همه آئین مهر و لطف او اندر کجاست؟

ای که ما را با قوانینت به چاه انداختی
از پس هر حکم تو‌ ناری به جان انداختی

مردم مفلوک را گردن زدی
ملت مغلوب را آفت زدی

داد از این عدلت کجا عادل شدی

ای فغان از ظلم تو طغیان شدی

این خلایق را نزن ای غول ما
از مودّت دم نزن ای دیو ما

➖ نگو من رحمان و رحیم هستم چون هر روز ثبت لحظه‌ای از جنایات تو داریم.

➖➖➖➖➖

گُل کاشته این خدا ز این خِلقت خود
بر باد نهاده این حَکَم وعدهٔ خود

خونریز شده دیانت ما
پرپر بکُند جوانهٔ ما

گفتا که به مذهب آی تا ره ببری
گفتم که بیامدم ولی جان ببری

یا رب تو ببین چه افتضاحی زده‌ای
بر خلق گرفتار خودت، سم زده‌ای

➖ این تأسف عمومی است:

حیف از آن ایّام پُر تابی که صرف دین نمودم
چون پشیمانی شده بر دل، که وا غوثا نمودم

اکراه شده این دین، بر قدر همه مردم

➖ قضا و قدر مردم به زور دین است؛ فقر، بیماری، ناامیدی، سرخوردگی، ناامنی، فرآورده‌های دین است.

اِجحاف شده بنگر بر جان بنی آدم

این چه وضعی‌ست که بر روی بشر آوردی؟

📎 از مجموعه تحریم سخن

حال و هوای ایران گشته خراب و ویران
ملت خوش ندیده گشته نگر چو حیران

ناله‌های بچه‌های این زمان
هست غالب بر هیاهوی مکان

جمله مردان و زنانِ مضطرند
کودکان بی پناه مغرمند

این مردم ما میل به الله ندارند
از بس که دروغ آمده و رنگ ندارند

این چه وضعی‌ست که بر روی بشر آوردی؟
خفه خون کردی و هشدار جرس آوردی

ای وای که دین سایهٔ الطاف ندارد
بر آدم بیچاره دگر ناز ندارد

آیا تو در این مُلک خدایی داری؟
بر بشر حاکمی و دعوی فارج داری؟

شیوه‌های این خدا ایذایی است
می‌کند خلق و دگر کشتاری است

ای وای که این مملکتم لانه جور است

خدایا طوطیان نیزار دادی

– جای طوطی در نیزار است؟ بله؟ همه چیز برعکس شده!

خدایا طوطیان، نیزار دادی؟
دهان و آن زبان، زنجیر دادی؟

به این ملت بینوا یک نگاهی بکن
به این جمع در خون شده جان بکن Read More

از زمین و آسمان آید همی فریاد ما

مسواک زنم ز روزی تو؟ کو نان به دهان ز اخسأ تو؟

– برای چه مسواک می‌زنی؟ نان نداری بخوری!

بعد در منقبت مسواک چقدر روایت آمده، اول باید خدا رازقیت خودش را اثبات کند، این شعار دِمده شده، کهنه شده، بی‌ پایه و اساس است که «هر آنکس که دندان دهد را نان دهد».

بی کاری و بی‌ پولی و بیماری آمد ز خدایم

– عجب خدای با برکتی! خلق کرد و دور انداخت، مثل یک پدر و مادری که تند تند بچه آوردند و کاری هم ندارند که این فقیر است، درد دارد، بیچاره است، بی‌ پول است، بیکار است، معتاد است، خدا هم مثل همین‌ها شده است.

بی‌ کاری و بی‌ پولی و بیماری آمد ز خدایم

بی‌ عاری و بی‌ میلی و بی‌ حاصلی آمد ز قضایم

➖➖➖➖➖

یا رب نزن این عبد که آورده ز خاکی

مهلت بده مخلوق که نفسش تو بریدی

هر چه بر این مردم بیچاره آمد از قضا گفتهٔ خالق شدی اندر میان کربلا

➖➖➖➖➖

کمالات بشر در این قضایش

به سرکوب آمده اندر لوایش

– تا می‌تواند می‌زند، چکارش می‌شود کرد، زورت به خدا می‌رسد؟

➖➖➖➖➖

وصف احوال خودم باید کنم

تا جهان را باخبر از شر کنم

آمدم بر درگهت تا یک نفس برپا کنم

نامده بردی قفس تا جان خود از جا کَنم

– اصلاً دستت رو شده؛ اینکه مهمان‌نوازی کنید، مهمان عزیز خداست، دست و دلباز باشید، سفره‌دار باشید، پس خودت چرا نیستی؟ فشار و فقر و فلاکت هدایه از صمد است

– این کلام حنای تمام ادیان و مذاهب را بی‌ رنگ می‌کند.

فشار و فقر و فلاکت هدایه از صمد است

کنایه آمده بر جان که نیشِ چون حرج است

➖➖➖➖➖

کیست در بطنِ منِ دلمرده‌ای؟

این صدای لرزش پس مانده‌ای

خفتگان و خستگان و ماندگان

هست محصول زمان مردگان

– دقت می کنی، این را نامه‌اش کن و برای خدا بفرست، بعد زیرش هم با خونت امضاء کن؛ «فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ» ببین خجالت می‌کشد!

➖➖➖➖➖

از زمین و آسمان آید همی فریاد ما

در غمین و غصّه‌ها آید به سر این جان ما

– داریم جان می‌کَنیم؛ اجاره‌نشین جان می‌کَند، فقیر جان می‌کَند، بیکار جان می‌کند، بی‌ پول جان می‌کَند، کرونایی جان می‌کَند، سرطانی جان می‌کَند.